eitaa logo
مسجد حضرت رقیه «س»
223 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
140 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طبیبا وا مکن زخم سرم را مسوزان قلب زینب دخترم را ببند آنگونه فرقم را که در قبر نبیند فاطمه زخم سرم را من آن یارم که شستم در دل شب تن خونین تنها یاورم را درود زندگی را گفتم آنروز که زد در کوچه قنفذ همسرم را طبیبم را بگو زینب که من دارو نمی خواهم زخاک چادر زهرا تو زخمم را مداوا کن بدان ای کوفه هر چه خواستی برمن جفا کردی گذشت آب از سرم اما تو با زینب مدارا کن @paygaheameneh ♥️ ♥️
چقدر این متن قشنگه شخصی گرسنه بود برایش کلم آوردند... اولین بار بود که کلم می دید . با خود گفت : حتما میوه ای درون این برگها است ‌. ‌ اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید . و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت : حتما میوه ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه اش نهادند . . . ! گرسنگی اش افزون شد و با ولع بیشتر برگها را میکند و دور می ریخت . وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه ای در کار نبود!😧 آن زمان بود که دانست کلم مجموعه ی همین برگهاست... ما روزهای زندگی را تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم . . . و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم ، نه خوردنی و نه پوشیدنی بود فقط دور ریختنی بود . . . ! زندگی ، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم بنابراین قدر فرصت ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم . @paygaheameneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 به سر گرفته ایم! ولی کند مثل نیزه ها نباشد قرآن به سر گرفتن هایمان! عمل کنیم و پاک بمانیم مثل قرآن!🌸 👈فرق من و نیزه، در قرآن سر گرفتن، همین ایمان وعمل به قرآن است! @paygaheameneh
🔰 آیا میدانید شباهت امیرالموءمنین علے(ع)و سورہ توحید در چیست ؟ ❇️رسول خدا(ص)فرمودند: یا علے ! همانا در تو مثالے است مانند سورہ قل هو اللـہ احد ! 🔸هر ڪس آن را یڪ بار بخواند یڪ سوم قرآن را خواندہ است و هر ڪس دو بار آن را بخواند دو سوم قرآن را خواندہ است و هر ڪس آن را سـہ بار بخواند ڪلّ قرآن را خواندہ است. 🔹یا علے هر ڪس تو را در قلبش دوست داشتـہ باشد ثواب یڪ سوم امّت(مسلمانان)را دارد، و هر ڪس در قلبش تو را دوست داشتـہ باشد و با زبانش تو را یارے ڪند اجر دو سوم این امّت را دارد و هر ڪس تو را در قلبش دوست داشتـہ باشد و با زبانش تو را یارے ڪند و با شمشیرش تو را ڪمڪ ڪند ثواب(ڪلّ)این امّت را دارد 🍂🥀🥀🥀🥀🍂 @paygaheameneh
1_337331922.mp3
2.51M
...قدم قدم داره میره به مسجد مولای من ...تو هر قدم داره میگه دارم میام ای زهرای من... @paygaheameneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوسف ..: محمدجعفر خیاطی عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر... امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد... آن هم نه در کلاس،در خانه... دور از چشم همه اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم... نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم... فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من... به جز من که از خودم غلط گرفته بودم... من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم... بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم... مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره‌ی هم کلاسی‌هایم دیدنی بود... آن ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند... اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود... فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم... زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد... آن روز چهره‌مان دیدنی ست... آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم... تا می‌تونی غلط‌های خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند. 🌹🌹🌹 امام علي عليه السلام فرموده اند: « عباد الله ! زنوا انفسكم قبل ان توزنوا و حاسبواها من قبل ان تحاسبوا » ترجمه: اي بندگان خدا! خود را بسنجيد قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد ، و به حساب خود رسيدگي كنيد پيش از آنكه به حسابتان رسيدگي كنند. نهج البلاغه/ خطبه ۹۰ @paygaheameneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رازِ خوشبختے ما داشتن عشق علیست ما که باعشق علے ڪسب‌ سعادٺ ڪردیم لحظاتے ڪه به لب زمزمه داریم علے به خدا ، طبقِ روایاٺ عبادٺ ڪردیم 💚 (ع)💔 🥀🏴 @paygaheameneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت نکنم می‌میرم... تو بهترین بودی😭 شب جمعه ساعت شهادت سپهبد قاسم سلیمانی @paygaheameneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌺🌿🌸🌿🌺🌿🌸 ⚜️تو هیچی نیستی چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده!» هر کسی هم که دستش به مهدی می‌رسید، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن. مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می‌زد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این‌قدر بهت اهمیت می‌دن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجی‌هایی...». شهید مهدی زین‌الدین ✨کتــاب 14 سردار، ص30-29 🔆امــام صـادق (علـــيه الســلام) در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده‌اند. پس هر كس براى خدا تواضع كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند. الکـــــــــــــــــــــــــافی، ج2، ص122 @paygaheameneh 🌿🌺🌿🌸🌿🌺🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_10863919.mp3
5.33M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙سخنران : 🏴 کیسه نان و خرما ... ⏱ ۲۷ دقیقه ۰۱ ثانیه @paygaheameneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸مظلوم‌ترین‌مادرشهید🌸 شهید میخوام امروز با هم یه سر به کربلا بزنیم. نمیدونم با خوندن داستان این شهید چه حالی میشید اما بعضی وقت ها خوبه آدم ایمان خودش رو با این آدم ها مقایسه کنه . @paygaheameneh در پست بعد بخوانید 👇👇👇👇👇
🔷🌹💠🌹🔷🌹💠🌹🔷🌹💠 🔮 من مظلوم‌ترین‌ هستم. ♦️اسم جوان رعنایی که توی عکس 👆 می بینید هست. ♥️ در۱۵ تیرماه سال۱۳۴۴هجری شمسی، در شهر کرمان به دنیا آمد.  در رشته برق فارغ التحصیل شد و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. پس از آن که گروهک‌های تجزیه طلب وتروریست درغرب کشور اقدام به آشوب واغتشاش کردند و شهرهای کردنشین ایران رااشغال کردند،شهید یوسف داورپناه داوطلبانه رهسپارکردستان شدو با پیوستن به گروه ضربت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درشهرستان پیرانشهر از توابع استان آذربایجان غربی به مبارزه با گروهک های تروریست کردی پرداخت. بگذارید خود مادر شهید تعریف کند :😭 یوسف بعداز انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائما به منطقه کردستان رفت وآمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، ماه مبارک رمضان ازطرف سپاه آمدند و گفتند که یوسفت زخمی شده وحالا در بیمارستان امام تبریز بستری است. افطارنکرده راهی تبریزشدم. دربیمارستان از دور یوسف راشناختم، مادرقربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته بود و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود. ازدورصدایش زدم وخود را دوان دوان به آغوشش رساندم، صدای شیون و زاری ام بیمارستان رابه هم زد، همه داشتند ما را نگاه میکردند، مادری که مدت هاس پسر دلبندش راندیده و یوسفی که مجروح درآغوش مادرش آرام گرفته... یوسف گفت:مادر! تورابه خدا آرام باش! گریه نکن،من را ازآغوشت بیرون بکش؛ بچه هابادیدنت یاد مادراشان می افتند و دلشان میگیرد... رنگ به رخسار نداشت. بعدازچندروزاز بیمارستان مرخص اش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق ارومیه. درمنطقه همه او را میشناختند، ضد انقلاب و دمکرات کینه عجیبی ازیوسف درسینه داشتند، چندین نفراز سرکرده هایشان راغافل گیر و دربند کرده بود. شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدارشدم، دیدم دموکرات ها روی دیوارهای خانه با چراغ به یک دیگرعلامت میدهند. پدرش رابیدارکردم، گفتم: دمکرات هابیرون خانه هستند. گفت:آن ها هیچ کاری نمی توانند بکنند. آقایوسف بیدارشد،گفت : مامان چه خبره؟ گفتم: چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضوگرفت، رکعت اول نمازش راخوانده بود که دمکرات ها واردخانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن هانمازش راخواند و تمام کرد. اسلحه رابه سمت من گرفتند، گفتند: لامصب! توهم حزب اللهی هستی؟ یوسف تفنگ را ازپیشانیم کشید و گفت: شمابرای گرفتن من آمده اید، پس با مادرم کاری نداشته باشید، میخواستند یوسف را ببرند. یوسف گفت: مرا ازپشت بام ببرید! گفتند:می ترسی که ازنگاه های مردم روستا شرم سارباشی؟ گفت: می ترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دلهایشان را فرابگیردو فکرکنند که شمابه منطقه مسلط شده اید! گفتند: تونمازمیخوانی؟ برای رهبرت است؟ این نماز برای خدا نیست واین عبادت ها قبول نیست. گفت:نام رهبرم را به زبان نیاور، من برای رهبری  میجنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا میکنند، در این حال یکی از زنان دمکرات با قنداق تفنگ ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق درخون شد.خلاصه یوسفم رابردند... صبح شد پیغام آوردند که یوسف را شهیدکرده ایم؛ پدرومادرش را برای تحویل جنازه به مقر حزب بیاورند. پدرش باشنیدن این خبر همان جادق کرد وجان سپرد. من وبرادرش به آن سوی رودخانه رفتیم؛ یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضدانقلاب رابه هلاکت رسانده بود؛ جلوی چشمم بستند به گاری وسربریدند؛ دستان وپاهای یوسفم راباساتورقطعه قطعه کردند؛ انگشتانش رابریدند؛ جگرش رادرآوردند. اعضاو جوارحش را ازهم پاشیدند. به من گفتند:به امام توهين کن. امتناع کردم گفتند: حال که چنین است او را با جنازه فرزندش دراین اتاق تنها بگذارید‌ تا دق کند گفتند:اجازه نداری ازاینجا خارج شوی. دو روز من و جنازه پاره پاره فرزندم در آن اتاق بودیم. صبح آمدند برام آب وغذا آوردند. بیاد شهید تشنه لب کربلا افتادم. بعد من وجنازه فرزندم رابردند در یک بیابان وگفتند: همین جا بادستان خودت زمین رابکن و دفنش کن... 👇 @paygaheameneh 👇👇 👇