#حقیقت_یا_رویا
#پارت_هفدهم
_برات توضیح میدم همه چی رو اما باید قول بدی نپری وسط حرفم قبوله؟
+باشه قبوله
_منم چندسال پیش دقیقا مثل تو بودم...
علامت سوالی نگاهش کردم منظورش چی بود که شبیه من بود ؟
_منم به اون خونه جذب شدم و اومدم داخل و مجبور شدم تا الان اینجا باشم
هیچی از حرفاش نمیفهمیدم
_اینجا دنیایی نیست که ما زندگیش میکردیم اینجا واقعی نیست اما ما واقعی هستیم ...این شباهت بعضی از موجودات اینجاست
_اگه کسی نتونه به جنگل ثابت کنه که واقعیه تا ابد اینجا باید بمونه و به زندگیش ابنجا ادامه بده
فقط گیج نگاهش میکردم
بعد از چنددقیقه مکث گفتم
+یعنی الان جایی که هستیم واقعی نیست ؟
با چیزی که گفت مو به نتم سیخ شد ..
🖋 @roman_scary
🏷 @scary_terrible
📪 پیام جدید
های. ميگما... داستان هات رو بهتر کن.. من که عاشق چنلتم 🥰
#دایگو
✞✞ رפּܩاט تــرسـناڪ ✞✞
📪 پیام جدید نمیخای پارت بزاری؟ #دایگو
متاسفم که دیر میزارم آخه وقت نمیکنم سرم شلوغه
✞✞ رפּܩاט تــرسـناڪ ✞✞
📪 پیام جدید خوبه رمان👍❤️ #دایگو
ممنونم عزیزم🤍✨
#حقیقت_یا_رویا
#پارت_هجدهم
_ما الان تو دنیای خودمون نیستیم...اینجا واقعی نیست
+میتونیم از اینجا بریم ؟*لکنت
_معلومه اگه بتونیم به جنگل ثابت کنیم از اینجا میریم
+اگه نشه چی ؟
_میشه قبلا یکی از اینجا فرار کرده فقط قبلش یه چیز دیگه هم هست
+چی؟
_من باید آزاد بشم من وقتی اینجا پیدام شد سربازا منو گرفتن و به پشت من یه مهر زدن که تا وقتی اون باشه من باید اینجا از آدمای شاه باشم....اگه کمکم کنی آزاد بشم میتونیم دوتایی از اینجا بریم
متعجب نگاش میکردم و گفتم
+چجوری باید آزادت کنم؟
_من نیاز به خون تو دارم تا دوباره ان...یعنی آزاد بشم.....قبول میکنی با دادن کمی از خونت از اینجا بری ؟
بهش نگاه کردم با اینکه چیزی نفهمیدم فقط گفتم .....
🖋 @roman_scary
🏷 @scary_terrible
#حقیقت_یا_رویا
#پارت_نوزدهم
+آرتین چی ؟
_اونم پیدا میکنیم و میبریم....حالا قبول میکنی ؟
تردید داشتم من باید چیکار میکردم؟شاید قصد داره منو گول بزنه شاید همه حرفاش دروغه نمیتونم همینجوری قبول کنم و خونم رو بدم اصلا چجور میخاد ازم خون بگیره ؟
اما اون کمکم کرد و اون تنها کسیه که الان دارمش شایدم داره راست میگه و به کمکم نیاز داره من که قرار نیست مجانی کمکش کنم اونم کمک میکنه با برادرم از اینجا بریم تازه یکم از خونم کم بشه هیچی نمیشه
من باید چیکار کنم؟
آترینا به خودت بیا تو باید کار درست رو انجام بدی باید آرتین رو پیدا کنم و از اینجا برم بیرون چه واقعی باشه چه غیر واقعی من باید قوی باشم
اگه بخام با داداشم از اینجا برم باید بتونم از پس آدمای شاه(سردسته)بربیام
یکم فکر کردم چنددقیقه طول کشید اما تصمیم گرفتم
از تصمیمم مطمئن نبودم اما باید یکاری میکردم
بهش نگاه کردم
مدتی بود که منتظر جواب بود
تو چشمام نگاه کردم و گفتم...
🖋 @roman_scary
🏷 @scary_terrible
#حقیقت_یا_رویا
#پارت_بیستم
+قبوله
_پس باید نقشه بکشیم
فلش بک به چند روز بعد *
توی جنگل قدم میزدیم
اون پسره جلوتر از من میرفت و من هم با فاصله چند قدمی پشت سرش
تو این چندروز سعی کردم بیشتر بشناسمش اما انگار نه انگار
خیلی سرد رفتار میکرد انگار ازم دوری میکرد
همینجوری داشتم راه میرفتم و فکر میکردم که یهو کشیده شدم و افتادم رو زمین
سرمو بلند کردم
این پسره منو کشیده بود بهش نگاه کردم و گفتم
+برای چی اینکارو کردی ؟*داد
_احمق داشتی پاتو میزاشتی روش
برگشتم و نگاه کردم که دیدم یه مار خیلی بلند و سبز داره رد میشه
سریع بلند شدم و جیغ زدم
پسره هم فقط نگام میکرد که آخر گفت
_اگه همینجوری ادامه بدی جدی جدی میاد میخورتت
خیلی سرد و بی روح بود
ساکت شدم و فقط نگاش کردم
🖋 @roman_scary
🏷 @scary_terrible
✞✞ رפּܩاט تــرسـناڪ ✞✞
https://daigo.ir/secret/7910155175
نظر هاتون تا اینجا رمان رو بگین