eitaa logo
💙 رمان زیبـــــــا ❤
2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
457 ویدیو
36 فایل
🍃🌸 •| اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً |• . . °|هر آنچه که بودم هیچ اینبار فقط شعرم💓|° علیرضا_آذر🍃❤ . . شما شایسته بهترین رمان ها هستید😍 #جمعه ها_پارت نداریم دوست عزیز . . 🍃🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت177 معلومه حواست کجاست؟چرا هر چی صدات می کنم جواب نمی دی؟ با این که از دیدنش
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 متوجه ناراحتیش شدم..سعی کردم جو عوض کنم...با صدایی که سعی می کردم نلرزه گفتم: -بهروز چیکار می کنه..دلم براش یه ذره شده پوزخندی زد و گفت: -کاش من جای بهروز بودم..... و بعد با لحن عصبی گفت: -نگران بهروز نباش...اون این چند روز حسابی بازی کرده و خوش گذرونده...مگه مامان و بابا میذارن اب توی دل نوشون تکون بخوره بعد دستش رو به سمت پخش ماشین برد و روشنش کرد..این یعنی دیگه دوست نداشت باهام هم صحبت بشه..از کار خودم ناراحت بودم ولی تحمل این رفتارای بهنامو هم نداشتم **** توی اتاقم مشغول باز کردن چمدونم بودم..داشتم وسایلمو خالی می کردم...خرس پشمالویی که واسه بهروز خریده بودمو توی دستام گرفتم و با لبخند نگاهش کردم...با دیدن کادوهای بهروز یاد وقتی افتادم که اومدم توی خونه و بعد از سه روز دیدمش....بهنام ماشینو دم در خونه پارک کرد ...پیاده شدم و پشت در منتظر شدم تا بیاد و در رو باز کنه....بهنام کنارم ایستاد..نگاهی به من انداخت که بیتاب برای دیدن بهروز این پا و اون پا می کردم..پوزخندی زد و گفت: -خوش به حال بهروز و در رو باز کرد و قبل از من با چمدونم وارد خونه شد...از دستش حرصم گرفته بود ولی سعی کردم نشون بدم برام مهم نیست با عجله به سمت ساختمان می رفتم که صدای گریه بهروزو از توی خونه شنیدم..دلم ریش شد..انچنان از ته دل گریه می کرد و هق هق می کرد که زانوهام داشت سست می شد..نفهمیدم چه طور خودمو به در ساختمان رسوندم و با عجله بازش کردم...بهروز توی بغل اقای پرتو که دیگه بابا صداش می کردم گریه می کرد..با صدای بلندی سالم کردم ..نگاه مامان و بابا به من افتاد..مامان لبخندی زد و جواب سالمم رو داد: -سلام دخترم....خوش اومدی..بیا که این بچه این چند روز هالک شد از بس گریه کرد به سمت بهروز رفتم و گفتم: 🍃 🌺🌺 🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🌺🍃
ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻃﺮﺡ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ , ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺑﺪﯼ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ ﺫﻫﻦ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ , ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﺪ... ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
گاهی آدم بی‌‌قرار چیزای ساده است... مانند رفیق👩‍❤️‍💋‍👩 ⁦♥️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
2 روز مانده به بهار های کوچیک🌸 ⁦♥️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
شکست عاطفی💔 اتمام يک رابطه لزوما به معنی بد بودن يكی از دو طرف نيست. انسان ها موجودات پيچيده ای هستند با نيازهای منحصر به فرد گاهی اين پيچيدگی ها و نيازها با هم نمی خواند نقش قربانی گرفتن و متهم كردن ديگری فايده ای برايمان ندارد. به اين بينديشيم كه ادامه ارتباط می توانست بسيار ناراحت كننده تر باشد توجه كنيم كه در اقيانوسی بيكران از انسان ها قرار نبوده تنها يك نفر و آنهم فردی كه فاصله بين مان افتاده همدم ما باشد ارزش وجوديمان بيش از اين است كه تفكر و احساس خود را خرج يك رابطه تمام شده كنيم هر روز می تواند تولد دوباره ما باشد. ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
❄️ ⃟ 🇫🇷 un mєntєur dσít αvσír unє вσnnє mémσírє. یه دروغگو باید حافظه‌ی قوی داشته باشه. ♥️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
همیشه جای شکرش هست! میتونست همه چیز بدتر هم باشه ⚡💖 ♥️♡ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
مسيح از مسيري مي‌گذشت، يك نفر با او برخورد نمود، به محض ديدن مسيح به او فحاشي كرد و گفت: «اي پسر حرامزادۀ بي‌اصل و نسب». مسيح در پاسخ گفت: «سلام اي انسان باشرافت و ارزشمند.» اطرافيان از مسيح پرسيدند: «او به تو فحاشي كرد، چه طور شما به او اين قدر احترام مي‌گذاريد؟» مسيح پاسخ داد: . «هر كسي آنچه را دارد خرج مي‌كند. . چون سرمايۀ او اين بود، به من بد گفت و چون در ضمير من جز نيكويي نبود از من جز نيكويي در وجود نمي‌آيد. . ما فقط آنچه را كه در درون داريم مي‌توانيم از خود نشان دهيم.» پ.ن: اگر برخورد نامناسبی از کسی می بینیم ، از خودمان بپرسیم : آیا من کاری کرده ام که باعث ناراحتی ایشان شده ؟ اگر بله : عذرخواهی کنم و در جهت جبران بربیایم . اگر خیر : پس رفتار نامناسبش به واسطه ی شیوه ی تربیتی و مشکلات خودش است و به من ارتباطی ندارد پس نادیده می گیرم و با خودم می گویم : از کوزه همان تراود که دروست . ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯