eitaa logo
💙 رمان زیبـــــــا ❤
2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
457 ویدیو
36 فایل
🍃🌸 •| اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً |• . . °|هر آنچه که بودم هیچ اینبار فقط شعرم💓|° علیرضا_آذر🍃❤ . . شما شایسته بهترین رمان ها هستید😍 #جمعه ها_پارت نداریم دوست عزیز . . 🍃🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت65 اشاره ای به ساعت کردم و گفتم: -برم ناهار درست کنم بگو بابا اینا هم بیا
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 لبخندی اعصاب خوردکن زد و با اشاره ی سر به مادرم که پشت سرم ایستاده بود و به مکالمه ی ما گوش می داد پرسید -خواهرتون هستند؟ دهان باز کردم جواب سوالش را بدهم که مادرم تک سرفه ای کرد و با لحن تندی گفت: -مادرشون هستم و شما؟ رادمان لبخندی زد و رو به مادرم گفت: -خوشبختم خانم؛ رادمان پارسا هستم همکار سابق شهاب جوری حرف می زد که خود را در دل مادر جا کند که همین طور هم شد و مادرم وقتی فهمید از دوستان شهاب است با لبخندی مهربان سر تکان داد -از آشنایی با شما خوشبختم آقای پارسا کالفه بودم از وجود رادمان و وسط حرف مادرم پریدم -خب دیگه مامان بریم دیرمون نشه مادرم کالفگی را از لحن صدایم حس کرد و خدافظ آرامی گفت و به سمت پله ها قدم برداشت؛ بی توجه به رادمان پشت سرش به راه افتادم صدای برخورد کفش هایمان روی پله ها تنها صدایی بود که سکوت آپارتمان را می شکست بالاخره به پارکینگ رسیدیم صدای پایین آمدن کسی که بی شک رادمان بود از پله ها به گوش می رسید برای دوباره برخورد نکردنمان با عجله خود را به کوچه رساندم که مادرم از رفتارم متعجب شد و پرسید -نیال تو با رادمان مشکلی داری؟ -نه چطور مگه؟ مکثی کرد 🍃 🌺🌺 🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🌺🍃
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت208 برگشتم نگاهی بهش کردم و لبخند زدم..انگار که با دیدن لبخند من جرات پیدا
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 سرش رو تکون داد و گفت: -هیچی دیگه فهمیدم خوابی....غیر ممکن بود تو اینهمه به من خیره بشی... جملش رو تمام کرد و سرش رو به سمت بهروز چرخوند..از بحث بینمون خوشم اومده بود...با این حرفاش فهمیدم تا صبح داشته منو نگاه می کرده ....لبخند شیطنت امیزی زدم و گفتم: -مطمئنی خواب بودم؟ برگشت نگاهی بهم کرد.....مشخص بود از حرفام گیج شده...یه ابروشو باال انداخت و گفت: -نمی خوای بگی که بیدار بودی؟ خونسرد گفتم: -تو چی فکر می کنی؟ با تردید گفت: -خوب اگه بیدار بودی....پس.... ولی یکدفعه ادامه حرفش رو خورد....چشماش نشون می داد داره یه چیزی رو مخفی می کنه اینبار من با تعجب نگاهش کردم.. و گفتم: -پس چی؟ از گیجی من متوجه همه چیز شد...نفسی کشید که معلوم بود از سر اسودگیه....لبخندی زد و گفت: -پس چرا چشمات قرمز نیست؟اگه راستشو می گی تا صبح باید بیدار بوده باشی.... فهمیدم این حرفو الکی زد.....با تردید نگاهش کردم ولی چیزی نگفتم....از روی مبل بلند شد و باز مشغول بازی با بهروز شد.....ولی من....مطمئن بودم چیزی رو ازم مخفی کرده..هزار فکر و خیال به سرم زد...تصمیم گرفتم امشب بیدار بمونم و خودم رو به خواب بزنم...شاید می فهمیدم موضوع چیه!!!! *صبحانه رو خوردیم و اماده شدیم تا با هم بریم کنار دریا.....فاصله ویال تا دریا خیلی زیاد نبود....اولین باری بود از وقتی اومده بودیم اینجا میرفتم کنار دریا......هر چقدر به دریا نزدیکتر میشدیم من خجالت زده تر از پوشش 🍃 🌺🌺 🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🌺🍃
✍💎 هیچ وقت از خودمون پرسیدیم قیمت یه روز زندگی چنده ؟ ما که قیمت همه چیز رو با پول می سنجیم تا حالا شده از خدا بپرسیم : قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم بی عیب چقدر می ارزه ؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم ؟ قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟ وخیلی سوال ها مثل این... ما همه چيز را مجانی داريم و شاكر نيستيم خدایا برای تمام نعمتهایت سپاس ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
✍💎 ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻢ ﮔـﻮﯾـﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ! ﮐـﺎﺵ ﯾــﺎﺩ ﺑــﮕﯿـﺮﯾـــﻢ، ﺭﻫــﺎ ﮐﻨﯿــﻢ، ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ ﮔـﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾـــﺪ ﺭﻓﺖ... ﺩﻝ ﺑــﻪ ﺳﺎﺣـﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـــﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ! ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫــﺎﯾﻤــﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺳﯿــﺪﻥ ﺑــﺪﻫــﮑﺎﺭﯾــــﻡ! ﺯﻧــــﺪﮔــﯽ ﮐــﻮﺗــﺎﻩ ﺍﺳﺖ... ﺷﺎﯾﺪ، فرصتي نيست تا ﻋﮑﺴﯽ ﺷﻮيم ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺩﮔﯿﺮﯼ ماﻥ ﮐﻨﻨﺪ! اصلا گاهي بايد نرسيد... اصلا قرار نيست به همه آرزوها رسيد گاهي نرسيدن، نداشتن، تو را عاشق تر ميکند! و مفهوم زندگي چيزي جز "عشق" نيس... ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
پروفایل ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
پروفایل ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
صاحب میخانه ای در روستای دوردستی نزدیک شهر اولایت اسپانیا تابلویی در آنجا نصب کرده است با این مضمون: درست زمانی که موفق شدم به تمام جوابها دست پیدا کنم، تمام سوالات عوض شدند. مرشد می‌گوید: ما همواره به فکر پیدا کردن جواب هستیم. احساس می کنیم که یافتن پاسخ ها برای درک معنای حیات ضروری است، اما از آن مهمتر این است که به طور کامل به زندگی دل بدهیم وبه زمان اجازه دهیم که به مرور راز های هستی مان را بر ما آشکار کند. اگر زیاد به دنبال پیدا کردن معنا برای هستی باشیم، مانع ایفای نقش طبیعت می شویم و از درک آیات خدا عاجز می‌مانیم. پائولو کوئیلو 💟 🌸🍃✨ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ آدم ها را برایِ خودتان مهم نکنید ! از هیچ کسی بت نسازید ! اجازه ندهید یک نفر ، همه ی دنیایِ تان شود ! آن وقت با یک اخم و بی توجهیِ ساده ؛ تمامِ غرور و خود باوریِ تان ، از هم می پاشَد ، شخصیتِ تان زیرِ سؤال می رود ، و از خودتان بیزار می شوید ... ! دست از بزرگ نمایی بردارید ! آدم ها همه شان مثلِ هم اند ؛ نه آنقدر بزرگ ، که تمامِ دنیایِ تان شوند ، و نه آنقدر کوچک ، که زیرِ پایِ تان لِه شوند ! پیچیده اش نکنید ! آدم ها ، فقط آدم اند ، همین !☝️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
زندگی انسان مانند شبنمی است که از برگ گلی می لغزد و فرو می چکد... پس آن را غنیمت شمارید و به شادمانی زندگی کنید 💟 🌸🍃✨ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
پروفایل ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
پروفایل ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
پروفایل ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯