💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت3 -اصلا به من چه منو پیاده کن هر کاری دوس داری بکن الناز قهر کرد روشو کرد سمت
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🍃
🌺
#پاارت4
توی دانشگاه
-واقعا اخه اون که خیلی وقت بود دیگه تدریس ادامه نداد
مشغول کار توی شرکت شد
-امروز دیرم شده بود وقتی رسیدم توی کالس
ارشامو دیدم که گفت بجای استاد ما امده تا چند جلسه
وجدان :خخ اره جون خودت فقط همینا بود
تو دوباره خودتو انداختی وسط
وجدان :ن کاریت ندارم فقط میخواستم کامل بگی
-ببین زیادی حرف بزنی با خاک یکسانت میکنم (
ــ عسل ..عسل بابا
جونم بابا
کجایی دختر این همه دارم صدات میکنم
ببخشید بابا فکرم در گیر درس هامه
میگم سعی کن زود بری سر کلاست
چشم حتما ،بعد از ناهار کمک مامان میزو کمک کردم
رفتم توی اتاقم تا یکم بخوابم گوشیمو کوک کردم برای ساعت 17:00
گوشیمو گذاشتم روی میز کنار تختم طاق باز خوابیدم
همینطور که به سقف نگاه میکردم چشمام سنگین شد خوابم برد
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم گذاشتم کنار گوشم
بله بفرماید ....
.........
الو .......
ای بابا مگه مرض داری مزاحم میشی
گوشیمو نگاه کردم دیدم کسی نبوده هشدار گوشیم بوده
با صدای بلند به خودم میخندیدم رفتم سمت دسشویی زود امدم بیرون
به سمت کمد لباسام رفتم. با کمی فکر به این نتیجه
رسیدم که این لباس هارو بپوشم یه مانتوکتی زرد مالیم
با جین مشکی و شال مشکی
کیف دستی مشکیمو برداشتم به همراه لباسام گذاشتم روی تختم
الان باید برم تا به مامان بگم که شب با الناز بیرونم
رفتم از پله ها برم پاین که بادیدن نرده ها انگار دنیارو بهم دادن
خودمو سر دادم پاین که اینبار با مامان رو به رو نشدم
خداروشکر وگرنه فاااتحهه
مااامااان مااماان
مریم :چیه دختر خونه رو گذاشتی روی سرت بیا توی اتاقم
-رفتم سمت اتاق مامان ،مامان من امشب قراره با الناز برم بیرون
اگر دیر امدم نگران نشین
-باش عزیزم ولی سعی کن زود بیایی چون قرار
عمو حمید و خانومش بیان )بابای ارشام تهرانی بزرگ (
چشم ،پس من رفتم تا اماده شم
-برو دخترم
رفتم توی اتاقم به سمت اینه رفتم تصمیم گرفتم
یکم به خودم برسم )بعضی اوقات ادم از این تصمیمامیگیره(
اول یکم کرم پودرمو زدم وبعد خط چشم نازکی کشیدم ویکم مداد توی چشمام
که جلوی خاصی به چشمام داد بازدن برق لب کار صورتم تموم شد
موهامو کج ریختم ما بق موهامو باالی سرم بستم
بعد از پوشیدن لباسام و برداشتن کیف دستیم
از اتاق زدم بیرون کفشامو پوشیدمو از مامان خداحافظی کردم
سوار ماشین شدم اهنگ مورد عالقمو زیاد کردم و به سمت شهرباز ی رفتم
رسیدم جلو شهر بازی ماشینمو پارک کردم کیف
دستیمو برداشتم و گوشیمو از کیفم بیرون اوردم
ــ زنگ زدم الناز تا یه بوق خورد جواب داد سالم چطوری کجایی چرا نمیای ؟؟
-وای دختر چقد حرف میزنی میزاری منم حرف بزنم من رسیدم کجایی تو ؟
-من جلوی ورودی شهر بازی منتظرم
ــ باشه فعال
رفتم جلوی ورودی شهر بازی وای پس این
کجاس دوباره گوشیمو برداشتم که زنگ بزنم یکی
🍃
🌺🌺
🌺🌺🌺🍃
🌺🌺🌺🌺🍃