eitaa logo
💙 رمان زیبـــــــا ❤
2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
457 ویدیو
36 فایل
🍃🌸 •| اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً |• . . °|هر آنچه که بودم هیچ اینبار فقط شعرم💓|° علیرضا_آذر🍃❤ . . شما شایسته بهترین رمان ها هستید😍 #جمعه ها_پارت نداریم دوست عزیز . . 🍃🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم. 🍸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است🍸 🍸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است🍸 🍸مغرور مشو که زندگی چند روز است🍸 🍸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است 🍸 ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت3 ثریا خانم که با دیدن من گویی گل از گلش شکفته بود دستی روی دست های یخ زده ام
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 بدن بی جانم را روی تخت نرم و دوست داشتنی ام رها کردم و به سقف یاسی رنگ اتاق خیره شدم از بچگی عاشق این رنگ بودم، ست زیبای سفید و یاسی اتاق همیشه برایم آرامش بخش بوده و هست فکرم کشیده شد به زمانی که جزوء بهترین لحظات زندگی ام محسوب می شد. به یاد روزی افتادم که بعد از سال ها انتظار پسری که عمری بی تاب دیدن اش بودم برگشته بود، سر از پا نمی شناختم سال ها بود عاشقانه همسایه و همبازی کودکی ام را دوست داشتم. پسری مغرور که برای تحصیل به آلمان رفته بود بعد از سال ها برگشته بود دوست صمیمی برادر بزرگم بود و هر روز او را می دیدم و این برایم شیرین ترین حس دنیا بود، اما شهاب حتی نیم نگاهی به من نمی انداخت! برای جلب توجه اش هر کاری را امتحان می کردم اما فایده ای نداشت صدای خنده هایش، چهره ی جذابش، قد و قامت بلندش بی شک دل هر دختری را می برد. کسی چه می دانست این پسر تمام رویای من است دقیقا زمانی که در ناامیدی به سر می بردم و از داشتن اش صرف نظر کرده بودم؛ شبی از شب های شهریور ماه که باز هم پدر و مادرم روی تخت گوشه ی حیاط خلوت کرده بودند از پچ پچ هایشان متوجه شدم که حاج صادق قرار خاستگاری گذاشته بود! خوش حالی وصف ناپذیرم را در خود پنهان کردم و منتظر ماندم تا خبر را از دهان مادرم بشنوم. روز بعد که مرا صدا زد دلم لرزید با پاهای لرزان کنارش رفتم که با حالت عجیبی گفت: - حاج صادق قراره امشب بیاد خاستگاری تو، برای شهاب نظرت چیه؟ شاید می شد گفت لذت بخش ترین جمله در زندگی ام را از زبان مادرم شنیدم؛ سر به زیر انداختم و بدون گفتن هیچ حرفی به سمت اتاقم دویدم، صدای خنده ی مادرم باعث شد از خجالت سرخ شوم. غروب بود که مشغول آماده شدن شدم تصمیم گرفتم کت و دامن زیبا و خوش دوخت کالباسی رنگم را به همراه شال سفید تن کنم، رو به روی آیینه ایستادم نگاهی به اجرای صورتم انداختم چشم های مشکی رنگم که با خط چشم نازکی که داشت زیبا تر جلوه می داد و رژ لب کالباسی رنگی که روی لب های نسبتاً قلوه ایم بود زیبایی خاصی به صورتم بخشیده بود دستی به موهای مشکی و لختم که تضاد جالبی با شال سفیدم داشت کشیدم و نفس حبس شده از استرسم را بیرون فرستادم 🍃 🌺🌺 🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🌺🍃
♥️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
♥️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
✿ {سرکــه سیبـــ برای درمان شــوره ســر☃️} کمی سرکه سیبــــ🍏 بردارید و آن را با آبـــ💧 مخلوط کنید ، هر دو (سرکه سیب و آب) باید با نسبت برابر مخلوط شوند. به خوبی آنها را مخلوط کنید. بعد از شامپو کردن موها ، مقدار کمی از مخلوط را در کف دست خود بریزید و آن را بر روی پوست سر خود بمالیــــد🤲🏾. 10 تا 15 دقیقه بماند سپس با آب بشوییــــد🚿 این روش را یک هفته یا بیشتر تکرار کنید. 🦋┅❅❈❅┅❅❈❅┅🦋 ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
✿ {رفع سیـــاهی زیــر بغــل با روغــن درخت چــای🌼} روغن درخت چـــای🌱 برای روشن کردن پوست زیر بغل و رفع بــــوی💨 بد آن عالی است. روغن درخت چای دارای خاصیت ضد میکروبی بوده و آنتی اکسیدان های موجود در آن به سلامت پوست کمک می کند. هر روز 4 یا 5 قطره روغـــن درخت چـــای☕️ را به 1 فنجان آب اضافه کرده و هم بزنید. سپس محلول را به پوست زیر بغل اسپـــری🧴 کنید و بگذارید خشک شود. هشدار : قبل از استفاده حتما روی بخش کوچکی از بازو تست کنید. 🦋┅❅❈❅┅❅❈❅┅🦋 ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
عشق یعنی ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
✍️💎 اولین جمله ای که ما در اول دبستان می آموزیم چیست؟ "بابا آب داد" بابا نان داد... می دانید اولین جمله ای که انگلیسها در دبستان یاد می گیرند چیست؟ "من میتوانم بخوانم وبنویسم " و اولین جمله ای که ژاپنی ها یاد میگیرند : "من باید بدانم" و این است که ما همیشه چشممان به دست پدر است و پدر را ضامن تامین همه ملزومات زندگی میدانیم و در بزرگسالی نیز حتی زندگی تجملی را انتظار داریم که ارث پدری باشد... کار از ریشه خراب است و این یعنی: "فقر فرهنگی" ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
عشق همون لحظه ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
🎀🎊🎊 🎀 💖 ٔ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
مشکلات زندگی هر کسی به اندازه ظرفیتشه به اندازه تحملشه... وقتی یکی از درداش واست میگه ✖️ نگو خوشی زده زیر دلش... ✖️ نگو اگه زندگی فلانی رو داشت چی کار می‌کرد شاید اون درد یا اون مشکل کوچیک باشه، اما امونشو بریده که به زبون اومده! وقتی یکی از درداش واست میگه ✖️ نگو چی بگم والا... ✔️ بگو: «می‌فهممت» درسته که نمی‌فهمی ...یعنی نمی‌تونی بفهمی دردی رو که تجربه نکردی... ولی بگو می‌فهممت ! حداقل فکر میکنه تو هم اون درد رو داشتی و فقط خودش نیست که اون رو تجربه کرده. دل داری دادن که هیچ ، کاش حداقل یاد بگیریم چطوری به درد دل دیگران گوش کنیم ...! ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
مراقب ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯