eitaa logo
💙 رمان زیبـــــــا ❤
2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
457 ویدیو
36 فایل
🍃🌸 •| اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً |• . . °|هر آنچه که بودم هیچ اینبار فقط شعرم💓|° علیرضا_آذر🍃❤ . . شما شایسته بهترین رمان ها هستید😍 #جمعه ها_پارت نداریم دوست عزیز . . 🍃🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
💕مردم شهرم همیشه عجول بوده اند همیشه همه ی کارهایشان را با عجله انجام داده اند، چای را داغ سر کشیدند، پشت ترافیک بوق را یکسره کردند، شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند... برای آشنایی با جنس مخالفشان از ده سالگی آبدیده شدند، زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند، آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود... مردم شهرم همیشه عجول بودند، باور کنید انتهایش چیزی نیست، وقتی به خودتان میرسید، درون آینه فقط یک مرد، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان میکند، عمر به قدر کافی تند میدود، شما آهسته راه بروید و به آرزوهایتان برسید... به خودتان هر روز نگاه کنید و آدم ها را یواش یواش دوست بدارید، چای را پای حرف های معشوقه ی دوست داشتنیِ تان سرد کنید، خیابان را باعشق قدم بزنید، شما هرگز به سن و سالِ الانتان برنمیگردید... ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
از هر چیزی بترسی ، سرت میاد !! يادمه چندسال پيش كه بيمارى آبله خيلى شايع شده بود، خيلى ميترسيدم كه نكنه منم بهش دچار بشم. يه شب قبل از خواب خيلى به آبله فكر كردم. تو بحبوحه ى فكر كردن بهش بودم كه خوابم برد. فردا كه بيدار شدم ديدم منم اون بيمارى رو گرفتم. زندگيمون همين شكليه. مدام به يه چيزايى فكر ميكنيم و ذهنمون رو مشغولِ اون ميكنيم كه فقط چيزاى منفى رو به دل و عقلمون تلقين ميكنه و از يه چيزايى ميترسيم كه فقط بدبختى رو برامون مياره. مادربزرگم حرف قشنگى ميزد: "از هر چيزى بترسى، همون به سرت مياد." ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت146 بله بفرمایید پیرزنه :میخواستم بگم کمکم کنی من بی نوا شوهر نکردم پول احتی
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 ــ وایسا ازش بپرسم سیاوش :نشستم راحتم تو بپرس کوفت مسخره بی ادب یبار دیگه به من بخندی زیر پاهام لهت میکنماا رو کردم سمت ارشام و گفتم :مامان اینا امشب دعوتمون کردن تازه مادر زن سالمم نرفتیم باید بریم ارشام سرشو به معنی باشه تکون داد ــ سیاوش به مامان سالم برسون بگو چشم میایم سیاوش :تو که حرفت رو به کرسی مینشونی چرا میگی به ارشام بگم ــ شما خفه امشب حساب شما با ماس سیاوش :منو تهدید میکنی امشب خرابکاریاتو به ارشام میگم تا بفهمه چه عجوبه ایی رو گرفته تو حرف نزن که خرابکاریت از من زیاد تره ارشام به حرف هرکی گوش بده به حرف تو یکی که اصال گوش نمیده بعدم اق سیاوش اوون موضوع که یادت نرفته نفس دوست جون جونیه منه هـــــاااا سیاوش با هول :ابجی من غلط کردم خوبه ؟؟؟ ــ تو همیشه غلط میکنی عزیزم سیاوش :باشه دیگه خدافظ ــ بای عجقولکم عسل : تلفن رو قطع کردم که ارشام با قیافه برزخی نگام کرد ارشام :این چکاری بود چرا اینطوری جیغ کشیدی هاان ؟؟ 🍃 🌺🌺 🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🌺🍃
💙 رمان زیبـــــــا ❤
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 #پارت81 من هم مغرور برگشتم سمت مامان. مامان و دنبال تارا به سمت اتاق راه افتاد
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺 گفت:چشمم رو شن مهتاب! دخترات این آخر کاری از راه به در شدن!؟گفتم نزار رویا بره تهران! با اون جیغ و دادهایی که خاله کرد نگاه همه سمت من برگشت.از راه به در شدن؟اووو..خاله شاید توی تگزاس بزرگ شده بود و ما نمی دونستیم.شونه بالا انداختم و گفتم:من اینجور راحت ترم.چشم زیاده... خاله که عصبی بود آخر حرفم رو نفهمید ولی چشم غره ی اون دو تا نره غول یادم موند.مامان یه نگاه حر صی بهم انداخت و بعدم من کنار تارا نشستم. تارا یه نگاه تحسین آمیز بهم انداخت.میز رو خانومها چشیدن و ما رو صدا زدن. رفتم توی آشپزخونه...این میز؟! خاله قصد دا شت چی رو به ما ثابت کنه؟این که پول دارن و ا شراف زاده ان؟ شوهرو که بعد از این همه دب دبه و کب کبه هنوزم بد پول و بی کلا سه ..هر چقدرم خاله سنگشو به سینه بزنه...در هر صورت فطرت آدما هیچ وقت عوض نمی شه!..خلاصه نشستیم و نگاه ما خیره موند به این همه رنگ و لعاب..د ست بردم و کوبیده بردا شتم و یه لحظه،فقط برای یه لحظه،یاد همون شبی افتادم که چشمام درگیر دو تا برق غرور و نفرت شد!. سرم رو به چو و را ست تکون دادم تا از فکر و خیال بیرون بیام. غذا می خوردم.همون موقف خاله زیبا به مامان حسادت می کرد.خوب به هر حال بابا یه پست مهم دولتی داشت وضع ما خیلی خوب بود.مامان هم که معلم بود. هنوزم ما وضع خوبی داشتیم حتی شاید خیلی خوب...ولی بابا هیچ وقت را ی به اشرافی گری و پوز دادن نشد. اضافه ی پولاش رو یا جمع میکرد یا میداد برای کمد. در هر صورت همین بود!.خونه ی ما بزرگ و شیک بود اما کفش از سنگ گرانیت نبود.نرده هاو از استیل گرون نبود.چه دلیلی داره این همه ریخت و پاش؟! مهم همون زندگی آرومی بود که مامان بزرگ ازش حرف می زد و میگفت"پول خیلی هم مهمه..اما بعضی وقتا به یه جایی میرسی که پولایپ اطرافت فقط دردت رو بیشتر میکنن..به جایی می رسی که همه تا کمر جلوت خم میشن ولی تو نمی دونی که دارن در برابر اون اسکناسهای رنگی خم میشن..به جایی می رسی که همه تو رو فقط به خاطر پوالت می خوان حتی بچه ای که از خونته...بله پول نشانه معیار سنجش تو برای مردمی که همه رو فقط برای اهداف شون دو ست دارن نه به خاطر وجود پاک یا مهر شون...فقط تا زمانی دوست دارن که براشون مفید باشی،نه کمتر نه بیشتر!" حرفهای مامان بزرگم چارچوب زندگی نرمالم بود.حالا واسه رسیدن به هر هدفی... غذا زیر زبونم آب نمی شد.این چی بود؟حس می کردم نمی تونم قورتش بدم و معده ام هم نمی تونه اینو هضم کنه.. این کوفت بود.زهر مار...جوری که ایف نشه فقط سالادی می خوردم.البته کسی هم حوا سش به من نبود.خوبی این میز نا هار خوری این بود که دوازده نفره بود و دیگه لازم نبود صمیمی بشینیم.غذا تمو م شد و بلند شدیم.رفتیم نشستیم توی هال. روی مبالی خشک و سلطنتی کرم رنگ .من روی صندلی تکی نشستم و تارا هم روی مبل دو نفره.آرسام کنارو نشست. تارا حرصی پوز کشید و گفت:بلند شو آرسام... صدای ما ها به کسی نمی رسید.آرسام گفت:اونوقت به چه علت؟ -چون من میگم.. 🍃 🌺🌺 🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🌺🍃
⟣Some people hate you because they're secretly in competition with you and they keep on losing ....🌪🕸 بعضی آدما ازت متنفرن ، چون اونا مخفیانه در رقابت با تو هستن و دارن بهت میبازن ... ! ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
💕در هنگام نیایش؛ به آنچه خدا به شما نداده ، فکر نکنید ... به نعمت های بیشماری فکر کنید که خـــداوند بدون نیایش، به شما بخشیده است ...!! ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
و خـ💗ـدایی هست مهربان تر از حد تصور فقط خداست كه ... میشود با دهان بسته صدایش كرد... میشود با پای شكسته هم به سراغش رفت... تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد... تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند... وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود... و تنها سلطانیست كه ... دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه كردن...! همیشه و همه جا ... خدا ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
🇫🇷⃝ •••Toujours l'endroit le plus difficile C'est comme si rien ne se passait ...! همیشه سخت ترین جای کار اینه که تظاهر کنی هیچی نشده ...! ♥️ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
I am a good person with bad habits! من یه آدم خوبم با عادت های بد! ♥️♡ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
🧶💕- رفع خط لبخند و سفیدی پوست👧🏻🌸-.- ✦----------------------------✦ یک سفیده تخم مرغ را کمی هم بزنید سپس یک قاشق چایخوری روغن نارگیل و یک قاشق غذاخوری آب خیار به سفیده تخم مرغ اضافه کنید خوب مخلوط کنید،15دقیقه روی پوست تمیز ماسک کنید سپس با آب ولرم بشویید،هفته ای دوبار به طور مداوم استفاده کنین🍊🤍•~• ✦----------------------------✦ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
no one υnderѕтandѕ мe eхcepт yoυ one... منو هیچڪی نمی‌فهمـه جز "طُ" یه نفـر :)🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯
هر آنچه را که داری به عشق ببخش. سرسپرده‏‌ی قلبت باش. هیچ‏‌چیز را دریغ مدار. عشق پیر و مرشدی بی‏‌باک است، مجالش بده. به‏‌تمامی گوش به فرمانش باش. فراتر از امید، امیدوار باش... خدایی است که از مسیر خویش و از دروازه‌‏های خروجی آسمان آگاه است. عشق هرگز برای فرومایگان نبوده. عشق شهامتی قاطعانه می‏‌خواهد، جانی فراسوی تردید و شجاعتی استوار... پاداش او به تو خواهد بود آنچه که بخشیده‏‌ای باز‏خواهد گشت بیش از آنچه که بوده و حتی به‏‌مراتب بهتر... ... 📕 دختر کولی ✍🏻 رالف والدو امرسون ⚘ سلام و صبح قشنگتون بخیر بهترین ها... ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯