eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
189 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ #رمان: #رهایی #پارت: #بیست‌و
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : دوروز دیگر باید به باشگاه می رفتم از آنجایی که باید برای مسابقات کشوری آماده می شدیم و کاراته باز های حرفه ای بالا آمده بودند مربی به صلاح دید دو سانس مارا نگه دارد تا آمادگی بهتری پیدا کنیم. سخت بود اما گوش زد می کرد خستگی و سختی الان بهتر از باختنه ، کاراته را خیلی دوست داشتم و می دانستم شاید آنقدر خوب هم نباشم اما تلاش روز افزونم این اطمینان را می داد که بهتر و بهتر خواهم شد. صبح بلند شدم و دستی به سر و صورتم کشیدم و یاد محسن افتادم بهتر بود با او تماس می گرفتم با هزار بدبختی گوشی قدیمی نوکیا ای را پیدا کردم و سیم کارتی که برای محسن بود را داخل آن انداختم و شماره اش را از حفظ شماره گیری کردم. به به سلام رها خانوم چه عجبببب فردا میبینمت دیگ باید از خجالتم دربیای " سلام چه عجب چیه خوب تو که میدونی گوشی ندارم تازه فکر کنم تو عید اصلا نتونم زنگ بزنم بهت و یا بیام بیرون اشکال نداره ، بعد عید که دیگ تو بغل خودمی " خیلی دوست دارم منم ، دیروز چرا نگفتی گردنم رژی شده خندیدم و داشت حرص می‌خورد. رها آبرو واسم نموند هی میگم بابام چرا تیکه بارم میکنه مخصوصا که قضیه تورو هم میدونه بهم میگه مطمئنی فقط یه بوسه بوده همانطور که می خندیدم خجالت هم کشیدم. پدرش هم مثل خودش بود. نخند دیگه توله ، من تورو فردا میبینم دیگ " اِ پس نمیاما داری خطرناک میشی حالا ایندفعه او بود که می خندید . نترس تو بیا " پرهامم میاد ؟ مهمه برات ؟ داوشت همیشه حضور داره ولی خوب میره و نمی‌مونه " اها اوکی خجالت میکشم ازش دیگه داوشی منه خندید و می دونستم از لاتی حرف زدن خوشش نمی آید و حتما تذکر می دهد : : ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romankademazhabe ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛