eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
4هزار دنبال‌کننده
198 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
سراغ دفترچه ام میروم و شماره ی خانم غلامی را پیدا میکنم و میگیرم. صدای بوق ممتد پرده ی گوشم را آزار
🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷رمان بلند، فانتزی، انقلابی و عاشقانه 🌱 ✍قسمت ۱۱۳ و ۱۱۴ _کجا میری؟ +هر جا برم قلبم پیش توعه! میدانم میخواهد بحث را عوض کند و مثلا دلبری کند ولی محلش نمیگذارم و حتی پا پیچ اش هم نمیشوم که باز چیزی از من مخفی کند. باشه میگویم و کتش را برمیدارد و میرود. خانه در دریای سکوت غرق شده و من تنها موجود این دریا هستم. چشمانم را میبندم اما افکار مزاحم راحتم نمیگذارند.به بالکن میروم و لباسها برمیدارم و تا میکنم. خودم را با کار سرگرم میکنم تا کمتر فکر بکنم. سیاهی آسمان را در خود حل میکند و بانگ اذان در کوچه پس کوچه های دل میپیچد. وضو میگیرم و سجاده را به سوی قبله پهن میکنم.دستانم را بالا میگیرم و نیت میکنم. بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین و..... السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.دستانم را روی پاهایم میکشم و الله اکبر الله اکبر میگویم. روایتی را از امام زمان (عجل‌الله‌ تعالی‌ فرجه‌الشریف) شنیده ام که میفرمایند پس از نماز دو سجده شکر بجا بیاوردید. سجده ام طولانی میشود و خودم هیچ احساس نمیکنم. دست به دعا بلند میکنم و از خودش میخواهم مرتضی را قبل از این که در باتلاق عقاید سازمان غرق شود نجاتش بدهد صدای در بلند میشود و به عقب برمیگردم. مرتضی سلام میدهد و قبول باشد میگوید. جعبه شیرینی را جلویم میگیرد و میگوید: _بردار. از او میپرسم: _شیرینی؟ برای چی؟ _کار پیدا کردم. +کجا؟ _چاپخونه. میرم و روزنامه چاپ میکنم. آهانی میگویم و برایش آرزوی موفقیت میکنم. سجاده اش را جلوتر از من پهن میکند و دستانش را به گوشش میرساند.میخواهد نیت کند که به طرفم برمیگردد و میگوید: _نمازتو بخون که بریم. +کجا؟ اخم مصنوعی میکند و میگوید: _گفتم که میبرمت یه شام مهمونِ من! میخندم و باشه ای میگویم. وقتی نمازمان تمام میشود، لباس میپوشم و چادرم را سر میکنم.متوجه حضورش نمیشوم که دقیقه هاست از آینه نگاهم میکند _چیه؟ به دیوار تکیه میدهد و میگوید: _نه! دوباره سرگرم روسری و چادرم میشوم که پشت سرم ظاهر میشود. از اینکه چیزی متوجه نمیشوم، شوک میشوم و میگویم: _چیزی شده مرتضی؟ چرا همچین نگاهم میکنی؟ +راستش خیلی وقته یه چیزی میخوام بهت بگم _چی؟ +با چادر خیلی خوشگل میشی. یکی از فرق‌هایی که با بقیه داری همینه که خواستنی ترت میکنه. تو این دوره و زمونه هر کسی سعی داره بیشتر خودشو به نمایونه ولی تو فرق داری _خوب منم میخوام خودمو به نمایونم! اخم میکند و میگوید: _یعنی چی؟ از اینکه اینطور میشود خوشم می آید و میگویم: _من دلم میخواد با این کارام خودمو به به نمایونم. فرقش اینه برا کی خوشگل کنی! گره اخمهایش را باز میکند و میخندد.باهم از خانه خارج میشویم و مرتضی به ماشین اشاره میکند و میگوید: _درست شد توی تاریکی کوچه در نگاه اول نمیتوانم فلوکس را ببینم، ولی بعد که مرتضی میگوید میفهمم این فلوکس خودش است‌.جلویش را نگاه میکنم و میگویم: _خوب شده ها! _آره سوار میشویم و به راه می افتد.سعی دارم صورتم را بپوشانم که مرتضی متوجه میشود و میگوید: _داری استتار میکنی؟ +خب برای اینکه تشخیص ندن دیگه! میخندد و میگوید: _اینجوری که ضایع تره! تو میدونستی چجوری ساواک امسال تونست خیلی از کله گنده های سازمانو بگیره؟ +نه، چطوری؟ _یه روز که دیدن هیچ غلطی از دستشون برنمیاد، ریختن تو خیابون و مشکوکا رو دستگیر کردن.بین اونا افراد سازمانم بود. +به همین راحتی؟ _به همین راحتی! جلوی کبابی می ایستد و باهم وارد مغازه میشویم.منقل کباب به راه است و بوی گوشت همه جا پیچیده.معده ام التماس میکند تا زودتر چیزی بخورم. مرتضی سفارش چهار سیخ میدهد. فروشنده کباب را لای نان میپیچد و با جعفری و پیاز روی میز میگذارد. شروع میکنم به خوردن و آخرین لقمه را به زور نوشابه میخورم که مرتضی سفارش چهار سیخ دیگر میدهد.هر چه اصرار می کنم بسه! میگوید باید جون بگیری، خیلی کم میخوری. خلاصه هم من و هم خودش را به زحمت می اندازد.وقتی میبیند نمیخورم خودش لقمه برایم میگیرد و مجبورم میکند بخورم. سومین لقمه را به دستم میدهدکه نگاهی به اطرافم می اندازم و می بینم چند نفری ما را نگاه میکنند.به طرف مرتضی خم میشوم و میگویم: _میگم زشته! دارن نگاه میکنن. +ما که کار بدی نمیکنیم! نگاه بکنن. مرتضی پول کبابها را حساب میکند و از پله ها پایین می آییم.خانم بی حجابی جلویم می ایستد و با لبخند رنگی اش نگاهم میکند و میگوید: _میشه باهاتون حرف بزنم؟ من و مرتضی متعجب میشویم و زن میگوید: _تنها البته! زیاد وقتتونو نمیگیرم