eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
185 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷🇮🇷رمان بسیار جذاب، مستند، واقعی، 💫از جنس گاندو، و امنیتی #عاکف 🌀جلد چهار (سری چه
_آخرین اطلاعاتتون چیه؟ +اسمش و به عاصف دروغ گفته، با عمل جراحی تغییر قیافه هم داده! حاجی گفت: _دیگه چی دارید ازش؟ +از طریق برادرانمون در حزب الله لبنان تونستیم یه سری اطلاعاتی بدست بیاریم که اونا هم اطلاعاتشون کامل نیست. _چه اطلاعاتی؟ +به لبنان و ترکیه سفر داشته اما اسمش در هیچ کجا ثبت نشده. _مگه میشه؟ +فعلا که شده. _بیشتر توضیح بده! +معلوم نیست با چه هویتی از ایران رفته! همه چیز مبهم و گُنگ هست. _خیل خب. نگران نباش. ان شاءالله درست میشه. فقط سعی کن کما فی السابق صبرت و بیشترکنی. +چشم. _هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم. +نوکرتم حاجی. دیدم از توی جیب کتش یه انگشتر در‌آورد، خوب که دقت کردم فهمیدم سنگش عقیق هست. گفت: «این مدتِ دوماهی که در ایران نبودم و یمن بودم، از یکی از شهدای یمنی قبل از شهادتش گرفتم. روزی تو هست. بزار دستت اگر اندازه میشه.» گرفتم و گذاشتم دستم. حس عجیبی بهم میداد اون انگشتر و هنوزم دارمش. من و حاجی هم دیگرو بغل کردیم و بعدش خداحافظی کرد و رفت بیرون از اتاقم. نگاه به انگشتر میکردم، یاد شهید اوویس «عقیق پرونده » می افتادم! بگذریم... فقط میتونم بگم دلم کباب شده بود! ✍ادامه دارد.... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romankademazhabe ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛