eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
185 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ #رمان: #رهایی #پارت: #هشتاد
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : حدود سه ماه از جدایی ام از مازیار می گذرد. سراغم را نمی گرفت و این بیشتر مضطربم می کرد‌. به آخرای سال نزدیک می شدیم، شور و شوق عید را داشتم. می خواستم ذهنم را از درس ها خالی کنم و فقط به تفریح بپردازم. به سر کوچه مدرسه رسیدم که صدای آشنایی اسمم را به زبان آورد. یک عان دستانم یخ زد. خدایا مازیار از کجا پیدایش شد. آنقدر جدی صدایم زده بود که می ترسیدم بین این هیاهو رسوا تر از این بشوم. هر خطایی ازم سر می زند مصادف بود با هر واکنش ناگواری از مازیار،چاره نداشتم به سمت جایی که ایستاده بود قدم برداشتم. _ سللااام.. + بیا دنبالم وقت واسه احوال پرسی زیاده چموش بازی در نیار رها اونوقت من میدونم و تو _ کجا بیام حرفت و بزن و راهت و بکش برو + اع؟ نه بابا تا دیروز که دل میدادی و قلوه می گرفتی حالا با من عین غریبه اا حرف میزنی بیا بابا حرفی نزدم. قصد تخریب شخصیتم را داشت یا نه را نمی دانستم اما خوب می دانستم دستم برایش رو شده. رسیدیم به کوچه باریکی که بن بست بود. ایستادم و تکیه ام را بر دیوار زدم. + فیلت یاد هندوستون کرده؟ _ چی میگی واضح حرف بزن درست و درمون جوابت و بدم + رها کی هواییت کرده که ازم جدا شدی؟ تو خودت نبودی من و بغل کردی بوسیدی؟ حالا چیشده ما این همه خاطره داشتیم دروغ نگو نمیخوام تصورم ازت خراب بشه _ کسی هواییم نکرده مازیار این حرفا واسه چیه یه رابطه ای بود که سه ماه تموم شده تازه یادت افتاده بیای و تجدید خاطره کنی؟ عصبی شد و اخم کرد. یک لحظه ترسیدم. + باشه رها بزار خودم بگم فکر نکنی یابو ام محسن کات کرده و میخواد که دوباره باهاش باشی میدونم هواییت کرده من کل قضیه تو و محسن و خوب می دونم بس بود هرچقدر خونسردی ام را حفظ کردم. _ نه مثل اینکه کار دیگه ام بلد بودی و رو نکرده بودی مثلا پیگیری گذشته من ، اولا اگر محسن هواییم کرده بود باید الان باهاش رل بودم نه اینکه الان سینگل باشم، من مشکلم چیز دیگه ای بود حالا هم هر کاری می خوای بکن هر کاری من و از چیزی نترسون من هیچی واسه از دست دادن ندارم شکه شده بود و فکر نمی کرد آنقدر عصبی شوم. آرام دستش را پشت کمرم گذاشت. + باشه رها باشه من میمونم و خاطراتت توام هرکار خواستی بکن یادی ام ازم نکردی اشکال نداره اما من اون عکسمون رو نگه می دارم چون واقعا دوست داشتم و دارم. حنایش برایم رنگی نداشت وقتی قصدش سو استفاده بود ازم. حال تا صبح برایم روضه می خواند که دوست دارم نمی توانستم بپذریم. کاش دنیا آنقدر بی رحم نبود. : : ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romankademazhabe ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛