eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
189 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
#تسبیح_فیروزه_ای #پارت_پنجاه_و_یکم 🌈 به عقب نگاه کردم ،نرگس و آقا مرتضی هم خواب بودن - رضا جان ،بز
🌈 جاش نیست ) با حرفش خندم گرفت ( نرگس:چی میگه داداش ،رها بزار رو اسپیکر بشنوم -بابا،شوهرمون بعد چند وقت زنگ زده ،بزار حرف بزنم باهاش دیگه نرگس:آها چند وقت منظورت دیشب بوده دیگه -رضا جان ،اینو ول کن، کی میای؟ دلم برات تنگ شده ! رضا: الهی قربون اون دلت بشم -خدا نکنه، نرگس:رها گفتی به داداش امروز اجرا دارن بچه ها؟ -اره گفتم,ولی ایکاش اینجا بودی رضا رضا:انشاءالله ،دفعه بعدی -انشاءالله رضا: کاری نداری خانومم؟ - نه عزیزم ،مواظب خودت باش رضا: تو هم همین طور ،یا علی -علی یارت رفتیم کانون ،بچه هارو سوار اوتوبوس کردیم و حرکت کردیم بعد نیم ساعت رسیدیم به محل مراسم وارد سالن شدیم از سمت سالن همایش ،رفتیم داخل یه اتاق لباسای بچه ها رو عوض کردیم ، یه لباس ست براشون پوشیدیم لباس خودمم با بچه ها ست بود نزدیکای ساعت ۱۰بود که رفتیم روی سکو جمعیت زیادی اومده بودن منم رفتم کنار پیانو نشستم1 07 پیانو رو رو به روی بچه ها گذاشتیم که با دیدن جمعیت هول نشن و فقط به من نگاه کنن هم ذوق داشتم هم استرس چون اولین تجربه بچه ها توی جمع بود یه لبخندی به بچه ها زدم - عزیزای دلم آماده این ؟ بچه ها : بهههههله شروع کردم به آهنگ زدن ،بچه ها هم شروع کردن به خوندن ماد ِ ر من! ماد ِ ر من! ● ♪ ♫ تو یاری و یاو ِ ر من… ● ♪ ♫ مادر چه مهربونه… در ِ د منو می دونه… ● ♪ ♫ بی عذر ُ و بی بهونه؛ قصه برام می خونه ● ♪ ♫ ماد ِ ر من! ماد ِ ر من! ● ♪ ♫ تو یاری و یاو ِ ر من… ● ♪ ♫ ماد ِ ر مهربونم؛ قد ِ ر تورو می دونم… ● ♪ ♫ تو، با منی همیشه… ● ♪ ♫ من؛ برگم و تو ریشه… ● ♪ ♫ ماد ِ ر من! ماد ِ ر من! ● ♪ ♫ تو یاری و یاو ِ ر من… بعد از تمام شدن ،همه ایستادن و برای بچه ها دست زدن منم رفتم کنار بچه ها ایستادم و شادی خودمو باهاشون تقسیم کردم تو بین جمعیت چشمم افتاد به آخر سالن باورم نمیشد ،رضا بود آخر سالن تعدادی دسته گل تو دستش بود و دست میزد اشک از چشمام جاری شده بود ،چه غافلگیری قشنگی بعد از در پشتی رفتیم بیرون ادامه دارد... نویسنده:فاطمه باقری ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romankademazhabe ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛