eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
706 ویدیو
70 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
شب فراق بلند است یا شب یلدا؟ کجا شبی چو شبِ انتظارِ یار طولانیست؟
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💓 مبادا گل،‌ تو را از آن غافل کند... 🌸🍃
🌟دختر علم و کمال مادر صبر و رضاست 🌺يک حسن و يک حسين يک علي مرتضي است 🌟فاطمه ي دومي در بغل مصطفي است 🌺هر سخنش يا حسين هر نفسش يا اخاست 🌟دختر زهراست اين ، زينب کبراست اين 🌺 (س)💫 💐💫
1_43949707.mp3
2.34M
🔖منبر کوتاه🔖 💠حضرت زینب سلام الله علیها کیست؟💠
هدایت شده از 
✍پیامبر اکرم(ص): ‌ براى هر حاجتى كه داريد، حتى اگر بند كفش باشد، دست خواهش به سوى عز و جل دراز كنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نگرداند، آسان (برآورده) نشود. ‌ 📚 بحار:۹۳/۲۹۵/۲۳
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
✅ کسانی که به بهشت نمےروند ✍در برخی روایات از بهشت ، در تعدادی و در بعضی حدود طایفه ذکر شده‌اند. البته این روایات در صدد بیان مصداق هستند، نه بیان انحصار: ❶ رسول خدا صلےالله‌عیه‌وآله فرمود: سه طایفه وارد بهشت نمے‌شوند؛ ◆دائم الخمر ◆کسی که شغلش ساحری است ◆کسی که پیوند خویشاوندى را بریده باشد. 📚خصال ج ۱ ص ۱۷۹ ❷ امام صادق علیہ السلام فرمود: ◆کاهن(غیب‌گو) ◆منافق ◆دائم الخمر ◆سخن چین وارد بهشت نمی‌شوند. 📚امالی ص ۴۰۴ ❸ رسول خـدا صلےالله‌علیه‌وآله می‌فرماید: خداى عزّوجل بهشت را از دو نوع خشت آفرید؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره، دیوارهایش را یاقوت و طاقش را از زبرجد و سنگریزه‌‏اش را لۆلۆ و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد، سپس به آن فرمود سخن بگوى، عرض کرد خدایى نیست به جز تو؛ خداى زنده و پایدار؛ سعادت‌مند آن‌کسی است که در من جاى دارد. پس خداى عزّوجل فرمود: به عزت، بزرگى، شکوه و بلندى مقامم سوگند که به بهشت داخل نمی‌شود ◆ دائم الخمر ◆خود فروش ◆سخن چین ◆بى‌‏غیرت در باره همسر ◆کسى که پیوند خویشاوندى را بریده باشد و... 📚خصال ج۲ ص۴۳۶
هدایت شده از 
🌷👌ما منتظرِ لحظه ی دیدارِ بهاریم! آرام کنید این دل طوفانی ما را 🌷👌عمریست همه در طلبِ وصل تو هستیم پایان بده این حالِ پریشانی ما را 🌷👌ای کاش نمیریم و ببینیم جمالش یا رب برسان یوسف کنعانی ما را... محسن زعفرانیه جای عزیزمون خالی🌷
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ همانطور که از دانشگاه خارج میشوم ، موبایلم را از کوله ام بیرون میکشم . ۵ تماس بی پاسخ از مادر و ۳ تماس بی پاسخ از شهریار . شماره مادرم را میگیرم اما قبل از اینکه تماس را برقرار کنم با صدای علیرام سر بر میگردانم _ببخشید خانم رضایی میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم ؟ نگاهی به او می اندازم ، شلوار کتان مشکی رنگی همراه با بلیز سفید رنگ به تن کرده . کیف سامسونتی در دست گرفته و ریش و موهای خوش رنگش را مرتب شانه زده . نفس عمیقی میکشم . اصلا حوصله صحبت با اورا تدارم اما به اجبار پاسخ میدهم +امرتون ؟ دستی به موهایش میکشد و به گوشه چادرم چشم میدوزد _راستش من با پدرتون صحبت کردم . ایشون گفتن شما خودتون فعلا تمایل به ازدواج ندارین و به خاطر همین اجازه خواستگاری به من ندادن . من میدونم اگه شما قبول کنید پدرتون هم اجازه میدن پس خواهشا به در خواستم بیشتر فکر کنید لبم را با زبان تر میکنم و با تحکم میگویم +بیینید آقای حسینی من فعلا قصد ازدواج ندارم بخاطر همین فکر کردن به در خواست شما بی فایدست . شرایط .... صدای اشنایی میان حرفم میپرد _قصد ازدواج داری ولی با شخص مورد نظرت سر میچرخانم . بادیدن شهروز انگار سطل آب سردی را روی سرم خالی کرده اند ، فقط امیدوارم ابرویم حفظ شود . عینک آفتابی اش را از ردی چشم هایش بر میدارد و با پوزخندی به ما نزدیک میشود . علیرام اخم غلیظی میکند و با حالت بدی میگوید +شما ؟ شهروز ابرو بالا می اندازد _اینو من باید بپرسم نه تو قبل از اینکه دعوا یا سوتفاهمی پیش بیاید با اشاره به شهروز میگویم +پسر عموم هستن و همانطور که به علیرام اشاره میکنم میگویم +هم دانشگاهیم هستن با صدای خنده چند دختر نگاهی به پشت سر می اندازم ، با دیدنشان متوجه میشوم از بچه های دانشگاه هستند . یکی از آنها با دیدن شهروز ، نگاه خریدارانه ای به او می اندازد و دسای به موهای قهوه رنگ بیرون زده از شالش میکشد . آرایش غلیظی کرده که به شدت توی ذوق میزند . راهش را کج میکند و از عمد از جلوی شهروز رد میشود ، اما شهروز حواسش پیش علیرام است . دختر با نا امیدی دوباره به جمع دوستانش میپیوندد و به راهش ادامه میدهد . سری به نشانه تاسف برایشان تکان نیدهم . برده پول و ظاهر افراد هستند و ذره ای اخلاق و احساسات طرف مقابل را در نظر نمیگیرند . دوباره حواسم را جمع میکنم . علیرام کمی اخمش را باز میکتد و جدی میگوید _خوشبختم &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 دوباره حواسم را جمع میکنم . علیرام کمی اخمش را باز میکتد و جدی میگوید _خوشبختم شهروز بی توجه به او خطاب به من میگوید _فکر نکن نمیفهمم از اون پسره اومول خوشت اومده ، خوب یه ملتو سر کار گذاشتی . اول که من اینم از هم دانشگاهیت . آب دهانم را با شدت قورت میدهم . علیرام با تعجب من را نگاه میکند ، منتظر پاسخ است . این نگاهش را دوست ندارم . شهروز از عمد جلوی علیرام گفت تا مجبور شوم جوابش را بدهم و نتوانم سکوت کنم . نقاب خونسردی را به صورتم میزنم +چقدر راحت تهمت میزنی و آبروی دیگرانو میبری راهم را کج میکنم که بروم اما شهروز با صدای بلند میگوید _کجا میری ؟ باید با من بیای ترسم را پنهان میکنم +چرا باید باهات بیام ؟ پوزخند میزند _نترس نمیخوام بدزدمت شهریارم تو ماشینه نگاه گنگم را که میبیند ادامه میدهد _خونه ما دورهمی ، بهت زنگ زدن جواب ندادی مجبور شدیم بیایم دنبالت از طرفی به حرف اعتماد ندارم ، از طرفی دیگر جلوی علیرام نمیتوانم مخالفت کنم . با توجه به حرف هایش و زنگ های مادرم احتمال دروغ گفتنش کم است اما ممکن است شهریار در ماشین نباید . مجبورم بروم ، فوقش اگر شهریار در ماشین نبود سوار نمیشوم . به سمتوعلیرام بر میگردم تا خداحافظی کنم که با چهره سرخ شده اش مواجه میشوم . حالش خیلی خراب است . نمیتوانم تشخیص بدهم علت اصلی عصبانیتش چیست . سر تکان میدهم +خدافظ به سختی از میان دندان های قفل شده اش زمزمه میکند _خدا نگهدار برمیگردم و پشت سر شهروز به راه می افتم . خدا میداند که علیرام چه فکر هایی راجب من کرده است . مطمئنم به سراغم میاید تا از من توضیح بخواهد . شهروز به روبه رو اشاره میکند _ماشین سر کوچه پارکه سر تکان میدهم و به راهم ادامه میدهم . بعد از مدتی ، سکوت را میشکند _وقتی تلفونتو جولب ندادی گفتم میام دنبالت ولی شهریار سریع گفت خودش میاد دنبالت ، با اینکه تازه از سر کار اومده بود و خیلی خسته بود ولی قبول نمیکرد که من بیام دنبالت . من قبول نکردم گفتم خودم میام دنبالت ، چون شهریار خسته بودم مامانمم حرفامو تایید میکرد . شهریارم مونده بود چیکار کنه ، از ترس ابنکه بلایی سرت نیارم پاشد دنبالم اومد و بعد پوزخند صداداری میزند و ادامه میدهد _معلوم نیست چی راجب من بهش گفتی که اینطور رفتار میکنه . الانم به زور راضیش کردم تو ماشین بمونه با آرامش میگویم +من چیزی بهس نگفتم ، خودش شناخت پیدا کرده و در دل ادامه میدهم _اگه بهش گفته بودم که زنده زنده آتیشت میزد &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از 
از روشنای عرش طلوعی دگر رسید حـ❤️ـوریه ای دوباره به شكل بشر رسید این بار چندم است كه در باغ اهل بیت طوبای فاطمـ❤️ـیِّ علـ❤️ـی را ثمر رسید امشب خود خدا به علـ❤️ـی هدیه میدهد تـ❤️ـو آمدی و زینت قلب پدر رسید... فرخنده میلاد موفور السرور خانم حضرت زینب سلام الله علیها مبارکباد💐 سلام الله علیها
✴️ یکشنبه 👈 30 آذر 1399 👈 5 جمادی الاول 1442👈 20 دسامبر 2020 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ولادت با سعادت عقیله بنی هاشم و پیام آور کربلا حضرت زینب کبری علیها السلام " 5 ه.ق ". 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌙🌟 احکام دینی و اسلامی . 👼 زایمان مناسب و نوزاد حالش خوب است . ان شاء الله ✈️ مسافرت : مسافرت اگر ضروری است همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز برای امور زیر خوب است : ✳️ امور کشاورزی و بذر افشانی . ✳️ آغاز درمان و معالجه. ✳️ افتتاح پروژه و شروع به کار . ✳️ داد و ستد و تجارت. ✳️ و از شیر گرفتن کودک نیک است . 🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💑مباشرت و مجامعت. مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزندش حافظ قرآن گردد و به قسمت و تقدیر خویش راضی باشد . ان شاءالله ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی است . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #فصد انداختن در این روز، از ماه قمری ، سبب زردی رنگ می شود . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 6 سوره مبارکه " انعام " است. الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن ... و چنین استفاده می شود که چیز ناخوشی به صاحب خواب برسد و یا به اندک آزردگی مبتلا گردد . و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...... 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . @taghvimehmsaran 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ب بامیدپرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
هدایت شده از 
💠امام علی علیه السلام لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ. َآنچه از مال تو از دست مى رود و مايه پند و عبرتت مى گردد در حقيقت از دست نرفته است. 📚نهج البلاغه حکمت ۱۹۶
هدایت شده از 
❁من فقط یڪ پارچہ ام ... ❁گل ،گلــــــے ... ❁خال،خالــــــے.. ❁راہ راہ.. ❁براق یا …سادہ... ✥از هر نوعے ڪہ باشم فقط جسمــــــــت را مے پوشانم... ✥ تو، براے نگــــــاهت هم چادر ✥خریدہ اے؟ ✥صدایـــــت چہ؟ ✥صدایت چادری‍‍ست؟ ♡دلــــــــــــــــ ــها♡، دلها گاهے اوقات پوشیہ مے خواهند ، براے او چہ میڪنے؟ ⇜من بہ تنهایے حجاب نیستم، من فقط اسمم چـــــــــادر است ... ◥براے فاطمے بودنت چہ میڪنے◣؟!؟ ألـلَّـھُــــــمَــ ؏َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
✅تفاوت در سادگی است ✍مقام معظم رهبری می فرمایند: 🦋بگذارید برای دختر مسلمان، مثل ازدواج (س) باشد، ازدواجی با پیوند عشق الهی و جوششی بی نظیر میان زن و مرد و همسری به معنای واقعی بین دو عنصر الهی و شریف، اما بیگانه از همه و زیورهای پوچ و بی محتوا..
30.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت روز پرستار و ولادت حضرت زینب با صدای صابر خراسانی 🔊🎤 😍👏😍👏😍👏😍👏😍👏😍👏😍
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 +من چیزی بهس نگفتم ، خودش شناخت پیدا کرده و در دل ادامه میدهم _اگه بهش گفته بودم که زنده زنده آتیشت میزد از چیزی که در دلم گذشت خنده ام میگیرد اما به روی خودم نمی آورم . شهروز دوباره پوزخند میزند . ۳ تا از پسر های دانشگاه از کنار ما رد میشوند . یکی از آنها بادیدن ما سوت بلندی میکشد . دیگری پوزخندی حواله ام میکند و آخری هم طوری که من بشنوم میگوید _نمیدونستم اسلام دوست پسرو حلال کرده ، مثل اینکا فقط برای ما غیر مذهبی ها حرامه . و هر سه میخندند . شهروز نگاه گذرایی به آن ها می اندازد ، انگار بدش نیامده . چقدر بیرحمانه تهمت میزنند . چقدر راحت با دیدن ظاهر باطن را قضاوت میکنند . میدانند که ازدواج نکرده ام ، به سر و وضع شهروز هم نمیخورد همسرم باشد ، با این حال بدون اینکه نسبت ما را بدانند قضاوت کردند . با رسیدن به ماشین خودم را از افکارم بیرون میکشم . با دیدن شهریار نفس آسوده ای میکشم . لبخند شیرینی میزند و برایم دست تکان میدهد . سوار ماشین نیشوم و پشت سر شهریار ، یعنی پشت صندلی کمک راننده جا میگیرم . شهروز هم در قسمت راننده مینشیند و ماشین را روشن میکند. بعد از سلام و احوالپرسی کوتاهی با شهریار سکوت در ماشین حاکم میشود . انگار شهریار هم مثل من تمایل ندارد با هم جلوی شهروز گفت و گوی طولانی کنم چکن قطعا شهروز چیزی از صحبت هایمان بیرون میکشد و بعدا به ما کنایه میزند . چند دقیقه ای از حرکتمان نگذشتهکه شهریار ضبط ماشین را روشن میکند . صدای آهنگ رپ بسیار زننده ای در ماشین میپیچد . حتم دارم خود شهروز هم اولین بار است همچین آهنگی را میشنود و از این سبک آهنگ متنفر است ، اما بخاطر آزار و اذیت دیگران حاضر است چیز هایی که از آنها تنفر دارد را تحمل کند . نمیدانم با این کار قصد اذیت کردن من را دارد یا میخواهد با شهریار لجبازی کند . شهریار رو به شهروز با تحکم میگوید _قطعش کن . اما شهروز در سکوت به رانندگی اش ادامه میدهد . وقتی شهریار پاسخی نمیگیرد ، دست میبرد و صدای ضبط را کم میکند اما شهروز دوباره زیاد میکند ؛ حتی زیادتر از قبل‌ !!! و بعد خطاب به شهریار میگوید _این ماشین واسه مته تو حق تعیین تکلیف واسش نداری . پاشدی به روز اومدی تعیین تکلیفج میکنی . شهریار نفس عمیقی میکشد . صورتش به سرخی میزند ؛ کارد بزنی خونش در نمی آید . با احساس سنگینی نگاهش سر بلند میکنم . شهروز از آینه نگاهم میکند و لبخحد پیروزمندانه ای حواله ام میکند . بی توجه سر بر میگردانم و به بیرون خیره میشوم . دیگر سکوت را جایز نمیدانم . با آرامش و خونسردی کامل میگویم +قدیما تعقیر یه معنی دیگه داشت . با این جمله اشاره به حرفی که لب ساحل به من زد کردم . گفته بود حاضر است بخاطر من خودش را تغییر بدهد . برای اینکه بتواند پاسخم را بدهد به اجبار صدای ضبط را کم میکند . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 با آرامش و خونسردی کامل میگویم +قدیما تعقیر یه معنی دیگه داشت . با این جمله اشاره به حرفی که لب ساحل به من زد کردم . گفته بود حاضر است بخاطر من خودش را تغییر بدهد . برای اینکه بتواند پاسخم را بدهد به اجبار صدای ضبط را کم میکند _تعقیر وقتی ارزش داره که بتونی باهاش به خواستت برسی ، اگه نتونی برسی به هیچ دردی نمیخوره ؛ حتی یه قرونم نمیارزه . لبم را با زبان تر میکنم +اگه با تعقیر به خواستت برسی بازم اندازه یه قرون نمیارزه ، چون تعقیر باید برای رضای خدا باشه ، تعقیری که واسه بنده خدا باشه و رسیدن به خواسته های فانی نه تنها لذتی نداره ، بلکه موندگار هم نیست . پوزخند میزند و سکوت میکند ، این سکوتش را دوست ندارم چون مطمئنم حرف هایم قانعش نکرده است . از او بعید است به همین راحتی تسلیم شود . شهریار فقط با ابهام به شهروز و گاهی هم از آینه بغل به من نگاه میکند . کاملا معلوم است از حرف هایمان سر در نمی آورد . شهروز دوباره صدای ضبط را بلند میکند و به رانندگی اش ادامه میدهد ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ دورهمی خانه عمو محمود به سخت ترین شکل ممکن گذشت . خاله شیرین مدام بی تابی میکرد و میگفت آخرین بار که اینجا بودا سوگل هم در کنارش بوده . در آن روز شهریار و سجاد اعلام کردند که میخواهند یک هفته ای درس و دانشگاه را کنار بگذارند و به یکی از مناطق محروم بروند . شهریار برای معاینه بیماران ، سجاد هم برای کمک به شهریار و کمک در درس های بچه ها . چون رشته اش ادبیات است میتواند کمک زیادی به آنها بکند . آن یک هفته هم به کندی گذشت ، اما شهریار به تنهایی برگشت و گفت سجاد میخواهد یک ماهی آنجا بماند و درس هایش را غیر حضوری دنبال کند . خاله شیرین وقتی فهمید زنگ زد و به سجاد اصرار کرد که برگردد ؛ گفت سوگل هم نیست و این تنهایی اذیتش میکند اما سجاد بعد از صحبت های زیاد توانست خاله شیرین را راضی کند . بعد از یک ماه سجاد برگشت اما حتی بعد از آن یک ماه هم نتوانستم ببینمش . زیرا در هیچ کدام از جمع های خانوادکی حاضر نمیشد و میگفت بخاطر نبودش باید عقب ماندگی های دانشگاهش را جبران کند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ سرم را میان دست میدهم میفشارم و تفسم را با شدت بیرون میدهم . شهروز پیام داده و گفته میخواهد حرف های مهمی به من بزند و اگر دوست دارم حرف هایش را بشنوم میتوانم ساعت ۱۲ در کافی شاپ دفعه قبل حاضر شوم &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از 
دلم بودنت را می خواهد... 💌سلام اقای من❤️
ووااااااای چادر رنگی چقدر گرون شده😱 متاسفانه هر روز ملزومات حجاب رو گرونتر میکنن😡 معلومه قصدشون اینه که مردم نخرن😏 ولی نگران نباشید😍 هنوز هستند منصفانی که ارزون بدن 😇 بله فروشگاه حجاب الزهرا (س) رو میگم😍 چادر رنگی مغازه ها ۱۸۰ میدن 😡 فروشگاه حجاب الزهرا (س) میده ۱۱۰😍 زودتر روی لینک بزنید حامیان حجاب رو حمایت کنید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785
هدایت شده از 
🔴حتما بخونید😭👇 در زمان پیامبر (ص) جوانی بود او را علقمه می گفتند، او بیمار شد، چون به دم مرگ رسید رسول خدا(ص) به مسلمانان از جمله عمار فرمود: بروید و کلمه شهادتین را به وی تلقین کنید. آنها رفتند و هر چه کردند نتوانست بگوید! حضرت را خبر کردند، فرمود: مادر او را بیاورید، چون مادرش حاضر شد. پیامبر (ص) فرمود: میان تو و علقمه چگونه است؟ عرض کرد: ... پیشنهاد بسیار ترسناک پیامبر (ص) را در ادامه بخوانید👇👇 ادامه داســتان👈کلیک کنید👉
✴️ دوشنبه 👈1 دی 1399 👈 6 جمادی الاول 1442👈 21 دسامبر 2020 🕌 مناسبت های دینی اسلامی . ☑️ اغاز جنگ موته و شهادت جعفر بن ابیطالب علیه السلام. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . 👶 زایمان خوب و نوزادش خوش قدم و پر روزی باشد . ان شاءالله 🤒 بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله ✈️ مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب . مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، فرزند دهانی خوشبو دارد نرم دل و مهربان و سخاوتمند است . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز انجام امور زیر نیک است : ✳️ کاشتن و بذر افشانی . ✳️ آغاز درمان و معالجه . ✳️افتتاح پروژه. ✳️شروع به کسب و کار. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️ و داد وستد و تجارت نیک است . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، بلای ناگهانی است. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب رعشه در اعضاء می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 7 سوره مبارکه " اعراف " است . والوزن یومئذ الحق ... و از مفهوم ان استفاده می شود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد بعضی در انجام ان تلاش کنند و باعث رفعت مقامشان شود برخی نیز کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی🌸
هدایت شده از 
حسن شدی که به دور از همه فقط باشد☝️ به دست های کریمت همیشه چشمانم...✨😍 💚
🚨همه زیبایی ها یک طرف 🚨و چادر های ما یک طرف البته شما بزرگواران جای خود دارید😊 💎فروش ویژه مشکی همراه با تخفیف ها جوایز متبرک آستان قدس😍 ـ 🕊~~~~~~~🕊 🍃🌺با چادر های زیبای ما🌺🍃 🍃🌺زیبایی را بیشتر کنید🌺🍃 👇👇👇 بزرگترین فروشگاه چادر آنلاین کشور 👇🛍👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469