میگفت‌حـَرم‌اَمـٰام‌رضـٰا جـاییہ‌ڪہ‌ھـَرچۍبِخواےرو بـَرات‌خـِیرمیڪنن! . . . حتےاگہ‌خیرنباشه :)) #شھیدمحمدخانی🌿♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- - #شهیدانه #پروفایل #امام_رضا

بھ‌ یـاد حـاج قاسـم....😊🌹 #عکس_نمایه #لبیک_یا_خامنه‌ای ••❥🌸━┅•—•—•–•—• ¦@rommanmazhaby ¦ ••❥🌸━┅•—•—•—•–•

کدوم شصت میلیون نفر؟ اینقدر آدم بیکار تو جامعه نداریم فوقش ۱۰۰ تا زیاد زیادش ۲۰۰ تا ادم دوزاری😏 اینا هنوز تجمع بچه های انقلاب رو ندیدن! البته این بنده خدا رو کشتند! ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ ـــــ #لبیک_یا_خامنه_ای | #حجاب - @Rashtak -

#زن_عفت_افتخار🇮🇷

⭕️ سرکاری مجری شبکه ماهواره ای توسط ایرانی 🔹 همینقدر دیوانه... #ایران_من #امام_زمان #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

✤♥️✤ ⃟💎⃟ 🕊" #شهودعشق♥️ #مناجات‌شهداباخدا ✨ 💠 مناجاتی از خبرنگار #شهید‌غلام‌رضا‌نامدارمحمدی: 💎 خدایا! تو را سپاس ڪه دستم را گرفتی و به طرف خود ڪشاندی. 💎 خدایا! تو را ڪُرنش ڪه به پایم خلخال زدی و به سوی خود رهنمون نمودی. 💎 خدایا! تو را حمد ڪه به چشمم گفتی ڪه غیر تو را نبیند. 💎 خدایا! تو را شڪر ڪه به گوش من فرمان دادی ڪلام غیر تو را نشنود. ♥ معشوق من! ای همه دست و پا و چشم و گوش و عقل و قلب من! تو را سجده ڪه مرا خریدی. #سلام‌عاشقان‌شهدا‌‌روزتون‌منـــــوربه‌نور‌خـــــدا #امام_زمان‌عج #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌زینب‌کبرے ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅

♦️‌ ️حاجی صدامو داری!؟ حاجی میخوان اینجا رو مثل سوریه کنن، ولی بچه ها مثل شیر وایستادن... #حاج_قاسم ••❥🌸━┅•—•—•–•—• ¦@rommanmazhaby ¦ ••❥🌸━┅•—•—•—•–•

همین که روزهای نزدیک به عملیات می رسید،برای بچه ها فال حافظ می گرفت.نزدیک عملیات کربلای 5 بود. این بار اولین بازشدن کتاب به نیت من بود. بعد از کمی مکث و زمزمه با لهجه شیرین گفت:"نه کاکو جان! دریغ از یک روزنه کوچک، انگار اصلا قرار نیست از دست تو راحت بشیم!" 😄 با سپری شدن لحظات وضعیت بقیه هم مشخص شد، مرتضی جاویدی، سید محمد کدخدا و... جز، شهدا بودند.زنده ها هم معلومه شدند🕊🕊 نوبت خودته! از بچه ها اصرار از او انکار تا بالاخره چشمها را آرام بست و این بار کمی طولانی تر، قطره اشکی آرام از گوشه چشمانش لغزید، کتاب را باز کرد:💔 نفس باد صبا مشک فشان خواهد بود عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد ارغوان جام"عقیقی" به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد عملیات که تمام شد رفتنی های فال، همه شهید شدند،جاویدی،حق پرست... و خود عقیقی، من مانده بودم و صدای محمدرضا که تا امروز در ذهنم مانده "دریغ از یک روزنه کوچک". ـــــــــــــــــــــــ سردار شهید محمدرضا عقیقی تولد:16/10/1340شیراز سمت:مسئول عقیدتی لشکر19 فجر شهادت:4/10/1365شلمچه عملیات کربلای 5 @parastohae_ashegh313

° بچه فیل به درختی بسته شده بود! روز و شب، خودش رو به هر در و دیواری می‌کوبید برای این‌که از شر طناب نه چندان محکمی که اسیرش کرده بود، خودش رو رها کنه! روزها گذشت و بالاخره فیل این قصه، قبول کرد در برابر طناب، تسلیم شده! روزها و هفته‌ها و ماه‌ها گذشت، فیل قوی‌تر از قبل، تنومندتر از گذشته، و پرقدرت‌تر از همیشه بود، اما هیچ تلاشی برای از بین بردن طناب نمی‌کرد! در صورتی که می‌تونست با کم‌ترین تلاشی خودش رو از طناب و اسارتش، رها کنه! می‌دونی چرا؟! چون قبول کرده بود، که ناتوانه! نمی‌تونه! یادگرفته بود که نمی‌تونه! شایدم این ناتوانی رو یادش داده بودن!