هدایت شده از ماحدا🕊️🇵🇸
ترجمه فارسی:
مردی بود که سالها در یک شرکت به عنوان سازنده کار میکرد. وقتی به سن پیری رسید، تصمیم گرفت استعفا دهد تا بیشتر به خانوادهاش برسد.
رئیسش به او گفت: “من استعفای تو را قبول میکنم، اما شرطی دارد: باید آخرین خانه را بسازی.” مرد با اکراه این پیشنهاد را پذیرفت و به سرعت و بدون توجه به جزئیات، خانه را ساخت.
وقتی کلیدها را به رئیسش داد، او با لبخند گفت: “این خانه هدیهای است برای پایان خدمتت در شرکت.” مرد سازنده به شدت متوجه شد که چقدر اشتباه کرده و از اینکه خانه عمرش را به درستی نساخته، پشیمان شد.
این داستان به ما یادآوری میکند که عبادتی که به صورت سریع و بدون تمرکز انجام میشود، مانند آن خانه است. پس به یاد داشته باش که عبادتت در نهایت برای خودت است، نه برای خداوند.
#ماء_معین
#داستان_کوتاه | #تلنگرانه
الَّـھُـمَـــ عـجِّـلْ لِوَلـیِـک ألْـفَـرَج
❁ ⃟➺ @mahda27
هدایت شده از ماحدا🕊️🇵🇸
وكان التاريخ هو نفسه، الحسيني (عليه السلام) واليزيدي (لعنة الله عليه)؛ وكانت هي زينب مِثل الزينب (سلام الله عليها).
و تاریخ همان است، حسيني (عليه السلام) و يزيدی (لعنةٌ الله عليه)؛ و او زینب است مِثل زينب (سلام الله عليها).
#ماء_معین
#عربی_نوشت | #ترجمه_فارسی
الَّـھُـمَـــ عـجِّـلْ لِوَلـیِـک ألْـفَـرَج
❁ ⃟➺ @mahda27