#ارسالی های دوستان عزیز کانال
عزاداری هاتون قبول باشه🤲
و حلول ماه ربیع الاول مبارک🤲🌱
✔️روز آخر
راوی: یکی از بازماندگان کانال
نزدیکهای ظهر تقریباً مهمات ما تمام شد. ابراهیم هادی بچههای بیرمق کانال را در گوشهای جمع کرد و برایشان صحبت کرد:
بچهها غصه نخورید،حالا که مردانه تصمیم گرفتید و ایستادید،اگر همه هم شهید شویم تنها نیستیم. مطمئن باشید مادرمان حضرت زهرا میآید و به ما سر میزند.
بغض بچهها ترکید. بچههایی که گرسنگی،تشنگی،و جراحت بسیار،خم به ابرویشان نیاورده بود،دیگر تاب و قرار از کف داده بودند و زار زار میگریستند.😢
ذکر مصیبتهای مادر که شروع شد،آتش بسیها نیز کاملاً قطع شد!
نیم ساعتی منطقه در سکوت کامل فرو رفت و فقط ذکر مادر مادر بچهها بود که از درون کانال به گوش میرسید😭
تا فنای فلاح شدن راهی نمانده بود بچهها جانانه ایستاده و مقاومت میکردند.
تقریبا تمام بچهها زخمی بودند حتی دیگر چفیه و یا زیر پوشی برای بستن زخمها پیدا نمیشد.
تعداد نیروهای دشمن بسیار زیاد بود بچهها آخرین تیرهای خود را نیز شلیک کردند دیگر چیزی نبود که با آن بشود مقاومت کرد.
حال همه نیروها منقلب بود هر لحظه منتظر حضور نیروهای دشمن بالای سر خودمان بودیم.
در این لحظات،خبر رسید که دشمن از انتها وارد کانال شده. ابراهیم هادی به سمت انتهای کانال دوید.
یکباره از همان سمتی که ابراهیم رفت چندین انفجار قوی رخ داد.
لحظاتی بعد یکی از بچهها از انتهای کانال به سمت ما دوید و فریاد زد ابراهیم هم شهید شد.🖤
رنگ از چهرهام پرید دیگر امیدم را از دست دادم لحظههای آخر مقاومت بچهها در کانال بود.
یکباره چندین لوله سلاح راقیها را بالای کانال دیدیم آنها آمده بودند تا انتقام این چند روز را از انسانهایی بدون سلاح و مجروح بگیرند.
حالا کانال قتلگاهی شده بود با پیکرهای قطعه قطعه و غرق در خون! سکوت مطلق در کانال برقرار بود هر از چند گاهی صدای باد در کانال می پیچید.
ساعتی از رفتن عراقیها گذشت. من با بدنی غرق خون در کنار پیکر چند شهید افتاده بودم،شاید برای همین به سمت من تیر خلاص شلیک نکردند.
بدنم زخمی و خسته بود به هر زحمتی بود از جا بلند شدم هیچ جنبندهای را در اطرافم نمیدیدم.
سکوت مطلق همه جا را گرفته بود کمی به اطراف رفتم متوجه شدم یکی از بچههای مجروح تکان میخورد. یکی دیگر هم در آن طرف از لابلای مجروحین بلند شد.
با تاریک شدن هوا حرکت کردیم و به محض اینکه به نیروهای خودی رسیدیم افتادیم و از هوش رفتم... بلافاصله بران کارت آوردند و روز بعد در بهداری لشکر در حوالی چنانه در حالی که سرم به من وصل بود به هوش آمدم.
آری قرار بود ما بمانیم تا آیندگان بدانند که ابراهیم هادی و رزمندگان در محاصره چه حماسهای را خلق کردند.
#سلام_بر_ابراهیم
#خاطرات_شهید
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
کلیدهای خوشبختی 👌👌
#شبتون_بهشت💚
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 🌱
فرارسیدن ماه ربیع الاول، گرامی باد 💐
📽 کلیپ بالا | تعویض پرچم حرم امام حسین علیهالسلام با رویت هلال ماه ربیع
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
اولین کارمون، صدقه ی اول ماه باشه
اول به نیت سلامتی آقا امام زمانمون،
و بعد هم رفع بلا و سلامتی ان شالله برای همه و خودمون🤲🌱
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝