کدو ها رو از انبار آوردم،
خاکگیری شون کردم و گذاشتمشون جاهای مختلف خونه🏡
#پاییز
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
روزمره های بانوی ایرانی🌱📸🏡
نیم متر سیم مفتولی یه چوب دارچین ۵ متر نخ کنفی نازک این کدوی قشنگ و میتونی درست کنی😍 https://eitaa.
اینجا آموزش کدوی کنفی و گذاشتم🌱
خیلی شیک و راحته👌
روزمره های بانوی ایرانی🌱📸🏡
#آموزش_رایگان #آموزش_رایگان_کدوی_پارچه_ای #کپی_بدون_ذکر_منبع_ممنوع 🙏🌸 https://eitaa.com/romminaa
اینم کدوی پارچه ای برای عزیزانی که جدیدا اومدن به جمع ما🌱
اینم از رزق معنوی امروزم🌱
الهی شکر🤲🥺
یکی از دوستان عزیز کانالمون،
یسری محصولات زحمت کشیدن برام فرستادن ،
که این سجاده متبرک هم توش برام هدیه گذاشتن🥺
منم نشستم و برای همه، و شما دوستان عزیز ، دعا گو هستم،به شرط لیاقت🌱
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
دوستان مهربون،مثل گل هستن
اونا دنیا رو پر از زیبایی میکنن🌸
#ارسالی های خانم های هنرمند کانالمون😍
به به به این همه سلیقه و هنر و زیبایی🌱
حضورتون باعث افتخاره🌸
بیاد قدیما،
ظرفای ملامینم و آوردم،
یه مدت تو اینا غذا بخوریم😍
هر چیزی که از قدیم باشه، برام پر از حس خوبه🌱
#نوستالژی
🌸🌸🌸
زن اگر عاشق نباشد،نه قورمه سبزی جا میافتد و نه چروکهای پیراهن صاف میشود...
زن اگر عاشق نباشد،هیچ خسته نباشی و برایت چای بریزم این حق مطلب را ادا نمیکند...🌱
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝
📌تاج بندگی
از میان پیامها و ایمیلها و غیره
ابراهیم در بیشتر هدایتهایی که برای خواهران دینی خود داشته به موضوع حجاب که همان تاج بندگیست تاکید داشته مورد زیر از میان همین پیامها و ایمیلهاست:
🔖 حجاب برای من تعریف نشده بود به باطن افراد اعتقاد داشتم و به ظاهر اهمیتی نمیدادم. در فامیل ما هم کسی حجاب نداشت اما ته مایه مذهبی داشتیم. بعضی وقتها هیئت میرفتیم البته آنجا هم بدحجاب بودم.
۱۸ سال اینگونه گذشت دنبال تفریح و ورزش بودم اما نماز را دست و پا شکسته میخواندم.
من دنبال جلب توجه بودم دنبال این بودم که بهترین باشم و توجه همه به سمت من باشد! فکر میکردم که اگر نگاه دیگران به دنبال من باشد خیلی برترم!
تنها یک دوست چادری داشتم یک بار در خصوص شهدا با او صحبت کردم حرفهای او برایم جالب بود دوست من یک کتاب برای من آورد کتابی از خاطرات یک شهید. من کتاب و رمان زیاد خوانده بودم اما کتاب در مورد شهدا اصلاً...
کتاب را خواندم نامش سلام بر ابراهیم بود شخصیت او برایم جذاب بود دوست نداشتم کتاب تمام شود احساس میکردم که این شهید زنده است و کتاب او بیدلیل به دست من نرسیده.
یکی از خاطرات او که بسیار در من تاثیر گذاشت عدم توجه او به نگاه دیگران بود.
او وقتی فهمید که چند دختر به دنبالش بودند حتی مدل لباسش را عوض کرد تا دیگر جلب توجه نکند اما من...
مدتها اینگونه گذشت ذهن من درگیر شهید ابراهیم هادی شده بود دوست صمیمی من بارها به من میگفت که در مورد نماز و خدا و حجاب فکر کن بعد تصمیم صحیح بگیر.
ذهن من شدید درگیر بود اگر بخواهم به سراغ حجاب بروم جواب فامیل و دوستانم را که بدهم؟!
به این نتیجه رسیدم که من همه گونه حالتی را تجربه کردهام همه گونه رفیقی داشتم و هیچ خیری ندیدم.
بگذار این بار را به خاطر خدا به سراغ حجاب بروم بگذار آنچه به ظاهر دوست دارم را به خاطر خدا ترک کنم.
ایام فاطمیه سال قبل بود خانواده ما میخواستند بهشت زهرا بروند من همراه آنها رفتم به شرطی که مزار ابراهیم هادی را پیدا کنند و بتوانم آنجا را زیارت کنم.
سر مزارش که قرار گرفتم از او خواستم که کمک کند گفتم من میخواهم دفعه بعد با حجاب به زیارت مزار شما بیایم اما کمی ترس دارم...
دفعه بعد که بهشت زهرا رفتیم دو ماه بعد بود این بار با حجاب به سر مزارش رفتم از خدا تشکر کردم که چنین هدایتگری را برایم فرستاد...
#خاطرات_شهید
#سلام_بر_ابراهیم
🏡روزمره های بانوی ایرانی☘
╚══════🍃🌺🍃═╝