eitaa logo
روزمره های بانوی ایرانی🌱📸🏡
28هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
14 فایل
اینجاییم تا یادِ خدا رو در دلها، عاشقانه زنده کنیم☘️ همراه با روزمره هایی به سبک اسلامی_ایرانی📚🏡 و آموزش های هنری کاربردی و به روز🎨🧵🪡🧶🧑‍🍳 ☘️تبلیغات هم داریم.☘️ https://eitaa.com/rozmareha ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Rominaamiri
مشاهده در ایتا
دانلود
کدو ها رو از انبار آوردم، خاکگیری شون کردم و گذاشتمشون جاهای مختلف خونه🏡 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝
اینم از رزق معنوی امروزم🌱 الهی شکر🤲🥺 یکی از دوستان عزیز کانالمون، یسری محصولات زحمت کشیدن برام فرستادن ، که این سجاده متبرک هم توش برام هدیه گذاشتن🥺 منم نشستم و برای همه، و شما دوستان عزیز ، دعا گو هستم،به شرط لیاقت🌱 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝
دوستان مهربون،مثل گل هستن اونا دنیا رو پر از زیبایی میکنن🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
های خانم های هنرمند کانالمون😍 به به به این همه سلیقه و هنر و زیبایی🌱 حضورتون باعث افتخاره🌸
بیاد قدیما، ظرفای ملامینم و آوردم، یه مدت تو اینا غذا بخوریم😍 هر چیزی که از قدیم باشه، برام پر از حس خوبه🌱 🌸🌸🌸 زن اگر عاشق نباشد،نه قورمه سبزی جا می‌افتد و نه چروک‌های پیراهن صاف می‌شود... زن اگر عاشق نباشد،هیچ خسته نباشی و برایت چای بریزم این حق مطلب را ادا نمی‌کند...🌱 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝
بریم که آخرین قسمت از این کتاب قشنگ و اثرگذار رو با هم بخونیم😢
📌تاج بندگی از میان پیام‌ها و ایمیل‌ها و غیره ابراهیم در بیشتر هدایت‌هایی که برای خواهران دینی خود داشته به موضوع حجاب که همان تاج بندگیست تاکید داشته مورد زیر از میان همین پیام‌ها و ایمیل‌هاست: 🔖 حجاب برای من تعریف نشده بود به باطن افراد اعتقاد داشتم و به ظاهر اهمیتی نمی‌دادم. در فامیل ما هم کسی حجاب نداشت اما ته مایه مذهبی داشتیم. بعضی وقت‌ها هیئت می‌رفتیم البته آنجا هم بدحجاب بودم. ۱۸ سال اینگونه گذشت دنبال تفریح و ورزش بودم اما نماز را دست و پا شکسته می‌خواندم. من دنبال جلب توجه بودم دنبال این بودم که بهترین باشم و توجه همه به سمت من باشد! فکر می‌کردم که اگر نگاه دیگران به دنبال من باشد خیلی برترم! تنها یک دوست چادری داشتم یک بار در خصوص شهدا با او صحبت کردم حرف‌های او برایم جالب بود دوست من یک کتاب برای من آورد کتابی از خاطرات یک شهید. من کتاب و رمان زیاد خوانده بودم اما کتاب در مورد شهدا اصلاً... کتاب را خواندم نامش سلام بر ابراهیم بود شخصیت او برایم جذاب بود دوست نداشتم کتاب تمام شود احساس می‌کردم که این شهید زنده است و کتاب او بی‌دلیل به دست من نرسیده. یکی از خاطرات او که بسیار در من تاثیر گذاشت عدم توجه او به نگاه دیگران بود. او وقتی فهمید که چند دختر به دنبالش بودند حتی مدل لباسش را عوض کرد تا دیگر جلب توجه نکند اما من... مدت‌ها اینگونه گذشت ذهن من درگیر شهید ابراهیم هادی شده بود دوست صمیمی من بارها به من می‌گفت که در مورد نماز و خدا و حجاب فکر کن بعد تصمیم صحیح بگیر. ذهن من شدید درگیر بود اگر بخواهم به سراغ حجاب بروم جواب فامیل و دوستانم را که بدهم؟! به این نتیجه رسیدم که من همه گونه حالتی را تجربه کرده‌ام همه گونه رفیقی داشتم و هیچ خیری ندیدم. بگذار این بار را به خاطر خدا به سراغ حجاب بروم بگذار آنچه به ظاهر دوست دارم را به خاطر خدا ترک کنم. ایام فاطمیه سال قبل بود خانواده ما می‌خواستند بهشت زهرا بروند من همراه آنها رفتم به شرطی که مزار ابراهیم هادی را پیدا کنند و بتوانم آنجا را زیارت کنم. سر مزارش که قرار گرفتم از او خواستم که کمک کند گفتم من می‌خواهم دفعه بعد با حجاب به زیارت مزار شما بیایم اما کمی ترس دارم... دفعه بعد که بهشت زهرا رفتیم دو ماه بعد بود این بار با حجاب به سر مزارش رفتم از خدا تشکر کردم که چنین هدایتگری را برایم فرستاد... 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝