🏴
برای کنکور که درس می خواندم همه ی آرزویم قبولی در دانشگاه مورد نظرم بود گویی که دیگر هیچ چیز از خدا نمیخواستم و مضمون دعاهایم فقط معلم شدن بود معلمی که ویژگی هایش را مدت ها بود در ذهن مرور می کردم.
جواب مصاحبه که آمد غرق در سرور بودم، مدتی را برای خودم بودم و غرق رویا ها که دیدم دلم مشغولیِ دیگری دارد، حالا دوباره تمام وجودم حاجت شده بود، و مصمم بودم که این نیازم اجابت شود با خودم فکر می کردم اگر خدا نگاهی کند خوشحال ترین آدم روی زمین خواهم شد و این تمام آرزوی من است و دیگر آرزویی نخواهم داشت.
خدای مهربانم نگاه کرد و اجابت شد خواسته ام، و برآورده شد آرزویم. و خوشحال ترین شدم.
حالا اما گذرگاهی دیگر است و دعایی دیگر و نیازی دیگر، و باز تمام وجودم حاجت است و التماس دعایی که از این و آن دارم...
هر بار گمان می کنم این خواسته تنها حاجتی است که میخواهم و اجابتش مرا بس است اما زندگی قصد دارد به من بیاموزد که اینگونه نیست و هر برهه از زمان احتیاجات خاص خودش را دارد و این مائیم که پس از هر دغدغه، #چالش دیگری سر راه مان قرار می گیرد و برای حل آن اول #خدا را داریم و بعد خودمان را و البته من به دعای خیر عزیزانم سخت معتقدم.
پ ن: تصویر #چای_روضه ارباب است که تا یادم هست هر سال #محرم حاجت هایم را با تمام وجود از #حسین و خدای حسین می طلبم و چه خوب امامی است حسین(ع) که هیچ وقت ما را از یاد نمی برد........
به یادگار بماند از گذرگاهی که باید خودم را برای عبور از آن مهیا کنم.
#خدایا_تو_پناه_منی
#محرم #معلم #یادداشت_های_یک_معلم_عاشق
#حسینیه #عاشورا #عزاداری #زندگی #دغدغه #چالش #نویسندگی #نوشتن #دلنوشته #هوشنگ_ابتهاج
https://www.instagram.com/p/ChE_uiSKTs8/?igshid=MDJmNzVkMjY=