eitaa logo
روح نواز🌱
127 دنبال‌کننده
948 عکس
87 ویدیو
13 فایل
اینجا، برای از تو نوشتن هوا کم است... قدری از لا به لای ورق های کتاب📗 اندکی از دل سبزِ طبیعت🌳 و گاهی پهنایِ آبیِ دریا و آسمان 🌊 از هرچه زیبایی که روح نرم آدمی را نوازش کند.🌞🪐 #یادداشت_های_یک_معلم_عاشق
مشاهده در ایتا
دانلود
ترکیب روح نوازِ رنگ و نور یه حس خوبی به آدم منتقل میکنه که نگو😍 چند روز قبل مهر این کاغذا رو برای مدرسه آماده کردم. ساده است اما پر از حس و رنگه زندگیه، پر از شور و هیجان و البته دلشوره....
سلام و نور نوری به زیبایی این تصویر......🌞 خورشید، پائیز گرم تر می تابد، نور این عکس تا عمق جان را گرم می کند..... چقدر دلم برای نورِ این قسمت از خانه مان تنگ می شود...... این روز ها قدر نور را بیشتر میدانم🌞🌻 نور و آفتابگردان خودمان را به تو می سپاریم
یادش بخیر دانشگاه که بودم جمعه ها برای امام زمان یه متنی می نوشتم و توی کانال انصارالحسین میذاشتم یادش بخیر..... اسم متن هم جمعه های عاشقی بود، باد اون ایام سلامی عرض کنیم‌ به امام زمان که این روز ها دنیا بیش از پیش طالب حضورش شده آقای خوبی ها سلام چقدر دلم برای حیاط جمکرانت تنگ شده آقا جان ما بی معرفت شدیم وگرنه شما که همیشه به یاد ما هستی‌....... السلام علیک یا صاحب العصر والزمان🌱💚
خدا ی جان آن دم که سجده می کنم و سبحان ربی الاعلی می گویم، احساس مالکیتی دلچسب به سراغم می آید چه خوب است‌که تو خدای بزرگ منی
توی کلاسم یه هلما کوچولویی دارم که خیلی خوش صداست، از اون بچهای آروم و ثپلی و مودبی که آدم خوشش میاد نگاش کنه. یکی از روزای اول سال به هلما گفتم که از روی درس فارسی بخونه با وجود اینکه صداش خیلی قشنگ بود اما توی خوندنش کلی اشتباه داشت☹️ بهش پیشنهاد دادم رفت خونه یه کتاب داستان برداره و آروم آروم شروع کنه به خوندن، و کلی سر کلاس تشویقش کردم که چقدر صدات قشنگه و تو میتونی دوبلور بشی، بعضی وقتا بهش می‌گم وقتی تو شروع میکنی به خوندن فکر می کنم دارم شبکه ی پویا نگاه می کنم، هلما کوچولو می خنده😍 اما این هلما روزای اول خیلی خجالتی بود اصلا با من حرف نمیزد، موقع پرسش هم دستش رو بلند نمی کرد، ولی هر چی که می گذشت هلما کوچولو روانخوانیش بهتر میشد جوری که حتی آیه های طولانی قرآن رو هم بدون اشتباه میخونه، و این باعث شد اعتماد به نفسش هم تقویت بشه. صدای هلما کوچولو به حدی طرفدار داره که وقتی اون شروع میکنه به خوندن کلاسی که تا دو دقیقه پیش مشغول زمزمه بود آرووم میشه، توی ابتدایی روانخوانی برای بچها خیلی دوس داشتنیه اما خوندن هلما اون قدر برای بچها شیرینه که نوبت روانخوانی خودشون رو میدن به هلما تا از شنیدن صداش کیف کنیم. خلاصه که خیلی دوس دارم با هلما تمرین کنم و پادکست تولید کنیم😍 امشب یه ویس از خودش برام فرستاده ازش اجازه گرفتم اینجا پخش کنم امیدوارم دوس داشته باشین من که خیلی طرفدارشم
گاهی برای خرده اتفاق ها شوری عظیم به پا می کنی... گویی اگر کسی نداند با خود فکر می کند کجای عالم خراب شده است که تو چنین دل نگرانی.... لحظاتی که می تواند به شادی بگذرد را برای خود و دیگران به تلخی بدل می کنی..... سهراب می گفت زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است و تو در حوضچه ی گذشته و حال سیر می کنی؟
روح نواز🌱
این قسمت یادداشت حسین قدیانی را دوست داشتم: ... من دوست داشتم آن‌جوری حزب‌اللهی باشم که چمران بود و
بعضی از قسمت های این نوشته خیلی جالبه میگه: من دوست داشتم آن جوری نویسنده باشم که جلال بود.......❤️ چی میشه که یه قلمی انقدر گیرا و ماندگار میشه طوریکه وقتی یه تیکه متن میخونی تو رو با خودش غرق میکنه و حالت دگرگون میشه به راستی که همه ی جلال ها و سیمین ها و معروفی ها و سپهری ها با تنبلی و تن پروری بزرگ نشدن، آفتی که گریبانگیر قلم ها و ذهن ها میشه، چه کتاب های نخونده، چه اتفاقات ثبت نشده، چه احوال خوبی که به نگارش در نیومدن واقعا ای کاش خدای برای ما کاری کند...... دلم نوشتن میخواهد، نوشتنی طولانی، دانشگاه که بودم به بهانه ی مناسبت ها چند خطی می نگاشتم اما الان ☹️ مدتی هست که چیزی نمی نویسم و افسوس میخورم یادمه به دوستم می گفتم اگه فلان اتفاق واقعی باشه حتما برای شرح احوالات گذشته و اکنونم کتاب می نویسم، راستش حرف زدن خیلی راحته، پای عمل که میرسه اراده ها سست میشه و امان از سستیِ اراده خدایا از سستی اراده به تو پناه می برم از هر چه غیر تو به تو پناه می برم ✍
زندگی را باید زندگی کرد همان لحظه که تو داری غم بیهوده میخوری و اشک بی فایده می ریزی، عمر گران سپری می شود و فرصت از دست می رود به خودت می آیی می بینی روز ها و ماه ها سپری شد و تو هنوز اندر خم یک کوچه ایی! اولش شاید زمین و زمان را مقصر بدانی اما کمی که می اندیشی فقط یک دلیل برای حالِ غمینت می یابی، به آینه نگاه کن....... هیچ کس به اندازه شخصی که در آینه می بینی نمی تواند خرسند یا اندوهگینت کند، برای دل آینه ها کاری کن، خوش ندارند در چشمانت غصه ببینند. 🌱✍
یه بالش نرم، یه تشک مناسب، یه پتوی گرم و از همه مهمتر وقت کافی داری تا آروم سرتو بذاری رو بالش و الحمدولله بگی و چشماتو ببندی، به شب های کنکور فکر کن که نمی تونستی با فراغ بال و خیال راحت هر وقت که میخوای بخوابی و هر وقت دلت خواست پاشی، چه لحظه هایی که چشمات می سوخت و عضلاتت از نشستن، طولانی مدت درد می گرفت و عقربه ها خبر از نیمه شب می دادن و همه ی روستا غرق در خواب های رنگی بودن و فقط چراغ اتاقک تو روشن بود، تو بودی و بالش قرمزه ی معروف و گاهی اوقات یه پتویی که اگه سردت شد بذاری رو خودت، و کتاب و کتاب و کتاب و البته خیال که جز لاینفک زندگیه، گاهی یه تک بیت تو رو به عالم دیگه ایی می برد و کمی لذت می بردی........ خب کجا بودیم نیمه شب و بیداری، البت مقصره بیداری های الان من تعطیلاته وگرنه کسی که ۷ صبح پاشه ۱۱ شب می‌خوابه. نکته اخلاقی نذارین ساعت خوابتون بهم بریزه البته اگه مث من حساسین اما اگه از اونایی هستین که برای خوابیدن فقط یه بالش لازم دارین یا حتی بالش هم براتون مهم نیست فقط وقت کافی میخواین برین خداروشکر کنین چون خواب خوب نعمته 🌱✍
چون اگه نباشی جاتو تو قلب آدما از دست میدی تازه به ذهنم رسید🙃 شایدم اینطوری قشنگ تره مهربون باش چون اگه نباشی احساس بد می شینه کنج قلبت❤️ 💚
موسیقی میتونه آدم رو پرت کنه به روزایی که سخت، تلخ، یا شیرین گذشتن. ✍🌱
برای تو می نویسم، تویی که همانند آبیِ خزر زیبایی و آرام.... تویی که عطر حضورت همچون نسیمی خنک روح را نوازش می کند و نبودنت قرار را از دل ها می رباید... تماشای موج های حیران و دریای بیکران، کنار تو زیباست.‌.. اصلا دریا بهانه ایی است برای غرق شدن در خیال تو ❤️ به گمانم با آب های زلال نسبتی دیرینه داری آن‌ قدر که بودنت سرخوشم می‌دارد.... ✍ از نوشته های تابستان پارسال