eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
988 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_103 فردا:: سایت:: آوا: به به آقا رسول.. چه عجب ما شمارو دیدیم..🤥 رسول:
🇮🇷 مدتی بعد:: کاترین: کامی؟ رسول: داشتم چایی میخوردم.. کامیو کووفت... یه قلپ خودمو گفتم: بله؟ کاترین: میگم... دیگه نباید عقد کنیم؟ رسول: چایی پرید تو گلومو از دهنم ریخت بیرون... کاترین: چیشدی؟ 😟 رسول: اهوم اهوم..(سرفه) خ.. و.. ب.. م کاترین: نشیتم رو صندلی... خسته شدم بابا.. نزدیک یک ماهه هرجا میریم میگم نامزدیم هماهنگ میکنم آخر هفته بریم محضر عقد کنیم.. رسول: یه کلمه هم حرف نزدم... سرم پایین بود.. کاترین: چرا شما پسرا اینجورید! تا میفهمید ی دختر بهتون علاقه داره قیافه میگیرید! ـــــــــــــــــــــ رسول: سرم درد میکرد.. سرمو مابین دستام گرفته بودم... منتظر بودم محمد بیاد... چند دقیقه بعد محمد اومد.. به احترامظ بلند شدم... محمد: بشین بشین... نشستم پشت میزم... خب رسول.. چیشده؟ رسول: محمد من میخوام انصراف بدم از این ماموریت... محمد: چی😳 رسول: دیگه نمیتونم... محمد: نمیشه که اخه! بگو ببینم چیشده؟ رسول: عه عه عه... دختره بی حیا... علنا داره میکه بیا منو بگیر... خیلی خودمو کنترل کردم هیچی بهش نگفتم... واسه اخر هفته قرار گذاشته بریم عقد کنیم... محمد: با ناخون روی میزم میزدمو فکر میکردم.. نمیشه بیای بیرون.. پس... کاری که میکه رو انجام بده... رسول: فک کنم از تعجب چشمام اندازه تخم مرغ شده بود... گفتم:: یعنی چییییی محمد: عقدش کن... رسول: پس اوا چی.... عمرا من این کارو نمیکنم... محمد: تو که واقعا نمیخوای عقدش کنی... یه عقد الکیه... چون این اسمی که باهاش وارد سفارت شدی الکیه... رسول: نمیشه محمد نمیشه.... یادته رفته بودیم ماموریت نگفتسم به اوا اینا... اوا تا یک هفته باهام حرف نمیزد... چه برسه بفهمه من زن گرفتم... محمد: تو که واقعا نمیخوای زن بگیری! رسول: بلند شدمو گفتم: من این کارو نمیکنم... به هیچ قیمتی.... ــــــــــــ رسول: رفتم تو آبدار خونه تا یکم اب بخورم... حرص صورتم سرخ شده بود... آوا: رسول جان؟ رسول؟ صدامو میشنوی؟ رسول: ج.. جانم؟ آوا: خوبی؟ رسول: لبخند زدمو سرمو بالا پایین کردم... آوا: یه لیوان برداشتمو گرفتم زیر آب... گفتم: چرا انقدر قرمز شدی! آبو دستش دادمو گفتم: حرص خوردی باز؟ رسول: آبو ازش گرفتمو گفتم: نه عزیزم... خوبم... پ.ن¹: پس آوا چی؟ پ.ن²: عقد💍 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#عشق_بی_پایان #پارت_103 فردا: رسول: لباسامو پوشیده بودمو اماده بودم... با لباسایی که واسه عقدم گر
سارا: سلاممم اقا داماد.. چطورری رسول: سلام.... سارا: رسول جان... خوبی؟ رسول: عالیم! ــــــــــــ عاقد: سرکار خانم سارا حسینی آیا وکیلم شمارا به عقد دائم جناب اقای رسول رضایی فرزند محسن در بیاورم؟ رویا: عروس رفته گل بچینه.. عاقد: برای بار دوم عرض میکنم سرکار خانم سارا حسینی آیا وکیلم شمارا به عقد دائم جناب اقای رسول رضایی در بیاورم؟ رویا: عروس رفته گلاب بیاره عاقد: برای بار سوم عرض میکنم.. ایا بنده وکیلم.. سارا: با اجازه مادرم خواهرم و بزذگ ترای جمع بله... صدای جیغ و دست و کل بلند شد... عاقد: جناب اقای رسول رضایی آیا وکیلم شمارا به عقد دائم سرکار خانم سارا حسینی فرزند حسین در بیاورم؟ رسول: نمیتونستم حرف بزنم... زبونم قفل شده بود... نمیتونستم این دروغ سارا رو هضم کنم.... گفتم: نــــه و از محضر خارج شدم... سارا: کپ کرده بودم... زل زده بودم به رسول... انگار قلبم داشت وایمیساد... بدون اینکه چیزی بگم بلند شدمو از محضر خارج شدم... دیدم رسول میخواد سوار ماشینش بشه... رفتم سمتش.... تو. حق نداشتی.... حق نداشتی باهام اینکارو بکنی چرا...... فقط بگو چرااااا چرا اینکارو باهام کردییی رسول: به خاطر دروغی که بهم گفتی.. گفتم هیجی نمیتونه عشقمونو از بین ببره... خودت گفتی جز دروغ.. جز خیانت.. جز درویی... تو قبلا ازدواج کردی... چجوری روت میشه تو چشای من نگاه کنی... سارا: ازدواج.... ب.. باکی... چی میگی توو رسول: با همونی که تضاهر میکردی ازش متنفری... خیلی نامردی سارا... خیلی.... وقتی یکی دیکه رو دوس داشتی نباید انقدر عاشق خودت میکردی منو... خیلی نامردی... نشیتم توی ماشینمو رفتم... پ.ن: وقتی یکی دیکه رو دوس داشتی نباید انقدر عاشق خودت میکردی منو...! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضویت ممنوع است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ