eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
988 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_117 محمد: ماشینو نگه داشتمو روبه آوا گفتم: من برم یدونه از داروهاتو بگیرم...
🇮🇷 آوا: دستام میلرزید از استرس.. رفتم سمت گوشی... بازم از همون خط پیام اومده... عکسای روز عقد به علاوه یه پیام بود... «خیلی عجیبه یه زن تو عروسی شوهرش باشه ها 😂 اینم عکساش ببینو لذت ببر...ولی بدون زن چه جانوری شدی🦎 من میخواستم بهت کمک کنم تا گیر این نامرد نیوفتی..امیدوارم چشماتو باز کنی و تضمیم درستو بگیری😊»(استیکراهم گذاشته) منتظر بودم تا عکسا باز بشن... انگار چند ساعت طول کشید ولی بلاخره باز شدن.. عکسارو که دیدم اشکام بی صدا جاری شد... گوشیو پرت کردم سمت دیوار... گریه ام شدت گرفت... این دفعه بلند بلند گریه میکردم... انقدر گریه کردم که همون طوری رو تخت خوابم برد.... ـــــــــ چند روز بعد:: رسول : چند روزه که آوا نمیاد سایت... مثل اینکه مرخصی گرفته... تو این چند روز خیلی دلم براش تنگ شده... ــــــــــــــ آوا: اشکام رو صورتم خشک شده بود... پ.ن¹: گریه هام شدت گرفت 🙂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#عشق_بی_پایان #پارت_117 عبدی: قراره نیروی جدید برامون بیاد... حواستونو جمع کنین.. بزارید یه مدت ای
سارا: داشتم وسائلامو میچیدم... کیفمو اوردم تا وسائل توشو خالی کنم.. نگاهم خورد به تسبیح.. درش اوردمو نگاهی کردم. لبخند روی لبام نقش بست.. تا صدای در اومد سریع برش داشتم... سما: سارا تو اتاق نشسته بود.. در زدم ووارد شدم.. تو چهار چوب در دست به سینه ایستاده بودم... هرموقع میومدم اینجا اتاقتو تمیز میکردم.. سارا: دستت درد نکنه سما: به نشانه خواهش میکنم.. چشمامو بستمو باز کردم.. راستی کدوم سایت منتقل شدی.. نزدیکای سایت قدیمی خودمونه تقریبا.. دو سه تا کوچه بالاتر.. سما: جدی؟ سارا: اوم.. فقط دوتا سایت تو یه منطقه عجیب نیست؟ نمیدونستم دوتا سایت اونجاست.. سما: لابد عجیب نیست😂🙄 پ.ن: دوتا سایت تو یه منطقه.. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضویت ممنوع است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ