eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
985 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_155 یک هفته بعد: شارلوت: ولی من هنوز به این رسوله اعتماد ندارم کاترین: خی
🇮🇷 یک هفته بعد:: رسول: انقدر کتکم زده بودن نفسم بالا نمیومد... جیمز اومد تو... جیمز: با چاقویی که دستم بود... خراش کوچیکی رو بازوش ایجاد کردم... دقیقا همونجایی که شلیک کرده بودم... رسول: درد داشتم... اما لبمو گاز میگرفتم تا صدام در نیاد.... چشمام داشت بسته میشد که یه سیلی زد تو گوشم... همونم باعث خون دماغ شدنم شد... ــــــــــ کاترین: از بیرون برکشتم.. اولین کاری که کردم رفتم پیش رسول.... سرشو به دیوار تکیه داده بودو چشماشو بسته بود... این که باز خونیه.... رفتم سراغ جیمز... ـــــــ شارلوت: چیکارش داری... من گفتم این کارارو بکنه کاترین: فریاد زدم: چرااا انقدر زجرش میدیییی.. خب بکش راحتش کن.. ــــــــــــ کاترین: کاری ازم برنمیومد.. رفتم پیش رسول.. نشیتم کنارش... خواستم با دستمال صورتشو پاک کنم.. اماسرشو کشید عقب... صبر کن صورتتو تمیز کنم رسول: نیاز.. ی... نیس.. ت ــــــــــــــــ شارلوت: کاترین رفته بود بیرون...پس گوشیو روشن کردمو به جیمز گفتم کارایی که گفتمو انجام بده... رسول: بازم داشتن فیلم میگرفتن.... خیلی درد داشتم اما بروز ندادم... جیمز که دید فایده نداره رفتو یه مشت نمک اورد... تمام تن و بدنم لرزید که باید چه دردی رو تحمل کنم.... جیمیز: نمکو ریختم... رسول: چشمامو بستمو دندونامو روی هم گذاشتمو فشار میدادم تا صدام در نیاد... دیگه نتونستم تحمل کنم... صدای آخم همه جارو پر کرد.... ــــــــــــــ آوا: بازم برام پیامک اومد... دستام میلرزید ولی بازش کردم.... بازم فیلم بود.... پ.ن¹: بازم فیلم! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ