#تمثیل و داستان
✍️🔷عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
🔹 کودکی پرسید: چه می نویسی؟
🔷عالم لبخندی زد و گفت:
مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم.
می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!
پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.
💠عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری.
❇️ اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!
❇️ دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد!
❇️ سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
❇️ چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!
❇️ پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
#تمثیل و داستان
💠عصر حضرت داوود(عليه السلام) بود. در ميان بنی اسرائيل عابدي بود بسيار عبادت میكرد به گونهای كه حضرت داوود(ع) از آن همه توفيق او شگفت زده شد.
🔹خداوند به داوود وحي كرد: «از عبادتهاي آن عابد تعجّب نكن او رياكار و خود نما است.»
🔸مدّتي گذشت، آن عابد از دنيا رفت، جمعي نزد داوود(عليه السلام) آمدند و گفتند: «آن عابد از دنيا رفته است.»
🔹داوود(ع) فرمود: «جنازهاش را ببريد و به خاك بسپاريد.»
🔸اين موضوع موجب ناراحتي و بگو مگوي بنی اسرائيل شد كه چرا داوود(ع) شخصاً در كفن كردن و دفن او شركت ننموده است؟!
🔹وقتي كه بني اسرائيل او را غسل دادند، پنجاه نفر از آنها برخاستند و گواهی دادند كه از آن عابد جز كار خير نديدهاند؛ پس از دفن او، خداوند به داوود وحي كرد: «چرا در كفن كردن و دفن آن عابد حاضر نشدی؟»
🔸 داوود (ع) عرض كرد: «به خاطر آن چه را كه در مورد او به من وحي كردي» (كه او رياكار است)
🔹خداوند فرمود: «اگرچه او چنين بود، ولي گروهي از علما و راهبان گواهی دادند كه جز خير از او نديدهاند، گواهي آنها را پذيرفتم و آن چه را در مورد آن عابد ميدانستم پوشاندم.»
📚 بحارالانوار ج۱۴ ص۴۲