#داستان_آموزنده
❤️نامه ای از دکتر ویکتور فرانکل برای انسان شدن❤️
مردی که از زندان آشويتس در لهستان (قتلگاه آدم سوزی) توانست فرار کند، دكتر ويكتور فرانكل اتریشی بود و با توجه به خودكشيها و فجايع زیادی كه با چشم خودش ديده بود روانشناسی بسيار متبحر شده بود مدير مدرسهای فعال بود. او در آغاز هرسال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را میفرستاد!
کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیزهایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید میدیده، اتاق های گازی را ديدم كه توسط بهترين و ماهرترين مهندسين ساختمان ساخته شده بودند. بهـترين و متخصصترين پزشكانی را ديدم كه كودكان را به شكل ماهرانه ای مسموم ميكردند. نوزادانی که توسط آمپول های پرستارهایی مـُردند که بهترين پرستاران بودند، انسانهایی که توسط فارغالتحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند.
به آموزش به این دلیل مَشکوکم. چیزی که از شما میخواهم این است که:
برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنيد و اين كليد انسان بودن اين كودكان در آينده ميباشد.
پزشك شدن ، مهندس شدن ، متخصص شدن ،كار سختی نيست و ميشه با چند سال درس خوندن بهشون رسيد و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشكان زیادی داريم و هم مهندسين زیادی داريم. اما بزرگترين ثروت ما انسانيت و اخلاق ما هست كه با هـيچ مدركی قابل مقايسه نيست...
عبد خدا باشبم💓
@rooshanfekr
🍃🌺🍃🌺🍃🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂
#داستان_آموزنده
🔆صبح است نه شام
🪴روزى دوستان يحيى بن معاذ، از هر درى سخنى مىگفتند و يحيى، مىشنيد و هيچ نمىگفت . يكى از آن ميان گفت: دنيا چون به مرگ آلوده است و عاقبت آن گور است، به جوى نيرزد.
🪴آن يكى مىگفت خوش بودى جهان - - گر نبودى پاى مرگ اندر ميان
🪴يحيى به سخن آمد و گفت: خطا گفتيد. اگر مرگ نبود، دنيا به هيچ نمىارزيد. گفتند: چرا؟ گفت: مرگ، پلى است كه دوست را به دوست مىرساند .كسى خواهد كه تا ابد در فراق باشد و روى دوست نبيند؟
🪴حسرت مردگان آن نيست كه مردهاند؛ حسرتشان آن است كه زاد با خود نياوردهاند . مرگ، تو را از چاهى، به صحرا مىاندازد و از تنگنايى به فراخى. آغاز است، نه پايان؛ منزل است نه مقصد؛ صبح است نه شام .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚 @rooshanfekr
💢 وقتی برای رسیدن به طیالأرض باید دینِ خود را ذبح کنی!
🌕 آخوند ملا عبدالمطلب رحمه الله علیه گوید: به زیارت امام ثامن مشرف شدم و چندی در آن بلدۂ مبارکه اقامت داشتم. پس درویشی که معروف به طىالارض بود پیدا شد و من با آن درویش رفاقت انداختم. از آن پس، از او خواهش نموده که طیالارض را به من تعليم کن. گفت: تو قابل نیستی. پس از اصرار بسیاری که نمودم، گفت: اکنون که طالب آنی و خود را قابل آن میدانی، پس دو شرط را با تو میگویم، پس از عمل به آن، به تو طیالارض تعلیم مینمایم. شرط اول اینکه این مردی که مدفون در این مرقد است «امام رضا علیه السلام» را امام ندانی؛ دوم اینکه تا یک هفته نمازهای یومیه را باید ترک کنی! گفتم چنین میکنم. پس آن درویش رفت و وقت نماز رسید. با خود گفتم که ایمان به امام، امر باطنی است و آن درویش را خبر از باطن من نیست، لذا در ظاهر میگویم که امام رضا علیه السلام امام نیست و در باطن اعتقاد به امامت آن بزرگوار دارم؛ و اما نماز، پس درب خانه را میبندم و نمازم را میخوانم و به آن صوفی میگویم که ترک نماز کردهام. سپس درب خانه را بستم و نماز را شروع کردم. ناگهان دیدم آن درویش مقابلم ایستاد و گفت: من به تو گفتم قابل نیستی، سپس غیب شد.
📘السيوف البارقه علي هام المتصوفین المارقه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ص ١۵
✅ غالب دستوراتی که دفعتاً برای رسیدن به اعمال خارقالعاده میدهند، همینگونه شیطانی است. زیرا تا به شیطان خدمت نکنی، شیطان خدمات نمیدهد. لذا دنبال این امور نروید و تابع ثقلین باشید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_آموزنده
@rooshanfekr
🌹#داستان_آموزنده🌹
✍مردی نزد امام جواد(ع) آمد که بسیار خوشحال و خندان به نظر می رسید.
امام علت خوشحالی اش را بپرسید،
گفت :
یابن رسول اللّه! از پدرت شنیدم که فرمود :
شایسته ترین روز برای شادی یک بنده روزی است که در آن، انسان توفیق نیکی و انفاق به دوستانش را به دست آورد و امروز ده نفر از دوستان و برادران دینی که فقیر و عیالوار بودند، از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر کدام چیزی بخشیدم.
🔸به همین خاطر خوشحال شدم.
آن حضرت فرمود :
لعمری انّک حقیق بان تسرّ ان لم تکن احبطته او لم تحبطه فیما بعد؛(1)
به جانم سوگند! شایسته است که خوشحال باشی، امّا ممکن است که اثر کار خود را از بین برده باشی یا بعداً از بین ببری
او با شگفتی پرسید:
🔹چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود؟ در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم.
امام فرمود:
با همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاق های خود را در حق دوستان از بین بردی، او توضیح خواست و آن حضرت، این آیه را تلاوت کرد :
🔸یا ایّها الّذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی؛(2)
ای مؤمنان صدقه ها و بخشش های خود را با منّت و اذیّت کردن باطل نکنید.
مرد گفت :
من که به آن افراد منّت نگذاشتم و آزارشان ندادم.
امام فرمود:
همین که گفتی:
🔹چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود؟ و یقیناً خود را جزء شیعیان خالص ما قرار دادی، ما را آزردی!
آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر خود پرسید:
پس چه بگویم امام فرمود:
بگو من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن می دارم.(3)
🔸مرد قبول کرد و امام جواد فرمود: الآن قد عادت الیک مثوبات صدقاتک و زال عنها الاحباط؛(4)
اکنون پاداش بخشش هایت به تو برگشت و حبط و بی اثر بودن آن زایل شد.
1. بحارالانوار، ج 68، ص 159.
2. سوره بقره، آیه 264.
3. بحارالانوار، ج 74، ص 159.
4. بحارالانوار، ص 160.
📚منبع:دوستی و تعامل با همنوعان در سیره امام جواد(ع)
↩️سیره امام جواد علیه السلام
@rooshanfekr
🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂
#داستان_آموزنده
🔆صبح است نه شام
🪴روزى دوستان يحيى بن معاذ، از هر درى سخنى مىگفتند و يحيى، مىشنيد و هيچ نمىگفت . يكى از آن ميان گفت: دنيا چون به مرگ آلوده است و عاقبت آن گور است، به جوى نيرزد.
🪴آن يكى مىگفت خوش بودى جهان - - گر نبودى پاى مرگ اندر ميان
🪴يحيى به سخن آمد و گفت: خطا گفتيد. اگر مرگ نبود، دنيا به هيچ نمىارزيد. گفتند: چرا؟ گفت: مرگ، پلى است كه دوست را به دوست مىرساند .كسى خواهد كه تا ابد در فراق باشد و روى دوست نبيند؟
🪴حسرت مردگان آن نيست كه مردهاند؛ حسرتشان آن است كه زاد با خود نياوردهاند . مرگ، تو را از چاهى، به صحرا مىاندازد و از تنگنايى به فراخى. آغاز است، نه پايان؛ منزل است نه مقصد؛ صبح است نه شام .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚 @rooshanfekr