حاجی فیروز؛
در ۱۵آبان ماه سال ۲۳ شمسی "عُمَر(خلیفه دوم ) و یکی از فاتحانِ ایران، بدست یک برده ایرانی به نام "پیروز نهاوندی" ملقب به ابولؤلؤ در مدینه به قتل رسید و باعث شادی فراوان ایرانیان شد! و اما توجه به اینکه در آن دوران چندین ماه وقت لازم بوده تا خبرها بوسیله کاروانها و مسافران از مدینه به ایران برسد خبر قتل عمر به دست پیروز قریبِ به یقین در اواخر زمستان به ایران رسیده و همه جا پخش شده و باعث شادی زیاد مردم در آستانه نوروزسال ۲۴ شمسی شده است.
اما یک مشکل بزرگ بر سر راه شادی ملی مردم ایران وجود داشت! اگر مردم آشکارا از مرگ عمر شادی می کردند قطعا توسط حکام کشته می شدند.
پس مجبور بودند که شادی خود را به نوعی پنهان کنند! لذا از ترکیب شدن شادی مردم از قتل عمر به دست پیروز و نیاز به پنهان کردن این شادی شخصیت جالب حاجی فیروز بدست ایرانیان ساخته می شود!
از یک طرف اسم حاجی فیروز به آشکارا نشان دهنده پیروز نهاوندی در عربستان است(چون مردم هرکس را که به عربستان می رفت حاجی می گفتند) رنگ قرمز جامه و رنگ سیاه چهره حاجی فیروز نشان دهنده جنگ و مبارزه است.
در ایران قدیم رنگ قرمز و سیاه نشان دهنده جنگ و مبارزه بوده است دقت کنید به دو تن از بزرگترین سرداران ایرانی بابک خرمدین که رهبر سرخ جامگان بود و ابومسلم خراسانی که رهبر سیاه جامگان بود! (در ایران قدیم رنگ مرگ و عزا داری سیاه نبوده بلکه مانند هندیها سفید بوده است!) رقص حاجی فیروز نشان دهنده شادی و سرور مردم از مرگ عمر است!
و حتی شعر معروفی هم که حاجی فیروز می خواند :
«ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نمی خندی»
در اصل مسخره کردن اربابهای آن زمان است.
البته که وقتی عربهای حاکم به حاجی فیروز نگاه می کردند متوجه داستان پشت پرده حاجی فیروز نمی شدند و ایرانیان با خیال راحت در جلوی چشم عربها مرگ خلیفه شان عمر را جشن می گرفتند ومی رقصیدند به ریش عربها و عمرشان می خندیدند!
ازمحبوبیت زیاد شخصیت حاجی فیروز در تمام نقاط ایران که تا امروز هم بجا مانده است روشن می شود که پیروز نهاوندی به خاطر قتل عمر در زمان خودش چه محبوبیت عظیمی در بین ایرانیان داشته است و چقدر دل ایرانیان را شاد کرده است!
در نهایت باید گفت که پیروز نهاوندی یکی از بزرگترین قهرمانان ملی ایران است و اگر در گذشته های دور اجداد ما از ترس اعراب مهاجم ناچار بودند شخصیت جدی پیروز نهاوندی را به صورت کمدی دراورند.
📚نقل به مضمون از کتابِ #دوقرن_سکوت #عبدالحسین_زرین_کوب
@rooshanfekr