#حضرت_رقیه #مصائب_شام
با سر رسیدنِ تو دو پای مرا گرفت
این نای زخم خورده نوای مرا گرفت
از ذوقِ اینکه آمده ای گریه میکنم
این دردِ دنده گرچه صدای مرا گرفت!
من خواستم بیایی و من را بغل کنی
یادم نبود زانویی جای مرا گرفت!!
باید بدونِ دوش عمو در به در شوم
وقتی تبر رسید و سرای مرا گرفت
زهرا بزن دوباره صدایم نگاه کن
هر دست ذرّه ذرّه نمای مرا گرفت!
زآتش گره به مو بخورد وا نمیشود
شعله ببین چگونه صفای مرا گرفت
امروز پیشِ دیده ی من با سرت چه شد
دیدم شراب ظرفِ دوای مرا گرفت!!
اصلا ً تمامِ شکلِ دهانت عوض شده
این خُرده های چوب قُوای مرا گرفت
دارد خرابه دورِ سرم چرخ میزند
ذهنم سراغِ خاطره های مرا گرفت
عمّه حلال کن . زحماتت اثر نداشت
باید در این خرابه عزای مرا گرفت
🔸شاعر:
#حبیب_نیازی
#حضرت_رقیه #مصائب_شام
این قدر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
🔸شاعر:
#محمد_مبشری
@rooshanfekr
#حضرت_رقیه #مصائب_شام
با سر رسیدنِ تو دو پای مرا گرفت
این نای زخم خورده نوای مرا گرفت
از ذوقِ اینکه آمده ای گریه میکنم
این دردِ دنده گرچه صدای مرا گرفت!
من خواستم بیایی و من را بغل کنی
یادم نبود زانویی جای مرا گرفت!!
باید بدونِ دوش عمو در به در شوم
وقتی تبر رسید و سرای مرا گرفت
زهرا بزن دوباره صدایم نگاه کن
هر دست ذرّه ذرّه نمای مرا گرفت!
زآتش گره به مو بخورد وا نمیشود
شعله ببین چگونه صفای مرا گرفت
امروز پیشِ دیده ی من با سرت چه شد
دیدم شراب ظرفِ دوای مرا گرفت!!
اصلا ً تمامِ شکلِ دهانت عوض شده
این خُرده های چوب قُوای مرا گرفت
دارد خرابه دورِ سرم چرخ میزند
ذهنم سراغِ خاطره های مرا گرفت
عمّه حلال کن . زحماتت اثر نداشت
باید در این خرابه عزای مرا گرفت
🔸شاعر:
#حبیب_نیازی
#حضرت_رقیه #مصائب_شام
این قدر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
🔸شاعر:
#محمد_مبشری
@rooshanfekr
◾ #حضرت_رقیه #مصائب_شام
این قدر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
🔸شاعر:
#محمد_مبشری
@rooshanfekr
◾ #حضرت_رقیه #مصائب_شام
این قدر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
🔸شاعر:
#محمد_مبشری
@rooshanfekr
◾ #حضرت_رقیه #مصائب_شام
این قدر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
🔸شاعر:
#محمد_مبشری
@rooshanfekr
◾ #حضرت_رقیه #مصائب_شام
این قدر دختر بابایی من را نزنید
همه ی هستی و دارایی من را نزنید
قرص ماه است چه جوری دلتان می آید ؟
جلوه ی کامل زیبایی من را نزنید
شده رنگ رخ او مثل کبودی تنش
نازک این لاله ی صحرایی من را نزنید
از غم دختر من عرش به هم می ریزد
بی سبب ماه تماشایی من را نزنید
همه با هم به سوی باغ تهاجم نکنید
آه این یاس مسیحایی من را نزنید
بوی زهراست که پیچیده در این ویرانه
دختر کوچک شیدایی من را نزنید
نانجیبان گل دردانه ی من نورسته ست
این سه ساله گل زهرایی من را نزنید
🔸شاعر:
#محمد_مبشری
@rooshanfekr