💠نوار سخنرانی که ماشین دزدی را به صاحبش بازگرداند💠
🌟استاد شیخ حسین #انصاریان یکی از خاطرات خود را اینگونه نقل میکند:
❄یک بار عیادت مجروحی جنگی به بیمارستان پاستور نو رفته، بالای سر مریض ایستاده بودم. جوانی از سالن رد میشد که مرا دید. داخل اتاق شد و بعد از سلاموعلیک با من، از مجروح عیادتی کرد . سپس خطاب به من گفت: «آیا شما وسیله دارید؟» گفتم: «نه، با وسیلۀ عمومی برمی گردم». گفت: «من می خواهم شما را برسانم».
گفتم: «مانعی ندارد» سوار ماشین که شدیم، دو-سه بار به صندلی زد و گفت: «حاج آقا، این ماشین که میبینی داستان عجیبی دارد» گفتم: «برایم تعریف کن» گفت: «من در یکی از نهادهای انقلاب کار میکنم. چندی پیش، خداوند به من بچهای داد. پنج-شش روز بعد در مأموریت اداری بودم که مسیرم به نزدیکی های خانهام افتاد. گفتم بروم چند دقیقهای بچهام را ببینم . وقتی برگشتم، ماشین را برده بودند. داخل ماشین 10 نوار از منبرهای شما در دهۀ محرم، در مسجد جامع تهران و کیف مدارک و مقداری پول وجود داشت.
سه روز بعد که از خانه خارج شدم، دیدم ماشین دم در است. #کلید هم که پیش خودم بود در را باز کردم. دیدم نامه ای روی صندلی است. در آن نوشته شده بود: «من ماشین را دزدیدم تا ببرم اوراق کنم که به آن نوارها برخوردم. آنها را به خانه بردم و همه را گوش دادم. اصلا نمی دانم گوینده اش کیست؛ ولی به قدری در من اثر کرد که به کلی زندگی ام را از این رو به آن رو کرد. این ماشین شما و این هم پول و مدارکتان؛ اما نوارها را پس نمیدهم. هم اکنون نیز راهی جبههام. این نشانی خانۀ ماست. زن و بچه ام از لحاظ معیشت در مضیقه اند و من تاکنون با دزدی آنها را اداره می کردم. اگر شد سری به آنها بزن و کمکی به آنها برسان .»
آقای راننده اضافه کرد: «من و دوستان در آن سه ماه به خانوادۀ آن رزمنده اسلام کمک رسانی کردیم.
روزی برای سرکشی به آنجا رفته بودم. او از جبهه برگشته بود. مرا بغل کرد و بوسید و به خانه برد. چندی بعد برایش کاری با حقوق مکفی دست و پا کردم و اکنون او زندگی سالمی دارد و این از برکت سخنان تعالیم شماست.
قابل توجه است که در واقع اینها همه از #برکات معارف عمیق اسلام است که در روح و جان انسانهای آماده، چنین اثری میبخشد و نیز نشان از لطف و کرم پروردگار در حق گوینده ای است، که خود چنین اثری را در کلامش نهاده است. من این مطالب را از باب شکر نعمت الهی بازگو کردم.
@rooshanfekr
هدایت شده از مجله دینی نکتههای ناب مهدوی
💠نوار سخنرانی که ماشین دزدی را به صاحبش بازگرداند💠
🌟استاد شیخ حسین #انصاریان یکی از خاطرات خود را اینگونه نقل میکند:
❄یک بار عیادت مجروحی جنگی به بیمارستان پاستور نو رفته، بالای سر مریض ایستاده بودم. جوانی از سالن رد میشد که مرا دید. داخل اتاق شد و بعد از سلاموعلیک با من، از مجروح عیادتی کرد . سپس خطاب به من گفت: «آیا شما وسیله دارید؟» گفتم: «نه، با وسیلۀ عمومی برمی گردم». گفت: «من می خواهم شما را برسانم».
گفتم: «مانعی ندارد» سوار ماشین که شدیم، دو-سه بار به صندلی زد و گفت: «حاج آقا، این ماشین که میبینی داستان عجیبی دارد» گفتم: «برایم تعریف کن» گفت: «من در یکی از نهادهای انقلاب کار میکنم. چندی پیش، خداوند به من بچهای داد. پنج-شش روز بعد در مأموریت اداری بودم که مسیرم به نزدیکی های خانهام افتاد. گفتم بروم چند دقیقهای بچهام را ببینم . وقتی برگشتم، ماشین را برده بودند. داخل ماشین 10 نوار از منبرهای شما در دهۀ محرم، در مسجد جامع تهران و کیف مدارک و مقداری پول وجود داشت.
سه روز بعد که از خانه خارج شدم، دیدم ماشین دم در است. #کلید هم که پیش خودم بود در را باز کردم. دیدم نامه ای روی صندلی است. در آن نوشته شده بود: «من ماشین را دزدیدم تا ببرم اوراق کنم که به آن نوارها برخوردم. آنها را به خانه بردم و همه را گوش دادم. اصلا نمی دانم گوینده اش کیست؛ ولی به قدری در من اثر کرد که به کلی زندگی ام را از این رو به آن رو کرد. این ماشین شما و این هم پول و مدارکتان؛ اما نوارها را پس نمیدهم. هم اکنون نیز راهی جبههام. این نشانی خانۀ ماست. زن و بچه ام از لحاظ معیشت در مضیقه اند و من تاکنون با دزدی آنها را اداره می کردم. اگر شد سری به آنها بزن و کمکی به آنها برسان .»
آقای راننده اضافه کرد: «من و دوستان در آن سه ماه به خانوادۀ آن رزمنده اسلام کمک رسانی کردیم.
روزی برای سرکشی به آنجا رفته بودم. او از جبهه برگشته بود. مرا بغل کرد و بوسید و به خانه برد. چندی بعد برایش کاری با حقوق مکفی دست و پا کردم و اکنون او زندگی سالمی دارد و این از برکت سخنان تعالیم شماست.
قابل توجه است که در واقع اینها همه از #برکات معارف عمیق اسلام است که در روح و جان انسانهای آماده، چنین اثری میبخشد و نیز نشان از لطف و کرم پروردگار در حق گوینده ای است، که خود چنین اثری را در کلامش نهاده است. من این مطالب را از باب شکر نعمت الهی بازگو کردم.
@rooshanfekr
💠نوار سخنرانی که ماشین دزدی را به صاحبش بازگرداند💠
🌟استاد شیخ حسین #انصاریان یکی از خاطرات خود را اینگونه نقل میکند:
❄یک بار عیادت مجروحی جنگی به بیمارستان پاستور نو رفته، بالای سر مریض ایستاده بودم. جوانی از سالن رد میشد که مرا دید. داخل اتاق شد و بعد از سلاموعلیک با من، از مجروح عیادتی کرد . سپس خطاب به من گفت: «آیا شما وسیله دارید؟» گفتم: «نه، با وسیلۀ عمومی برمی گردم». گفت: «من می خواهم شما را برسانم».
گفتم: «مانعی ندارد» سوار ماشین که شدیم، دو-سه بار به صندلی زد و گفت: «حاج آقا، این ماشین که میبینی داستان عجیبی دارد» گفتم: «برایم تعریف کن» گفت: «من در یکی از نهادهای انقلاب کار میکنم. چندی پیش، خداوند به من بچهای داد. پنج-شش روز بعد در مأموریت اداری بودم که مسیرم به نزدیکی های خانهام افتاد. گفتم بروم چند دقیقهای بچهام را ببینم . وقتی برگشتم، ماشین را برده بودند. داخل ماشین 10 نوار از منبرهای شما در دهۀ محرم، در مسجد جامع تهران و کیف مدارک و مقداری پول وجود داشت.
سه روز بعد که از خانه خارج شدم، دیدم ماشین دم در است. #کلید هم که پیش خودم بود در را باز کردم. دیدم نامه ای روی صندلی است. در آن نوشته شده بود: «من ماشین را دزدیدم تا ببرم اوراق کنم که به آن نوارها برخوردم. آنها را به خانه بردم و همه را گوش دادم. اصلا نمی دانم گوینده اش کیست؛ ولی به قدری در من اثر کرد که به کلی زندگی ام را از این رو به آن رو کرد. این ماشین شما و این هم پول و مدارکتان؛ اما نوارها را پس نمیدهم. هم اکنون نیز راهی جبههام. این نشانی خانۀ ماست. زن و بچه ام از لحاظ معیشت در مضیقه اند و من تاکنون با دزدی آنها را اداره می کردم. اگر شد سری به آنها بزن و کمکی به آنها برسان .»
آقای راننده اضافه کرد: «من و دوستان در آن سه ماه به خانوادۀ آن رزمنده اسلام کمک رسانی کردیم.
روزی برای سرکشی به آنجا رفته بودم. او از جبهه برگشته بود. مرا بغل کرد و بوسید و به خانه برد. چندی بعد برایش کاری با حقوق مکفی دست و پا کردم و اکنون او زندگی سالمی دارد و این از برکت سخنان تعالیم شماست.
قابل توجه است که در واقع اینها همه از #برکات معارف عمیق اسلام است که در روح و جان انسانهای آماده، چنین اثری میبخشد و نیز نشان از لطف و کرم پروردگار در حق گوینده ای است، که خود چنین اثری را در کلامش نهاده است. من این مطالب را از باب شکر نعمت الهی بازگو کردم.
@rooshanfekr
💠نوار سخنرانی که ماشین دزدی را به صاحبش بازگرداند💠
🌟استاد شیخ حسین #انصاریان یکی از خاطرات خود را اینگونه نقل میکند:
❄یک بار عیادت مجروحی جنگی به بیمارستان پاستور نو رفته، بالای سر مریض ایستاده بودم. جوانی از سالن رد میشد که مرا دید. داخل اتاق شد و بعد از سلاموعلیک با من، از مجروح عیادتی کرد . سپس خطاب به من گفت: «آیا شما وسیله دارید؟» گفتم: «نه، با وسیلۀ عمومی برمی گردم». گفت: «من می خواهم شما را برسانم».
گفتم: «مانعی ندارد» سوار ماشین که شدیم، دو-سه بار به صندلی زد و گفت: «حاج آقا، این ماشین که میبینی داستان عجیبی دارد» گفتم: «برایم تعریف کن» گفت: «من در یکی از نهادهای انقلاب کار میکنم. چندی پیش، خداوند به من بچهای داد. پنج-شش روز بعد در مأموریت اداری بودم که مسیرم به نزدیکی های خانهام افتاد. گفتم بروم چند دقیقهای بچهام را ببینم . وقتی برگشتم، ماشین را برده بودند. داخل ماشین 10 نوار از منبرهای شما در دهۀ محرم، در مسجد جامع تهران و کیف مدارک و مقداری پول وجود داشت.
سه روز بعد که از خانه خارج شدم، دیدم ماشین دم در است. #کلید هم که پیش خودم بود در را باز کردم. دیدم نامه ای روی صندلی است. در آن نوشته شده بود: «من ماشین را دزدیدم تا ببرم اوراق کنم که به آن نوارها برخوردم. آنها را به خانه بردم و همه را گوش دادم. اصلا نمی دانم گوینده اش کیست؛ ولی به قدری در من اثر کرد که به کلی زندگی ام را از این رو به آن رو کرد. این ماشین شما و این هم پول و مدارکتان؛ اما نوارها را پس نمیدهم. هم اکنون نیز راهی جبههام. این نشانی خانۀ ماست. زن و بچه ام از لحاظ معیشت در مضیقه اند و من تاکنون با دزدی آنها را اداره می کردم. اگر شد سری به آنها بزن و کمکی به آنها برسان .»
آقای راننده اضافه کرد: «من و دوستان در آن سه ماه به خانوادۀ آن رزمنده اسلام کمک رسانی کردیم.
روزی برای سرکشی به آنجا رفته بودم. او از جبهه برگشته بود. مرا بغل کرد و بوسید و به خانه برد. چندی بعد برایش کاری با حقوق مکفی دست و پا کردم و اکنون او زندگی سالمی دارد و این از برکت سخنان تعالیم شماست.
قابل توجه است که در واقع اینها همه از #برکات معارف عمیق اسلام است که در روح و جان انسانهای آماده، چنین اثری میبخشد و نیز نشان از لطف و کرم پروردگار در حق گوینده ای است، که خود چنین اثری را در کلامش نهاده است. من این مطالب را از باب شکر نعمت الهی بازگو کردم.
@rooshanfekr
💠 #خانواده💠
💮 دوستی میگفت صبح زود بخاطر کار اداری وارد ادارهی مربوطه شدم سالن اداره #شلوغ بود و کار ارباب رجوع کُند پیش میرفت دو سه ساعتی داخل صف بودم صدای زمزمهی اعتراض از داخل صف کم و بیش به گوشم میخورد با خود گفتم خدا به خیر کند اگر همین جور پیش برود صدای #اعتراض مردم بلند خواهد شد در همین لحظه درب اتاق مدیر باز شد آقای #مدیر آمد و رفت بالای یک صندلی ایستاد و بدون مقدّمه و با لحنی متواضعانه گفت: "من خاک کف پای همهی شما هستم، من شرمندهی شما شدم، سیستم کامپیوتر اداره امروز مشکل پیدا کرده و از صبح زود، سخت پیگیرم تا #شرمندهی شما مردم عزیز نشوم از همهی شما عذرخواهی میکنم و از همهی شما میخواهم بخاطر کوتاهی امروز #حلالم کنید! ..." به طرز عجیبی جوّ سالن تغییر کرد و کم و بیش، آرامش را در چهرهی مردم میدیدم دیگر کسی اعتراض جدّی نمیکرد ...
💮 چه خوب است در زندگی مشترک نیز سیستم شفّاف سازی و همسرداری متواضعانه رعایت شود و در مواقعی که حس میکنید همسرتان از فضای زندگی #کلافه و یا دلخور است متواضعانه و بدون قیافهی حق به جانب بگویید: "اگر کم و کاستی در زندگی وجود دارد مرا #حلال کن اگر در انجام وظایفم کوتاهی میبینی شرمندهات هستم."
💮 ذکر #متواضعانهی کمکاری خود نسبت به انجام وظایف همسرداری و بیان شفّافانهی تلاشهای #پنهان شما که از چشم همسرتان پوشیده مانده است #فرمول خوبی برای آرام کردن، امیدبخشی و تعدیل توقّعات و گلایههای همسر است.
#ذکر_متواضعانه_کم_کاریها
#کلید
@rooshanfekr
💠نوار سخنرانی که ماشین دزدی را به صاحبش بازگرداند💠
🌟استاد شیخ حسین #انصاریان یکی از خاطرات خود را اینگونه نقل میکند:
❄یک بار عیادت مجروحی جنگی به بیمارستان پاستور نو رفته، بالای سر مریض ایستاده بودم. جوانی از سالن رد میشد که مرا دید. داخل اتاق شد و بعد از سلاموعلیک با من، از مجروح عیادتی کرد . سپس خطاب به من گفت: «آیا شما وسیله دارید؟» گفتم: «نه، با وسیلۀ عمومی برمی گردم». گفت: «من می خواهم شما را برسانم».
گفتم: «مانعی ندارد» سوار ماشین که شدیم، دو-سه بار به صندلی زد و گفت: «حاج آقا، این ماشین که میبینی داستان عجیبی دارد» گفتم: «برایم تعریف کن» گفت: «من در یکی از نهادهای انقلاب کار میکنم. چندی پیش، خداوند به من بچهای داد. پنج-شش روز بعد در مأموریت اداری بودم که مسیرم به نزدیکی های خانهام افتاد. گفتم بروم چند دقیقهای بچهام را ببینم . وقتی برگشتم، ماشین را برده بودند. داخل ماشین 10 نوار از منبرهای شما در دهۀ محرم، در مسجد جامع تهران و کیف مدارک و مقداری پول وجود داشت.
سه روز بعد که از خانه خارج شدم، دیدم ماشین دم در است. #کلید هم که پیش خودم بود در را باز کردم. دیدم نامه ای روی صندلی است. در آن نوشته شده بود: «من ماشین را دزدیدم تا ببرم اوراق کنم که به آن نوارها برخوردم. آنها را به خانه بردم و همه را گوش دادم. اصلا نمی دانم گوینده اش کیست؛ ولی به قدری در من اثر کرد که به کلی زندگی ام را از این رو به آن رو کرد. این ماشین شما و این هم پول و مدارکتان؛ اما نوارها را پس نمیدهم. هم اکنون نیز راهی جبههام. این نشانی خانۀ ماست. زن و بچه ام از لحاظ معیشت در مضیقه اند و من تاکنون با دزدی آنها را اداره می کردم. اگر شد سری به آنها بزن و کمکی به آنها برسان .»
آقای راننده اضافه کرد: «من و دوستان در آن سه ماه به خانوادۀ آن رزمنده اسلام کمک رسانی کردیم.
روزی برای سرکشی به آنجا رفته بودم. او از جبهه برگشته بود. مرا بغل کرد و بوسید و به خانه برد. چندی بعد برایش کاری با حقوق مکفی دست و پا کردم و اکنون او زندگی سالمی دارد و این از برکت سخنان تعالیم شماست.
قابل توجه است که در واقع اینها همه از #برکات معارف عمیق اسلام است که در روح و جان انسانهای آماده، چنین اثری میبخشد و نیز نشان از لطف و کرم پروردگار در حق گوینده ای است، که خود چنین اثری را در کلامش نهاده است. من این مطالب را از باب شکر نعمت الهی بازگو کردم.
@rooshanfekr
💠 #خانواده💠
💮 دوستی میگفت صبح زود بخاطر کار اداری وارد ادارهی مربوطه شدم سالن اداره #شلوغ بود و کار ارباب رجوع کُند پیش میرفت دو سه ساعتی داخل صف بودم صدای زمزمهی اعتراض از داخل صف کم و بیش به گوشم میخورد با خود گفتم خدا به خیر کند اگر همین جور پیش برود صدای #اعتراض مردم بلند خواهد شد در همین لحظه درب اتاق مدیر باز شد آقای #مدیر آمد و رفت بالای یک صندلی ایستاد و بدون مقدّمه و با لحنی متواضعانه گفت: "من خاک کف پای همهی شما هستم، من شرمندهی شما شدم، سیستم کامپیوتر اداره امروز مشکل پیدا کرده و از صبح زود، سخت پیگیرم تا #شرمندهی شما مردم عزیز نشوم از همهی شما عذرخواهی میکنم و از همهی شما میخواهم بخاطر کوتاهی امروز #حلالم کنید! ..." به طرز عجیبی جوّ سالن تغییر کرد و کم و بیش، آرامش را در چهرهی مردم میدیدم دیگر کسی اعتراض جدّی نمیکرد ...
💮 چه خوب است در زندگی مشترک نیز سیستم شفّاف سازی و همسرداری متواضعانه رعایت شود و در مواقعی که حس میکنید همسرتان از فضای زندگی #کلافه و یا دلخور است متواضعانه و بدون قیافهی حق به جانب بگویید: "اگر کم و کاستی در زندگی وجود دارد مرا #حلال کن اگر در انجام وظایفم کوتاهی میبینی شرمندهات هستم."
💮 ذکر #متواضعانهی کمکاری خود نسبت به انجام وظایف همسرداری و بیان شفّافانهی تلاشهای #پنهان شما که از چشم همسرتان پوشیده مانده است #فرمول خوبی برای آرام کردن، امیدبخشی و تعدیل توقّعات و گلایههای همسر است.
#ذکر_متواضعانه_کم_کاریها
#کلید
@rooshanfekr