هدایت شده از مجله دینی نکتههای ناب مهدوی(تلخگو)
تفسیرآیه۱اسراءجلسه پنجم نکته های ناب.MP3
2.4M
#تفسیر_نکته_های_ناب
💎صفحه ۲۸۲
💎آیه ۱جلسه پنجم
💎برخی از جلوه های عبیدالدنیا بودن عامه مردم
💎خافضه الرافعه بودن قیامت وقتی تاویل میشودکه دراین دنیاعده ای درجایگاه واقعی خود نبوده باشند.
@rooshanfekr
🏴السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
⚫️ میل به زیارت و محبّت امام حسین علیه السلام در قلوب، بهترین هدیه از ناحیه خداوند است⚫️
✅ امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹 منْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِه.
🔸 اگر خداوند اراده خير و خوبی را براى کسی نماید در قلبش محبّت امام حسين علیه السلام و محبت زيارت آن حضرت را قرار می دهد.
📚 كامل الزيارات، ص۱۴۲.
#زیارت_امام_حسین
🔸 نماز برترین چیزی است که میتواند همه افراد جامعه مسلمان را به تهذیب اخلاقی و تعالی روحی و معنوی برساند
🔹 آیتالله خامنهای
#درس_اخلاق
سلوک در مکتب روضه_3.mp3
12.35M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۳
افزایش آمار توبه ها و کاهش آمار بزهکاریها در ماه محرم، نشان از اثرپذیری مستقیم #قلب، در این مجالس دارد!
بطوریکه برخلاف سایر مکاتب معرفتی که در آنها فقط عقل اقناع میشود؛
در مکتب روضه، عقل و قلب، باهم اقناع شده، و شخص بسرعت مسیر #دانایی تا #دارایی را طی میکند ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی
#منبر_مجازی
چه فرایندی در جامعه رخ داده بود که حسینبن علی (ع) به قربانگاه رفت!؟
صحبتهای مقام معظم رهبری پیرامون خطرات بیبصیرتی ...
هر روز من به یاد تنت گریه می کنم
با پاره پاره پیرهنت گریه می کنم
می سوزم و وداع تو را اشک می شوم
از رفتن و نیامدنت گریه می کنم
پای لب ترک ترکت آب می شود
بر لحظه های لب زدنت گریه می کنم
داغ تو را به سینه زنم تا به قتلگاه
با نیزه های بر بدنت گریه می کنم
تو ریز چکمه های کسی خاک می خوری
من پای دست و پا زدنت گریه می کنم
تو از فراز نیزه مرا می کنی نگاه
من بر فراق بی کفنت گریه می کنم
می میرم و دوباره مرا زنده می کنی
بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
علی رضا لک
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
۰۱امر و نهی قلبی
الف) مرحلهی اول امر به معروف و نهی از منکر، امر ونهی قلبی یا امر و نهی با قلب است. مقصود از امر و نهی قلبی، اظهار رضایت یا کراهت قلبی است یعنی مکلف باید رضایت قلبی خود را نسبت به معروف و تنفر و انزجار درونی خود را نسبت به منکر آشکار سازد و از این راه فردی که معروفی را ترک میکند و یا منکری را به جا میآورد را به انجام معروف و ترک منکر وارد سازد.
ب) امر و نهی قلبی(اظهار رضایت و تنفر) درجاتی دارد که تا با پایینترین درجه و سبکترین راه میتوان امر و نهی کرد و به مقصود دست یافت نباید متوسل به درجهی بالاتر شد. این درجات بر حسب شدت و ضعف و بر حسب انواعی که دارند بسیارند. برخی از آنها عبارتند از: با تبسم و لبخند و روی گشاده برخورد کردن، چشم فرو بستن، خیره شدن، به روی دست زدن، دندان به لب گرفتن، با دست یا سر اشاره کردن، سلام نکردن، رو گرداندن، پشت گرداندن، صحبت را قطع کردن، قهر و ترک معاشرت کردن.
@rooshanfekr
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
۲. امر و نهی لسانی
الف) مرحلهی دوم امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی لسانی(زبانی) یا امر و نهی با زبان است. مقصود از امر و نهی زبانی این است که مکلف باید با گفتن از طرف بخواهد از منکر دست بردارد و معروف را انجام دهد.
ب) امر و نهی لسانی، درجاتی دارد که تا با پایینترین درجه و آرامترین لحن میتوان به مقصود رسید نباید اقدام به درجهی بالاتر کرد. این درجات بر حسب شدت و ضعف و بر حسب انواعی که دارند بسیارند. برخی از آنها عبارتند از: ارشاد کردن، تذکر دادن، موعظه کردن، پند و اندرز دادن، مصالح و مفاسد و سود و زیانها را بر شمردن، بحث و مناظره کردن، استدلالی سخن گفتن، با غلظت و درشتی حرف زدن، با تهدید صحبت کردن.
@rooshanfekr
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
۳. امر و نهی عملی
الف) مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی با دست(کنایه از اِعمال قدرت و بهکار بردن جبر و زور) است. مقصود از امر و نهی عملی این است که مکلف باید با اِعمال قدرت و بهکار بردن جبر و زور، طرف را از انجام منکر و ترک معروف باز دارد.
ب) امر و نهی درجاتی دارد که تا با پایینترین درجه و آسانترین روش میتوان نتیجه گرفت نباید به درجهی شدیدتر پرداخت. این درجات بر حسب شدت و ضعف و بر حسب نواعی که دارند بسیارند. برخی از آنها عبارتند از: حایل شدن و جلوی فرد را گرفتن، حربه از دستگرفتن، وسایل گناه را از دسترس او خارج ساختن، عقبراندن، دست طرف را محکم نگهداشتن، حبسکردن، سختگیریکردن، کتکزدن، به درد آوردن، مجروح و زخمیکردن، شکستن عضو، از کارانداختن، ناقصکردن، کشتن
@rooshanfekr
⬛ روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام _ حجتالاسلام استاد میرباقری
يا اَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الْمُجْتَبى يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا ....
ای عمو تا نالۀ هل من معینَ ت راشنیدم
از حرم تا قتلگه باشور جانبازی دویدم
آنچنان دل برد از من بانگ هَل من ناصرِ تو
آستینم را ز دست عمه ام زینب کشیدم
گرچه طفلی کوچکم اماقبولم کن عموجان
بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصۀ مظلومی تو
باچه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم
دست من افتاد از تن گو سرم برپایت افتد
(دست چه قابل دارددرمقابل شما؟!)
سرچه باشد تیرعشقت را به جان خود خریدم
*یه لحظه ای توعاشورا پیش آمد،امام حسین هرچه به اطرافش نگاه کرد دید کسی براش باقی نمونده،اوج مظلومیت و غربت امام حسین تو همین لحظه آشکارشده ... آمد تو میدان مقابل دشمن ایستاد ، اول اصحابش رو یاد کرد،اونا رو صدازد،به همه فهماند اصحاب من الانم بهشون دستور بدم پامیشن ، دوباره حاضرن کنارِ من به شهادت برسن ...
صدا زد یاهانی بن عُروه و یا مسلم بن عقیل و یاحبیب و یا زهیر و دیگران و دیگران ...
فرمود:«مایُنادیکم فلا یُجیب...» شماچراجواب من رونمیدید ؟! سعیدبن عبدالله می گفت: آقاجان دشمن حلقه محاصره روتنگ کرده ، من تحمل ندارم اینقدر جسارت دشمن روببینم ، میبینم دشمن به خیمه های شمانزدیک شده ، اجازه بدید من نباشم صحنه روببینم ، پاشو ببین آقاتون تنهاشده ....
حضرت مانده و یک خیمه زن وکودک در وسط یک بیابان دشمن، سپس روکرد نمی دونم کی رو صدامیزد،بادشمن حرف میزد، باماحرف میزد ، نمیدانم ،فرمود : «هل من ناصرینصرنی هل من معینٌ یُعینُنی هل من موحد ٍیُخافُ الله فیها» .... اگه منو کمک نمکنید«هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ» ...
میدونید فقط دو نفر حضرت رو اجابت کردن یکی علی اصغر بود، توخیمه ها بی قرارشد ، هرچه از این آغوش به اون آغوش او رو دادن؛ هرچه از این بغل به اون بغل رفت ، آرام نشد،تاوقتی آمد تو آغوش امام حسین ، سر رو دوش امام حسین گذاشت ، ساکت شد ، دیگه کسی جواب نداد ، کمکش نکرد ... بلکه یه جمله ای بهش گفتند که دیگه ایشون مهلت نداد ، بلندبلند تو میدان گریه کرد بهشون فرمود : اگه به من کمک نمیکنید ... به چه جرمی میخوایدخون من روبریزید؟من حقی رو از شما بردم ؟خونی به عهده ی من است؟ حلال خدارو حرام کردم حرام خدارو حلال کردم؟
یه جوابی دادن بلند بلند تو میدان گریه کرد ، گفتن : "بُغضا لِاَبیک..." جرم شما اینه : پسر امیرالمؤمنینی ...
نبایدزنده بماند...حضرت بلند بلند برا مظلومیت امیرالمؤمنین گریه کرد ... اینجا بود که دیگه دست به شمشیر برد،یه جوری وارد میدان جنگ شد همه متحیرماندن این آقایی که تشنه ست ،خسته ست،غصه داره،صبح تاحالا تو میدان آمده، رفته،چه جوری اینجور وارد میدان جنگ شده همه فرارکردن، لشکر رو به کوفه رفت تااون لحظه ای که همه توانشون رو جمع کردن ، سنگ بارانش کردن ... تیربارانش کردن ... دیگه نتونست رو اسب بماند ....
«بِسمِ الله وبالله وفی سبیل لله» دیگه توان دفاع کردن ازخودش رونداشت ... روزمین کربلا صورت رو خاک هاگذاشتن...خون از زخم های بدنش جاریه ... نمیدونم چقدر این غربت و مظلومیت امام حسین جلوه داشت؟ این آقازاده دستشُ از دست عمه رها کرد ، به هرقیمت بود درمحاصره دشمن خودش رو به امام حسین رسانید، دستشوازدست داد ؛ خودشو توآغوش عموانداخت، نمیدونم بگم ای کاش نیامده بود ... داغی به جگرامام حسین گذاشتن ... حرمله او رو هدف تیرسه شعبه قرارداد ...
تنها در بین همه شهدا دو نفر تو آغوش امام حسین جان دادن ... هم هدف تیرحرمله قرارداد .. یکی حضرت عبدالله ، یکی حضرت علی اصغربود ... رو دست امام حسین هدف تیرقرارگرفت ...
صلی الله علیک یااباعبدالله و رحمة الله و برکاته
@rooshanfekr
#رقیه
▪چشم تارم شبیه دریا شد
قامتم زیر غصه ها تا شد
▪ماه شبهای من هویدا شد
دیده ام فرش راه بابا شد
▪انتظارم به سر رسید عمه
پاشو پاشو پدر رسید عمه
▪شب شده، ماه آمده پیشم
حضرت شاه آمده پیشم
▪یوسف از چاه آمده پیشم
پدر از راه آمده پیشم
▪تا که همراه خود مرا ببرد
تا به هر جا که شد مرا ببرد
▪▪ السلام و علیک یا حضرت رقیه (ع)
🌹 شهید موسی صدر:
من حسینیه را حسینیه نمیدانم مگر اینکه دلاورانی را برای نبرد با دشمن اسرائیلی فارغ التحصیل کند.
#منبرهای_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
با روضهی دمادم تو گریه میکنم
ای با مرام با دم تو گریه میکنم
هر بار من به ماتم تو گریه کردهام
این بار هم به ماتم تو گریه میکنم
با زخمهای پیکر تو ضجه میزنم
با گیسوان درهم تو گریه میکنم
مصداق کلُ یوم...، تمامیّ سال را
با قصهی محرم تو گریه میکنم
با مخزنالبکاء و ابیمخنف و لهوف
با مقتل مقرّم تو گریه میکنم
با دعبل و فرزدق و حسّان و محتشم
با نخلهای میثم تو گریه میکنم
بر عابس و زهیر و بریر و حبیب و حر
بر عون و جون و ادهم تو گریه میکنم*
مثل غم تو قافیهام تازه مانده است
هر روز بر تو و غم تو گریه میکنم
ای پرچم تو سرخترین سرخ روزگار
هر شب به رنگ پرچم تو گریه میکنم
یک بیت روضه... تا به حرم حملهور شدند
بر اشکهای نمنم تو گریه میکنم
در زیر تیغ شمر به گودال قتلگاه
بر غربت مسلَّمِ تو گریه میکنم
telegram.me/rooshanfekr
⬛وقایع روز پنجم محرم سال 61 هجری قمری
1. در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی"(1) را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا گسیل داد.(2).
۲. عبیداللّه بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد ۵۰۰ نفر بودند.(3)
۳. در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.(4)
پی نوشت ها:
۱. او پیامبر را درك كرد، ولی مرتد شده و خود را به عنوان مؤذّن فردی بنام "سجاح" كه ادعای نبوّت كرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفّین بر علیه امام علی علیهالسلام جنگید و در كربلا نیز از لشكریان یزید بود.
2. عوالم العلوم، ج۱۷، ص۲۳۷.
3. مقتل الحسین(مقرّم)، ص۱۹۹.
4. همان.
@rooshanfekr
💠تبدیل به خون شدن تربتی که دست ام سلمه بود💠
💎« عَنْ أُمِّ سَلَمَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِصلّى اللَّه علیه و آله مِنْ عِنْدِنَا ذَاتَ لَیْلَهٍ فَغَابَ عَنَّا طَوِیلًا ثُمَّ جَاءَنَا وَ هُوَ أَشْعَثُ أَغْبَرُ وَ یَدُهُ مَضْمُومَهٌ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاکَ شُعْثاً مُغْبَرّاً فَقَالَ أُسْرِیَ بِی فِی هَذَا الْوَقْتِ إِلَى مَوْضِعٍ مِنَ الْعِرَاقِ یُقَالُ لَهُ کَرْبَلَاءُ فَأُرِیتُ فِیهِ مَصْرَعَ الْحُسَیْنِ ابْنِی وَ جَمَاعَهٍ مِنْ وُلْدِی وَ أَهْلِ بَیْتِی فَلَمْ أَزَلْ أَلْقِطُ دِمَاءَهُمْ فَهَا هِیَ فِی یَدِی وَ بَسَطَهَا إِلَیَّ فَقَالَ خُذِیهَا وَ احْتَفِظِی بِهَا فَأَخَذْتُهَا فَإِذَا هِیَ شِبْهُ تُرَابٍ أَحْمَرَ فَوَضَعْتُهُ فِی قَارُورَهٍ وَ سَدَدْتُ رَأْسَهَا وَ احْتَفَظْتُ بِهِ فَلَمَّا خَرَجَ الْحُسَیْنُ علیه السلام منْ مَکَّهَ مُتَوَجِّهاً نَحْوَ الْعِرَاقِ کُنْتُ أُخْرِجُ تِلْکَ الْقَارُورَهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ فَأَشَمُّهَا وَ أَنْظُرُ إِلَیْهَا ثُمَّ أَبْکِی لِمُصَابِهِ فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ علیه السلام أَخْرَجْتُهَا فِی أَوَّلِ النَّهَارِ وَ هِیَ بِحَالِهَا ثُمَّ عُدْتُ إِلَیْهَا آخِرَ النَّهَارِ فَإِذَا هِیَ دَمٌ عَبِیطٌ فَصِحْتُ فِی بَیْتِی وَ بَکَیْتُ وَ کَظَمْتُ غَیْظِی مَخَافَهَ أَنْ یَسْمَعَ أَعْدَاؤُهُمْ بِالْمَدِینَهِ فَیُسْرِعُوا بِالشَّمَاتَهِ فَلَمْ أَزَلْ حَافِظَهً لِلْوَقْتِ حَتَّى جَاءَ النَّاعِی یَنْعَاهُ فَحَقَّقَ مَا رَأَیْت.»
💎ترجمه) از ام سلمه رضى اللَّه عنها روایت شده که گفت: شبى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از پیش ما بیرون رفت و مدتى طولانی ناپدید شد سپس بازگشت و سر و رویش گردآلود بود و دستش نیز بسته بود، من عرض کردم اى رسول خدا چیست که من شما را گردآلود مىبینم؟ فرمود: مرا در این ساعت به جائى از سرزمین عراق سِیر دادند که نامش کربلا بود، و در آن سرزمین جاى کشته شدن پسرم حسین و گروهى از فرزندان و خاندانم را به من نشان دادند، و من پیوسته خون ایشان را از آنجا برمیگرفتم و آن اکنون در دست من است و دست خود را براى من باز کرده فرمود: آن را بگیر و نگهدارى کن، پس من آن را گرفتم دیدم مانند خاک سرخ بود، پس در شیشه نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى می کردم، تا آنگاه که امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق رهسپار شد من در هر روز و شب آن شیشه را بیرون مىآوردم و بو میکردم و بدان مىنگریستم و بر مصیبتهاى آن جناب میگریستم، و چون روز دهم محرم شد همان روزى که امام حسین علیه السلام در آن روز کشته شد، در اول روز که آن را بیرون آوردم دیدم به حال خود است، دوباره آخر آن روز آن را آوردم دیدم خون تازه شده، من به تنهایى در خانه خود شروع به زارى کرده گریستم، و اندوه خود را فرو نشاندم از ترس آنکه مبادا دشمنان ایشان در مدینه بشنوند و در شماتت ما شتاب کنند، و پیوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر شهادت آن حضرت به مدینه رسید و آنچه دیده بودم به حقیقت پیوست.
📚۱- ارشاد، شیخ مفید [م. ۴۱۳]، ج ۲، ص ۱۳۰
۲- روضه الواعظین، فتال نیشابوری [م. ۵۰۸]، ص ۱۹۳
۳- إعلام الورى، شیخ طبرسی [م. ۵۴۸]، ج۱، ص ۴۲۸
۴- کشف الغمه، إربلی [م. ۶۹۳]، ج۲، ص۲۱۷
۵- بحار الأنوار، علامه مجلسی [م. ۱۱۱۱]، ج ۴۴، ص ۲۳۹
۶- عوالم امام حسین، شیخ عبد الله بحرانی [م. ۱۱۳۰]، ص ۱۲۷
✅نکته های ناب
https://tlgrm.me/rooshanfekr
🌹اُمّ سلمه سلام الله علیها گويد:
از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مى فرمود:
🔸ما من قوم يذكرون فضل محمّد وآل محمّد عليهم السلام إلّا هبطت ملائكة من السماء تخبرهم وتحدّثهم.
🔹هر گروهى كه فضايل محمّد و آل محمّد عليهم السلام را بازگو مى كنند، فرشتگانى از آسمان به سوى آنها فرود آمده و آنها را باخبر نموده و با آنها سخن مى گويند.
🔸هنگامى كه آنان به سوى آسمان عروج مى كنند فرشتگان ديگر گويند: از شما بوى خوشى به ما مشام ما مى رسد كه خوشبوتر و پاكيزه تر از آن استشمام ننموده ايم!
فرشتگان پاسخ مى دهند:
إنّا كنّا عند قوم يذكرون فضل محمّد وآل محمّد عليهم السلام فعبق بنا من ريحهم.
🔹ما در ميان گروهى بوديم كه #فضايل محمّد و آل محمّد عليهم السلام را بازگو مى نمودند، از بوى خوش آنان معطّر شديم.
فرشتگان ديگر گويند: ما را به سوى آنان فرود آوريد!
مى گويند: آنها متفرّق شده اند.
مى گويند: ما را به آن #مكانى كه بودند فرود آوريد تا از آن #تبرّك جوييم.
📚اربعين ابى الفوارس: ۴۸
📚ينابيع المودّة: ۲۴۶
📚إحقاق الحق: ۵۰۲/۹ و ۵۲۲/۱۸
📚مودّة القربى: ۳۸
📚روضة: ۱۵۱ ح ۵۷
📚بحار الأنوار: ۱۹۹/۳۸ ح۷
📚تفسير برهان: ۳۳۳/۴ ح۲
@rooshanfekr
💠چقدر تو بى نياز از دنياى آنان💠
❄بعد از حكم تبعيد ابوذر، عثمان دستور داد تا كسى او را مشايعت نكرده و با او سخن نگويد
💎و ليكن امام على عليه السلام ، عقيل ، عمار ياسر، امام حسن و حسين عليه السلام ضمن مشايعت ، سخنانى را بدرقه راه ابوذر نمودند
💎در اين راستا امام حسين عليه السلام فرمود:
عمو جان ! به يقين خداوند متعال قدرت تغيير آنچه را مى بينى دارد؛ باريتعالى هر روز در كارى است
💎آنان دنيايشان را از تو
💎و تو دينت را از ايشان بازداشتى ؛
💎چقدر تو بى نياز از دنياى آنان و ايشان محتاج دين تو مى باشند!
💎از خداوند متعال صبر و يارى خواه و از آزمندى و بى تابى به او پناه ببر؛ بطور يقين صبر نشانه ديندارى و كرامت افراد است و آزمندى روزى را پيش نياورده و بى تابى اجلى را به تاخير نمى اندازد.
من عائده ، حرم الله عليه رايحة الجنة .
💎كسى كه با او (حسين ) عناد ورزد، خداوند رايحه بهشت را بر او حرام گرداند.‼️
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
🕋كل يوم هو فى شاءن . الرحمن /29.
@rooshanfekr
آیت الله کوهستانی(ره)
" حرف های لغو و بیهوده تأثیری زیاد در روح دارد و روح را می میراند.
من حرف های بیهوده را کمتر از غذای حرام نمی دانم."
📚 برگرفته از مجله افلاکیان خاک نشین
✅نکته های ناب
@rooshanfekr
📗#روضه_مکتوب محرم
#جون» غلام سیاهى که امیرمؤمنان على علیه السلام او را خریدارى کرد و به ابوذر غفارى بخشیده بود. او در ربذه- تبعیدگاه ابوذر- همراه ابوذر بود و پس از شهادت ابوذر در سال 32 هجرى به مدینه بازگشت و در خدمت امیرمؤمنان على علیه السلام و سپس امام حسن مجتبى علیه السلام و پس از آن در خدمت امام حسین علیه السلام بود. او به همراه امام از مدینه به مکه امام علیه السلام در روز عاشورا به وى فرمود:
♦️«أَنْتَ فِی إذْنٍ مِنّی، فَإِنَّما تَبِعْتَنا طَلَباً لِلْعافِیَةِ فَلا تَبْتُلْ بِطَریقِنا؛
تو از جانب ما آزادى! تو در جستجوى عافیت با ما همراه بودى، پس خویش را در راه ما گرفتار مکن».
♦️«جون» خود را به پاهاى حضرت انداخت و ملتمسانه عرض کرد:
«یَابْنَ رَسُولِ اللَّه! أَنَا فِی الرَّخاءِ أَلْحَسُ قِصاعَکُمْ وَفِی الشِّدَّةِ أخْذُلُکُمْ؟؛
پسر پیامبر! در خوشىها خانه شما بودم حال در گرفتارى رهایتان کنم؟».
آنگاه افزود:
«وَاللَّهِ إِنَّ ریحِی لَمُنْتِنٌ وَإنَّ حَسَبی لَلَئیمٌ وَإنَّ لَوْنِی لَأَسْوَدٌ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّةِ لَیَطیبَ ریحِی وَیَشْرُفَ حَسَبِی وَیَبْیَضَّ لَوْنی لا وَاللَّهِ لا أُفارِقُکُمْ حَتّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمائِکُمْ؛
بخدا سوگند مىدانم بویم ناخوشایند، حَسَبم ناچیز و چهرهام سیاه است پس بهشت را بر من ارزانى دار تا بویم خوش و حَسَبم شریف و سیمایم سفید گردد. به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا این خون من با خون شما بیامیزد». پس از این گفتار، امام به وى اجازه داد. او شادمان به سوى میدان شتافت سپس جنگید تا به فیض شهادت نایل آمد. امام بر بالین وى حاضر شد و اینگونه در حقش دعا کرد:
«أَللَّهُمَ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وطَیِّبْ ریحَهُ، وَاحْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرارِ، وَعَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛
خدایا چهره او را سفید گردان، و بوى او را خوش گردان، و او را با ابرار محشور کن و بین او و محمد و آل محمد (در بهشت) آشنایى برقرار ساز».
♦️از امام سجّاد علیه السلام نقل شده است: آنگاه که جمعى براى دفن شهیدان کربلا حاضر شدند، پیکر جون را در حالى یافتند که با گذشت چند روز بوى بسیار خوشى از آن به مشام مىرسید.(1)
یه غلام هم داشت ابی عبد الله به نام واضح که حافظ قرآن بود به میدان رفت پس از آنکه به زمین افتاد امام علیه السلام بر بالینش حاضر شد و چون مشاهده کرد غلام نسبت به آن حضرت اظهار علاقه مىکند، امام گریان شد و در کنارش نشست و صورت بر جبینش نهاد. غلام که ازاین همه محبت به وجد آمده بود، شادمان شد و فریاد زد:
«مَنْ مِثْلی وَابْنُ رَسُولِ اللَّهِ واضِعٌ خَدَّهُ عَلى خَدِّی؛
کیست همانند من که پسر پیامبر صورتش را بر صورتم قرار داده است» این را گفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت
🔹در دین ما سیه نکند فرق با سپید
«در اینجا امام علیه السلام در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش مىگذارد یعنى همان ابراز محبتى را که درباره فرزند شجاع ودلبندش على اکبر علیه السلام مىکند، درباره غلامش نیز روا داشت. یعنى اینها همه مجاهدان وشهیدان راه خدا هستند و همه آنها عزیز و گرامىاند، و همه در یک مسیر و براى یک هدف جهاد کردند و شربت شهادت نوشیدند.» (2)
📚 نفس المهموم
@rooshanfekr
بسم الله الرحمن الرحیم
🌟امام حسین علیه السلام می فرماید :
💎اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ
💎ای مردم ، خداوندی که یادش بزرگ است بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند ، و چون او را بشناسند ، بندگی اش نمایند و با بندگی او از بندگی غیر او بی نیاز گردند .
با خدا شناسی برترين کمال که هدف خلقت است یعنی بندگی به دست می آيد و انسان ربط خود را با خدا درمی يابد. درمی يابد که سراسر موجودات عالم آفرينش عين ربط به او هستند و فقر و وابستگی خود به خدا را عمیقا درک می کند . و به مقامی می رسد که به جز خدا به هيچ چيز ديگر توجه ندارد وجود او عين خلوص شده و هيچ عملی از او جز برای رضا خدا سر نمی زند و در يک ارتباط دائمی و شهود عرفانی با خدا به سر می برد و در اين مقام و مرتبه است که ديگر اثری از خود و خودنمايی برای او باقی نمی ماند، هر چه هست خداست و بس.
@rooshanfekr
💠صفات اولی الباب💠
🌟امام صادق علیه السلام:
💎ان أُولِي الالْبَابِ الَّذِينَ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّي وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَهِ. فَإنَّ حُبَّ اللَهِ إذَا وَرِثَتْهُ الْقُلُوبُ اسْتَضَآءَ بِهِ وَ أَسْرَعَ إلَيْهِ اللُطْفُ ، فَإذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ اللُطْفِ صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَآئِدِ.
فَإذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَآئِدِ تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ. وَ إذَا تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ . فَإذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْفِطْنَةِ عَمِلَ بِهَا فِي الْقُدْرَةِ ، فَإذَا عَمِلَ بِهَا فِي الْقُدْرَةِ عَمِلَ فِي الاطْبَاقِ السَّبْعَةِ.
فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ صَارَ يَتَقَلَّبُ فِي لُطْفٍ وَ حِكْمَةٍ وَ بَيَانٍ.
فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِي خَالِقِهِ.
فَإذَا فَعَلَ ذَلِكَ نَزَلَ الْمَنْزِلَةَ الْكُبْرَي؛ فَعَايَنَ رَبَّهُ فِي قَلْبِهِ، وَ وَرِثَ الْحِكْمَةَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَتْهُ الْحُكَمَآءُ، وَ وَرِثَ الْعِلْمَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَتْهُ الْعُلَمَآءُ، وَ وَرِثَ الصِّدْقَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدِّيقُونَ.
إنَّ الْحُكَمَآءَ وَرِثُوا الْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ. وَ إنَّ الْعُلَمَآءَ وَرِثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ. وَ إنَّ الصِّدِّيقِينَ وَرِثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ الْعِبَادَةِ.
فَمَنْ أَخَذَهُ بِهَذِهِ السِّيرَةِ إمَّا أَنْ يَسْفَلَ وَ إمَّا أَنْ يُرْفَعَ. وَ أَكْثَرُهُمُ الَّذِي يَسْفُلُ وَ لَا يَرْفُعُ إذَا لَمْ يَرْعَ حَقَّ اللَهِ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِمَا أَمَرَهُ بِهِ.
فَهَذِهِ صِفَةُ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ اللَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ ، وَ لَمْ يُحِبُّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ.
فَلَا يَغُرَّنَّكَ صَلَوتُهُمْ وَ صِيَامُهُمْ وَ رِوَايَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ ؛ فَإنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.
يَا يُونُسُ! إذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ! فَإنَّا وَرِثْنَاهُ ، وَ أُوتِينَا شَرْحَ الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ.
«اُولو الالباب و خردمندان، كساني هستند كه با تفكّر سر و كار دارند تا آنكه نتيجه حاصله از آن محبّت خدا ميگردد. زيرا چون دلها حبّ خدا را در خود گرفت و پذيرفت، دل به حبّ خدا روشن ميشود، و لطف خدا بدان سرعت ميگيرد.
و چون در منزل لطف قرار گرفت (و اسم لطيف الهي بر وي فرود آمد) از گروه و اهل فوائد ميشود.
و چون از گروه و اهل فوائد گشت با حكمت سخن ميگويد. و چون با حكمت سخن گفت از گروه و اهل فِطنت (حذاقت و جودت فهم) ميگردد. و چون در منزل فطنت وارد شد با فطنت ، در قدرت دست ميبرد. و چون با فطنت در قدرت دست برد در طبقات هفتگانه آسمان اثر و عمل ميكند.
و چون بدين مرتبه بالغ شد، وجودش در لطف و حكمت و بيان دگرگون ميشود.
و چون بدين منزلت رسيد ، شهوت و ميل و محبّتش را در خالق خودش قرار ميدهد.
و چون اين كار را انجام داد در منزلت و مكانت كبراي خداوندي وارد ميشود و پروردگارش را در دلش بالعيان مشاهده ميكند. و حكمت را از غير طريقي كه حكماء بدست آوردهاند بدست ميآورد. و علم را از غير راهي كه علماء آموختهاند ميآموزد. و صدق را از غير منهجي كه صدّيقون تحصيل كردهاند تحصيل مينمايد.»
@rooshanfekr