.
.
.
آنقدر ضربه ی پاخوردبه در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد ....
*یه وقت دیدن صدا زد "یا فضه خزینی قتل والله ما فی احشایی....."
از وقت افتادنش رو زمین ، تا فاصله به هوش آمدنش ، نمیدونم چقدر طول کشید؟!! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن....؟ اومد میان مسجد ، چی جوری اومد دیگه نپرس" تازه محسنش سقط شده بود، هنوز از پهلو و سینه ش خون جاری بود یا صاحب الزمان ببخش آقا ، ما هم نمیخوایم بدونیم مادرت چه جوری آمد ،آمد هر جوری بود آمد ، دید یه شمشیر برهنه ، بالاسر امامش گرفتن ... دستان امامشو بستن ، پیراهن امام رو کشیده بودن بالا ، تا سر و گردن امیرالمومنین که خود بی بی فرمود : "استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله" هی میگن علی بیعت کن ، آگه بیعت نکنی "نضرب عنقک" گردنت و میزنیم ، چه کرد؟ "فخَرَجَتْ فَاطِمَه وَاضِعَهً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا" پیراهن پیغمبر رو رو سرش گذاشت "آخِذَهً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا" دست حسن و حسینش رو گرفت "فصرخت و هی تبکی و تصیح" هی می گفت تو گریه هاش "خلّوا عن ابن عمّی ... خلّوا عن ابن عمّی ..." هر چه ناله زد دید خبری نمیشه ، دست به معجر برد*
غیرت معجر او دست علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد...
*سلمان میگه دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن ، امیرالمومنین فرمود سلمان بلافاصله خودتو برسون به فاطمه ، بگو فاطمه جان اگه نفرین کنی یه جنبنده دیگه رو زمین نمیمونه... تو دلت میخوای بگی کاش نفرین میکرد ، اما من میگن اگه نفرین میکرد ما کجا براش گریه میکردیم" ممنونتیم بی بی جان ... تا سلمان پیغام آورد یه جمله ای به سلمان فرمود ، فرمود : "یریدون قتل علیّ ما علیّ صبرٌ" سلمان اینا میخوان علی مو بکشن ، من تحملشو ندارم ،اجازه نداد سر سوزنی آسیب به امام زمانش برسه،من میخوام بگم فاطمه جان اینا اراده ی قتل علی رو کردن، بیست و پنج سالم نتونستن جسارتی کنند به این معنی، تو طاقت نیاوردی، دست به معجر بردی.... آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله.... وقتی از بلندی اومد کنار قتلگاه دید همه دارند نگاه میکنم ،فرمود عمرسعد "ایقتل ابوعبدالله و انتم تنظرون" کاش همه نگاه میکردن مثل مسجد النبی،اما یه وقت زینب دید،شمشیرها بالا میره دیگه برنمیگرده،نیزه دارها،نیزهاشونو بلند میکنن ، دیگه نیزه هاشونو برنمیگردنن ، یکی داره زیر تیغ و تیر و نیزه ها میگه آخ جیگرم .....
هر جوری بود از قتلگاه فاصله گرفت ، اما دل زینب اینجا باقی موند ، رفت ، چه رفتنی ، همه ی آرزوش این بود هر چه زودتر برگرده بلکه بتونه مثل مادرش امام زمانشو از زیر تیغ و شمشیر نجات بده اما، امان از اون ساعتی که برگشت ، تا روز یازدهم نتونست برگرده وقتی هم که اومد دیگه خیلی دیر شده بود، اخه "فَوَجَدْتُهُ مَکْبُوباً عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ جُثَّهٌ بِلَا رَأْسٍ" دید یه بدن بی سر ... مقطع الاعضا... اربا اربا تو گودال افتاده... حسین ......بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله...
ای مصحف ورق ورق روح پیکرم
آیا تویی برادر من نیست باورم ....
*داداش*
این غم کجا برم که زهجده عزیز خود
یک پیرهن نشانه برم نزد مادرم.....
حسین.....جان.....باالحسین یا الله ...
#متن_روضه_حضرت_زهرا(س)
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#استاد_میرزامحمدی
#میرزامحمدی
eitaa.com/rovzekhan
Babolharam.mp3
زمان:
حجم:
1.1M
💫روضه جانسوز حضرت زهرا(س)
السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ
گل، بر من و جوانی ِ من،گریه می کند
بلبل به هم زبانی ِ من،گریه می کند
من گریه مخفیانه نمودم،ولی علی
بر گریه ی نهانی ِ من گریه می کند
*براتون بگم حال فاطمه این روزا چگونه ست؟امام صادق (ع)فرمود : " لَزمَتِ الفَراش"مادر ما تو بستر افتاد، دیگه نتونست بلند شه "وَ نَحِلَ جِسمُها و ذاب لَحمُها" روز به روز بدنش ضعیف و لاغر می شد "حَتی صارَت كالخَیال" از مادر ِ ما فقط یه شبهی باقی مانده بود، آماده ای یا نه؟ صدا زد :*
از درد شانه،شانه نشد موی زینبم
دختر به ناتوانی ِ من ،گریه می کند
دلتون رو ببرم کربلا
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
این گل به باغبانى ِ من گریه مى کند
*الله اکبر، معلومه نمی تونس دیگه بغلش کنه با سینه ی شکسته ای که به سختی نفس می کشید،چه جوری میتونه بچه هاش رو بغل کنه ،اینجا نتونست بغل کنه، اما یه جا دل سیر ،سر حسینش رو بغل گرفت ،کربلایی ها ، زن خولی میگه دیدم کنار تنور ِ خونم ،چند زن مجلله آمدن همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتند" اینا کین کنار تنور خونه ی من ؟دیدم خم شد،دست داخل تنور برد سر بریده ای رو بغل گرفت .......آی حسین*.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#متن_روضه_حضرت_زهرا
#استاد_میرزامحمدی
#میرزامحمدی
eitaa.com/rovzekhan