فوری;
با سلام خدمت دوستان وهمراهان ارجمند
محفل گرامیداشت جانباختگان سانحه هواپیما
واعلان حمایت از جان برکفان عزیز سپاه🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
امشب:همزمان با نماز مغرب وعشا
مکان:مسجد غربا
@rooyannews
🔴 روابط عمومی کل سپاه اعلام کرد: آیین بزرگداشت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و مجاهد بزرگ ابومهدی المهندس و همرزمانشان فردا برگزار می شود
🔹آیین بزرگداشت سردارپرافتخار سپاه اسلام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و مجاهد بزرگ ابومهدی المهندس و همرزمان شهیدشان ،باحضور آحاد مردم شریف و قدرشناس فردا (سه شنبه 24 دیماه) از ساعت 10 الی 11/30 در حسینیه فاطمه الزهرا(س) سپاه محمدرسول الله(ص) تهران بزرگ واقع در میدان سپاه، خیابان پادگان ولیعصر (عج) برگزار می شود.
🔹درادامه این اطلاعیه آمده است:
در آیین بزرگداشت سپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی و مجاهدان جبهه مقاومت ،آحاد فرماندهان و کارکنان نیروهای مسلح اعم از "ارتش جمهوری اسلامی ایران"، "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" ، "نیروی انتظامی" ، "وزارت دفاع" ، "ستادکل نیروهای مسلح" و بسیجیان حضور خواهند داشت.
@rooyannews
📣 وعده همه دختران انقلاب ، چهارشنبه ساعت ۱۵ در هیات صراط الزهراء(س) دختران انقلاب
به یاد سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی💔
✅ با سخنرانی حجت الاسلام موسوی و مداحی حاج امیر عباسی
✅وعده ما: بهارستان ، نرسیده به سرچشمه ، یادمان شهدای هفتم تیر، فاطمیه هفتاد و دو تن
منتظر دیدار همه دختران انقلاب هستیم
@rooyannews
قابل توجه همشهریان گرامی
#سه شنبه در بعضی از نقاط شهر رویان گاز شهری قطع و به شرح ذیل اعلام می گردد👇👇👇👇
♦️♦️ از 🕗ساعت 8صبح تا 4 بعد ازظهر گاز 🔥کوچه صانعی ها ، کوچه ارشاد ،کوچه کتابخانه ، کوچه پشت کتابخانه ،پشت تکیه قلعه واطراف میدان امام حسین وکوچه سمت حمام ،فقط،قطع میباشد
@rooyannews
#شب گذشته
#بازهم مثل همیشه سرقت احشام
🛑🛑🛑#بیست وپنج راس
#25راس گوسفند
🐑🐑🐑🐑🐑 نره برمیش همراه با برهای شیری ازاحشام دامداران زحمتکش شهررویان به سرقت رفت
م❌❌❌مسئولین محترم امنیت شهرستان شاهرود
فرماندار محترم، دادستان محترم
یک نفر زندگیش روی کشاورزی و دامپروری میچرخه
کشاورز بعد از گذشتن از رنج و زحمت و سرما و تگرگ و آفت و ... هم بعد از گذشتن از بیماری دامی و تهیه خوراک دام و زحمت و هزینه زیاد تازه باید بیان با جونشون بازی کنن و نگهبانی اموالشون رو بدن
مسئولین محترم ، آمار خوبی از تعداد سرقت به گوش نمیرسه
چرا استفاده نکردن کامل از ظرفیت بسیج با احکام قانونی؟
چرا راه اندازی نکردن پاسگاه رویان؟
@rooyannews
بین الصلاتین- تحلیل سیاسی و بصیرت_1.mp3
5.3M
استاد:راجی
🔶دوست و دشمن را بشناسیم
#بصیرت
💠 #بین_الصلاتین مسجد امام رضا علیهالسلام دانشگاه فردوسی مشهد
@rooyannews
🔻سردار سلامی وارد «چابهار» شد
🔹دقایقی پیش فرمانده کل سپاه جهت بررسی آخرین وضعیت سیلزدههای منطقه بلوچستان وارد استان سیستان وبلوچستان شد.
♦️فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
🔹سه فروند بالگرد نیروی زمینی سپاه در حال امدادرسانی به مناطق سیل زده سیستان و بلوچستان هستند همچنین گروههای جهادی نیز برای کمک رسانی به سیل زدگان بسیج شدهاند.
🔹 نیروی دریایی سپاه نیز در حال انتقال امکانات خود به این منطقه است البته نیروی دریایی سپاه از همان روز نخست با امکانات خوب کار امداد رسانی به این منطقه را آغاز کرده است.
🔹بیمارستان صحرایی با بهترین امکانات و تجهیزات پیشرفته در جنوب سیستان و بلوچستان راه اندازی شده که مجهز به سی تی اسکن، ام ار آی و بهترین تجهیزات تشخیصی است.
💎کانال خبری شهر رویان
@rooyannews
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
5.42M
🇮🇷 #حاج_قاسم_دست سردار حسین
تاج سر انقلابیون سردار_حاجی_زاده
@rooyannews
❌ گاردین: هیچ نهاد بینالمللی به هواپیمای اوکراین هشدار نداد که پرواز نکند.
▪️روزنامه انگلیسی با انتقاد از سازمانهای هوایی بینالمللی که به هواپیمای اوکراینی درباره پرواز کردن در شرایط ملتهب هشدار ندادند، نوشت شگفتآور نیست سربازان در چنین شرایطی اشتباه کنند.
روزنامه انگلیسی «گاردین»:
▪️خطوط هوایی فعال در منطقه، کاملا مطلع بودند که مسیرهای پرواز آنها از منطقه درگیری بالقوه عبور میکند.
▪️چرا باید ریسک [پرواز] را بپذیریم؟ این سوال واضحی بود که باید [خطوط هوایی اوکراین] از خود میپرسید.
▪️با این حال، هیچ توصیه و دستورالعملی از ایکائو، که مسئول ایمنی و رعایت [اصول ایمنی] جهانی هستند، دریافت نکردند.
▪️هیچ کسی نباید شگفتزده شود که سربازان در وضعیتهای بهشدت ملتهب که پتانسیل تبدیل شدن به جنگ را دارد، اشتباه کنند./فارس
💎کانال خبری شهر رویان
@rooyannews
🔴 فیلمبردار صحنه اصابت موشک به هواپیمای اوکراینی برای تحقیقات دستگیر شد
🔹در پی انتشار تصاویر اصابت موشک به هواپیمای مسافربری تهران -کیاف در فضای مجازی، قرارگاه ثارا... تهران جهت بررسی و مشخص شدن علل و عوامل دخیل در این حادثه مذکور اقدام به شناسایی و در اختیار گرفتن فرد منتشر کننده فیلم مذکور نموده که نتایج بررسیهای صورت گرفته متعاقباً در اختیار ملت شریف ایران قرار میگیرد.
#انتقام_سخت
#هواپیمای_اوکراینی
@rooyannews
حله و آقای الف) حاکی از این بود که مدتی هست که همدیگه را ندیدن. به خاطر همین، احتمال اینکه دیگه کم کم وقتش باشه که یه جایی ... قراری ... ملاقاتی ... چیزی داشته باشن بیشتر هست و باید حسابی حواسم جمع باشه.
از یه طرف دیگه، پیامی از یه شماره به آقای الف ارسال شده بود که مکان جلسه فردا را براش اس ام اس کرده بود. اما متن پیام جوری بود که نظرم جلب شد و تصمیم گرفتم پیگیری کنم ببینم کیه؟
پیگیری کردم و دیدم شماره یه بنده خدای نظامیه که مسئول دعوت از سخنرانان و مداحان یکی از ارگان های نظامی هست. این که میگم متنش نظرمو جلب کرد، اینه که نوشته بود: با سلام و احترام. مطابق صحبت قبلی که داشتیم، جلسه شما ساعت 19 فرداشب هست. ماشین را کجا بفرستم؟
خب نظرم به اینا جلب شد: رسمی بودنش ... خشک بودنش ... ضمائر غائبش ... عدم ذکر مکان در هیچ کدام از پیام ها ... این که شب هست و علی القائده برنامه عادی و صرفا در جمع پرسنل نیست!
پیامی که آقای الف ارسال کرده بود، دیگه رسما شاخکامو حساس کرد. نوشته بود: سلام آقا جان. تنها نیستم. اگه آدرس بدید، خودمون میاییم.
اونم جوابش داده بود: مشکلی نیست. راننده میتونه چند مسیره هم سوار کنه. لطفا دو سه ساعت قبلش آماده باشین که معطل نشید و به برنامه هم برسید.
بالاخره آدرس نداد و الف هم چیزی نگفت و اصراری نکرد.
خب همینجوری برام سوال پیش اومده بود و میدونستم که باید جای خاصی باشه. تا اینکه دیدم الف پیامی را به شماره ناشناسی ارسال کرد. ناشناس، از این نظر که به نام یه بابایی در یه گوشه ای بی ربطی بود و قبلا هم الف به اون شماره، تماس و پیامک نداشته. نوشته بود: سلام. خوبی؟
جوابش داد: «سلام. معلومه کجایی؟
هستیم. یه کم حساس شدن و باید حواسم بیشتر جمع کنم.
باشه. هر جور صلاح میدونی. چه خبر؟ نمیایی اینجا؟
نه فعلا. اما شاید فرداشب بعدش با هم اومدیم خونتون.
فرداشب؟ بعدش؟ بعد چی؟
بالاخره زنگ زدن و از اونجاهایی که دوس داری تو جمعشون باشی، دعوتم کردن برم بخونم.
وای عالیه. خیلی خوشحال شدم.
ای جانم. پس آماده باش دیگه. ساعت 4 آماده باش. باید زودتر بریم.
حتما. کی میایی دنبالم؟
همون موقع با رانندشون میام.
نمیشه با اونا نریم؟ ماشین خودمون چشه مگه؟ اینجوری بیشتر باهمیم.
نه دیگه ... ببین ... حواست جمع باشه...
آهان ... از اون لحاظ؟ باشه ... هر چی تو بگی...»
خیلی پیامشون طول نکشید و زود خدافظی کردند. جالبه که وقتی خدافظی کردند، اون شخص فورا گوشیشو خاموش کرد!
منم حساس که بدونم با کی میخواد بره و کجا میخوان برن؟ هر چند اولی قابل حدس بود اما دومی خیلی نه!
من فرداش از ساعت دو بعد از ظهر تو نخ الف بودم. شدم سایه نامرئی الف و نشستم تو کمینش! حوالی ساعت 15 بود که یه ماشین اومد دنبالشو سوار شد و رفتند.
حدودا ساعت شانزده و سی دقیقه رسیدن دم در خونه راحله و اونو هم سوار کردن و رفتند. در حالی که تیپ دوتاشون خیلی آراسته و مثل شبهای جشن و ولادت بود.
خب با خودم فکر کردم وقتی اون شخص نظامی براش جلسه میذاره و میاد دنبالشون، اگه جایی در حواشی تهران باشه و یا منطقه محافظت شده و این چیزا باشه، دیگه تابلو میشه و نمیتونم برم دنبالشون. اما فعلا صلاح نبود که بخوام از وسایل جانبی جهت رهگیری و تعقیب استفاده کنم.
به خدا توکل کرده و رفتم دنبالشون. رفتن و رفتن تا به مکانی رسیدن که شکل پادگان نبود و اصلا به جای نظامی نمیخورد. فورا اطلاعاتش را دادم به رحمان. گفتم: رحمان اگه دستت گیر و بند نیست و پیش حاج احمد نیستی، لطفا ببین اینجا کجاست؟
رحمان هم نوشت: حاج احمد به من سپرده که محمد تو اولویت هست و در هر شرایطی که هستم، اول خواسته شما را انجام بدم.
نوشتم: خیر ببینی. فقط لطفا زودتر که منتظرم.
بعد از حدودا سه دقیقه پیام داد که: اینجایی که گرا دادی، محل اجتماع و آموزش نیروهای برون مرزی ............. هست!
بذارین صادقانه بگم که وقتی اینو شنیدم، تپش قلب گرفتم. گفتم: رحمان جان مطمئنی؟ ینی الان، کاربری اینجا شده آموزش نیروهای برون مرزی فلان مرکز نظامی؟!
گفت: البته اینجا تالارشون هست و معمولا خانواده ها و جلسات فصلی و مهمونی ها و دوره های بصیرتی برای خانواده هاشون و .... را اونجا میذارن.
بدتر ترسیدم. این که افتضاح شد! حالا دیگه هم خود نیروها و هم خانواده هاشون اونجان!
نوشتم: میتونی بفهمی الان چه جلسه ای دارن؟
نوشت: بذار ارتباط بگیرم ببینم میتونم...
ده دقیقه بعدش نوشت: حاجی!
نوشتم: جان!
نوشت: ظاهرا بچه هایی که در شُرف اعزام هستن و ممکنه یکی دو ماه دیگه اعزام بشن، با خانواده هاشون اینجا دعوتن و دو سه نفر مهمون نظامی خاص دارن و مداحی الف و شام و مسابقه برای خانواده ها و ...
یه لحظه همه احتمالات تو ذهنم داشت رژه میرفت.
اما اون چیزی که دندونامو روی هم میسابید و اعصابمو خورد کرد، حضور راحله در اون جمع بود!
مونده بودم چه کار کنم؟
اقدام؟
اطلاع؟
صبر؟
تکمیل؟
ادامه دارد...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadreahadadpour
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️پسر نوح⛔️
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل پنجم»
قسمت: شصت و هفتم
تهران_ در حال تعقیب الف و راحله
صلاح نبود شلوغش کنم. اما یه چیزایی این وسط میلنگید. مثلا خیلی طبیعی و عادی، الف با ماشینی که اومده بود دنبالش رفتن دنبال راحله و سوارش کردند! مثل اینکه خیلی طبیعی بود و بارها تکرار شده بوده. در حالی که ما میدونستیم که اینا با هم محرم نیستن و یا لااقل میشه گفت که قانونی و شرعی ثبت شده، زن و شوهر نبودند!
و یا یکی از چیزایی که میلنگید، در پیامک الف و اون شخصی که دعوتش کرد، تاکید و بر تنهایی و این چیزا نشده بود. در حالی که یه جای مهم و اینجوری که بچه های برون مرزی با خانواده هاشون اونجا بودند، کاروان سرا نیست که هر کسی بتونه سرش بندازه پایین و بره داخل و کسی جلوشون نگیره!
همه اینا داشت تو ذهنم چرخ میخورد و اذیتم میکرد. دنبال جوابش بودم. چون ممکن بود کلید حل کل پرونده و یا پنجره ها و ابعاد جدیدتر پرونده در گرو روشن شدن این سوالات باشه.
دو سه ساعت طول کشید. تصمیم نداشتم برم داخل. چون قرارمون این بود که همه چیز چراغ خاموش اتفاق بیفته. تا اینکه احساس کردم دیگه وقتشه که اینا را برسونن خونه. به خاطر همین در وضعیت برگشت قرار گرفتم و منتظر که دیدم چندین ماشین اومد بیرون اما خبری از ماشین اونا نشد.
نگو که ماشینون عوض کرده بودن و بعدش فهمیدم که با یه پژو آبی از مجموعه اومده بودن بیرون. من اون لحظه نفهمیدم. به خاطر همین به یکی از بچه های مخابرات که با خودمون هماهنگ بودم زحمت دادم و موقعیت الف و راحله را به دست آوردم و حرکت کردم.
وقتی مسیر را بهم داد، فهمیدم که نه به طرف منزل راحله رفتن و نه به طرف منزل الف! رفتن یه جایی دور و بر میدون خُراسون. منم با سرعت خودمو رسوندم دنبالشون.
اون رفیق مخابراتیمون گفت که فلان جا وایسادن!
منم رفتم و دیدم رفتن جلسه هیئت. شلوغ بود اما بر خلاف جلسه قبلی که بوی شادی و مهمونی میداد، اون جلسه بوی غم و روضه و سینه زنی میداد! نگو جلسه هفتگی یکی از آقایون بوده که اون شب، الف هم مداح افتخاری اون جلسه بوده و برای شور آخرش دعوتش کرده بودند.
آخه روحیه اینقدر متضاد؟!
چطور؟
الف رفت تو مردونه و راحله هم رفت تو زنونه، منم رفتم تو جلسه. حالا از ایناش بگذریم که از دم در ماشین، شونه های الف رو میبوسیدن و تبرک میگرفتن و چند نفری هم فورا عکسای سلفی میگرفتن و...
وقتی رفت تو جلسه، چنان روضه ای از آوارگی امام حسین و رفتنشون از مدینه به طرف کربلا خوند و خودشو زد و لعن و نفرین زمین و زمان کرد، که دهنم وا مونده بود و گفتم الانه که هف هشت نفر غش کنند! از بس جانسوز و عجیب خوند. بعدا حیدر گزارشی از قم برام فرستاد که فهمیدم عین متن همین روضه و شعرش، راحله برای همون بچه هیئتی هایی که باهاشون ارتباط داشت ارسال کرده بود و هنوز هم کاملا هماهنگ عمل میکرد.
دو ساعتی هم اونجا بودن و بعدش با یه ماشین دیگه حرکت کردند. اول رفتن خونه راحله و اونو پیاده کردن و بعدشم الف با یکی دیگه از بچه های همون هیئت که تو راه سوار کرده بودند، یه ساعتی تو خیابونا دور میزدن و حرف میزدن و بعدش رفتند خونه. الف را هم در خونشون پیاده کردن و اون شب تموم شد و منم رفتم خوابگاه.
فرداش رفتم سر کار و کلی چیزا را هماهنگ کردم و با یکی دو نفر از بچه ها صحبت کردم و یه کم هم پیگیر داستان منزل شدم و طبق معمول گفتند که شاملت فعلا نمیشه و هنوز شونصد نفر تو نوبت هستن و از این حرفا.
شبش که تو راه برگشتن از اداره بودم، همش به وقایع دیشبش فکر میکردم. خیلی دیر وقت بود. یه جا ایستادم. میدونستم ناآرامی که دارم، از جنس فکری و اصل پرونده است و صرفا با خانم و بچه هام حل نمیشه.
به خاطر همین تصمیم گرفتم برم بالا سر حاج احمد. اما چون دیر وقت بود، برای رحمان پیام دادم و نوشتم: سلام. بیداری؟
نوشت: سلام از ماست. آره.
نوشتم: بیمارستانین هنوز؟
نوشت: آره. میایی؟
نوشتم: اتفاقا میخواستم همینو بپرسم. مزاحم نیستم؟
نوشت: مگه میخوای بیایی خونمون که مزاحممون باشی؟
راه کج کردم و نصف شب پاشدم رفتم بیمارستان. رفتم داخل و اطاق حاج احمدو پیدا کردم. آروم در اطاقو باز کردم. دیدم یه نور کوچیک روشنه. وقتی رفتم داخل، دیدم رحمان جوری خوابش برده که مشخصه از فرط خستگی غش کرده. گوشیش هم پیش حاج احمده. نگو اون پیاما رو حاج احمد میداده!
رفتم و بغلش کردم. گفتم: تنت به ناز طبیبان نیاز مباد!
با لبخند گفت: کار از این حرفا گذشته!
نشستم کنارش. رو تخت. از میز کنارش یه جعبه آورد که چند تیکه کیک خونگی داخلش بود. تعارفم کرد و شروع به صحبت کردیم.
گفت: چه خبر؟ جا افتادی حالا؟
گفتم: خیلی نه! دو تا فکر دارم که اگه حل نشه، نمیتونم خودمو جمع و جور کنم: یکیش همین پرونده است.
گفت: دنبال چی هستی؟ ت
✅قابل توجه همشهریان گرامی
#برای کمک به سیل زدگان استان سیستان وبلوچستان
✅✅✅کمک های نقدی وغیر نقدی خود را به مرکز نیکو کاری جواد الائمه جنب مسجد جامع تحویل دهید
@rooyannews
باسلام خدمت خانواده های محترم مهد و پیش دبستان ترنم بهاری با همکاری اداره بهزیستی شهرستان شاهرود جلسات مشاوره و آموزشی فرزند پروری و پیشگیری از اسیبهای اجتماعی و راههایی مبارزه با این آسیبها را برگزار می کند لذا از خانواده هایی که دارایی فرزند زیر 8 سال هستند دعوت به عمل میآید که به صورت رایگان در این جلسات شرکت کنند لازم به ذکر است در این جلسات حتما پدر مادر به اتفاق همدیگر باید شرکت کنند اولین جلسه روز 4 شنبه ساعت 4 تا 6 منبرها آقا قنبر برگزار میگردد
کانال خبری شهر رویان
@rooyannews
🚨🚨🚨
فوری فوری
طبق اخبار واصله شب گذشته
باند سه نفره سارقین #احشام منطقه
#رویان در یک عملیات اطلاعاتی با درایت
نیروی انتظامی و عزم جدی شورای تامین
شهرستان،شخص فرماندار و دادستان محترم
دستگیر شده اند.
یک قصاب مال خر اهل منطقه در بین
دستگیر شده ها میباشد.
اخبار تکمیلی و دقیق تر تا ساعاتی دیگر
توسط روابط عمومی نیروی انتظامی
از دادستان محترم تقاضا میگردد
با جدیت تمام با این سارقان که مدت ها
امنیت حوزه زیراستاق به ویژه رویان را
بر هم زده اند برخورد نمایند.
اختصاصی #مطالبه گری
خدا قوت و تشکر
پلیس آگاهی
فرمانده نیروی انتظامی
فرماندار محترم
شورای تامین شهرستان
دادستان محترم
@anguorshahrood
@rooyannews
👆👆حضور حلقه صالحین نونهالان
سه شنبه 24دی ماه درجوار شهدای گمنام
ومراسم بزرگداشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹
همراه با دعای توسل
راهت ادامه دارد؛سردار
@rooyannews