روزی که خدا عزیزکرده هایش را به عالم نشان داد...
از ابتدای خلقتش پنج نور شاخص تر از همه بودند. هر که با خدا سر و سری داشت میدانست عزیز کرده های خدایند.
خطای آدم را به نام همین پنج نور بخشید.
کشتی نوح را با نام همین انوار نجات داد.
ابراهیم را با همین پنج نام به مقام امامت رساند.
به هر بهانه ای به بندگانش نشان میداد که این پنج نفر را اگر بشناسید و خدمت کنید عالم در خدمت شماست. و اگر از این پنج و اولاد طاهرینشان دور شوید بدا به حالتان.
حجت را تا توانست بر همه تمام کرد.
از واقعه کساء، تا غدیر، تا هل أتی، و تمام سخنانی که به هر بهانه ای به زبان پیامبرانش و پیامبر آخرینش گذاشت. که فراموش نکنید موالی چه کسانی هستید.
مباهله هم نشانه ای دیگر بود. که به قول آن شعر معروف: امیرت مشخص... مسیرت مشخص...
خدایی که راه را به روشن ترین روش ها نشان داد و ما بندگانی که از بینات چشم پوشیدیم...
مباهله آمد تا غدیر به ثمر برسد. تا سقیفه نیاید. تا کربلا رخ ندهد... و امان از کسانی که دانسته چشم بستند بر حقیقت و تنها گذاشتند موالی خود را...
کاش هیچگاه نرسد... خدا نکند بیاید روزی که آخرین وارث این خاندان را تنها بگذاریم...
هرچند همین روزی که میگوییم تنهایش نمیگذاریم همین خود ما هستیم که مانعیم برای ظهورش... همین خود ما هستیم که اماممان را پشت در نگه داشته ایم و گرم بازی دنیاییمان شده ایم... آنقدر که به فراموشی سپرده ایم امامی پشت در منتظر ماست... مایی که باید این در را میگشودیم و شب و روز و لحظاتمان را صرف کنار زدن موانع راهش میکردیم. اما در بهترین حالت، اگر مانع هم نبودیم، گرم بازی های کودکانه دنیایمان فراموشش کردیم...
تا توانستند دشمنانمان تلاش کردند برای مانع سازی. و مایی که میدانستیم، میدانستیم به یقین که امامی در راه داریم، میدانستیم که حتی دشمنان کنونی ما هم از ما مصر ترند بر شناختن او و یافتنش. میدانستیم جنگمان با دشمنمان بر سر اوست. اویی که اگر برسد بساط هر چه جز خدا را برمیچیند. میدانستیم از غافل کردن مردم تا هرچه دیگر که بتوانند، تلاش میکنند برای ایستادن در برابر او. هرچند آب در هاون میکوبند و نور خدا با دهان چند موجود کوچک کمرنگ شدنی نیست. اما ما میدانستیم و هیچ نکردیم... منفعلانه نشستیم و منتظر ماندیم خودش بیاید!...
از اهل کوفه نبودن سخن گفتیم، اما چه فرق داشت اعمالمان؟؟...
اگر خود را اهل غدیر مینامیم، اگر دعوی یا لیتنا کنا معکم بر زبانمان جاری ست، اگر میگوییم جان میدادیم تا مادرمان.......، هنگامه آزمایش ما همین جاست. کربلای ما همین روزهای انتظار مهدی فاطمه است... مدعیان بی عمل نشویم...
#مباهله...
هدایت شده از شاعـرانـہ تا خــ💞ــدا....💌
هدایت شده از روزمَرْگی!
روزی که خدا عزیزکرده هایش را به عالم نشان داد...
از ابتدای خلقتش پنج نور شاخص تر از همه بودند. هر که با خدا سر و سری داشت میدانست عزیز کرده های خدایند.
خطای آدم را به نام همین پنج نور بخشید.
کشتی نوح را با نام همین انوار نجات داد.
ابراهیم را با همین پنج نام به مقام امامت رساند.
به هر بهانه ای به بندگانش نشان میداد که این پنج نفر را اگر بشناسید و خدمت کنید عالم در خدمت شماست. و اگر از این پنج و اولاد طاهرینشان دور شوید بدا به حالتان.
حجت را تا توانست بر همه تمام کرد.
از واقعه کساء، تا غدیر، تا هل أتی، و تمام سخنانی که به هر بهانه ای به زبان پیامبرانش و پیامبر آخرینش گذاشت. که فراموش نکنید موالی چه کسانی هستید.
مباهله هم نشانه ای دیگر بود. که به قول آن شعر معروف: امیرت مشخص... مسیرت مشخص...
خدایی که راه را به روشن ترین روش ها نشان داد و ما بندگانی که از بینات چشم پوشیدیم...
مباهله آمد تا غدیر به ثمر برسد. تا سقیفه نیاید. تا کربلا رخ ندهد... و امان از کسانی که دانسته چشم بستند بر حقیقت و تنها گذاشتند موالی خود را...
کاش هیچگاه نرسد... خدا نکند بیاید روزی که آخرین وارث این خاندان را تنها بگذاریم...
هرچند همین روزی که میگوییم تنهایش نمیگذاریم همین خود ما هستیم که مانعیم برای ظهورش... همین خود ما هستیم که اماممان را پشت در نگه داشته ایم و گرم بازی دنیاییمان شده ایم... آنقدر که به فراموشی سپرده ایم امامی پشت در منتظر ماست... مایی که باید این در را میگشودیم و شب و روز و لحظاتمان را صرف کنار زدن موانع راهش میکردیم. اما در بهترین حالت، اگر مانع هم نبودیم، گرم بازی های کودکانه دنیایمان فراموشش کردیم...
تا توانستند دشمنانمان تلاش کردند برای مانع سازی. و مایی که میدانستیم، میدانستیم به یقین که امامی در راه داریم، میدانستیم که حتی دشمنان کنونی ما هم از ما مصر ترند بر شناختن او و یافتنش. میدانستیم جنگمان با دشمنمان بر سر اوست. اویی که اگر برسد بساط هر چه جز خدا را برمیچیند. میدانستیم از غافل کردن مردم تا هرچه دیگر که بتوانند، تلاش میکنند برای ایستادن در برابر او. هرچند آب در هاون میکوبند و نور خدا با دهان چند موجود کوچک کمرنگ شدنی نیست. اما ما میدانستیم و هیچ نکردیم... منفعلانه نشستیم و منتظر ماندیم خودش بیاید!...
از اهل کوفه نبودن سخن گفتیم، اما چه فرق داشت اعمالمان؟؟...
اگر خود را اهل غدیر مینامیم، اگر دعوی یا لیتنا کنا معکم بر زبانمان جاری ست، اگر میگوییم جان میدادیم تا مادرمان.......، هنگامه آزمایش ما همین جاست. کربلای ما همین روزهای انتظار مهدی فاطمه است... مدعیان بی عمل نشویم...
#مباهله...