امام حسین من!
میشه من هم یکی از همون خارهایی باشم که امشب از اطراف خیمه جدا کردید...؟
هدایت شده از شعر هیأت
با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
آنکس که تشهد اباعبدالله
تلقین شهادتین او بود آن روز
📝 #راضیه_مظفری
✅ @ShereHeyat
در باد رهاست تار گیسوی حسین
از کنج تنور می وزد بوی حسین
از گندم ری نمیخورد یک ارزن!
سوگند به جوگندمی موی حسین...
#راضیه_مظفری
@roozikenemidanam
روزی که نمیدانم(راضیه مظفری)
در باد رهاست تار گیسوی حسین از کنج تنور می وزد بوی حسین از گندم ری نمیخورد یک ارزن! سوگند به جوگندمی
این رباعی ساده ام رو به عالمی نمیدم...😭
قربون جوگندمیِ موهات امام حسین من...
داشتم قصه ی اُسرا رو برای زهرا میگفتم.
رسیدم به اونجا که عصر عاشورا، آب رو بر اُسرا باز کردند؛
من: دشمنا عصر عاشورا به حضرت رقیه آب دادن، ولی دیگه آب از گلوش پایین نمیرفت،
چون باباشو تشنه شهید کرده بودن...
زهرا: مامان! به کسی که مُرده، نمیشه دیگه آب داد...؟
کاش میشد💔😭
#شعر_و_کودکی
@roozikenemidanam
زینب ظاهری
۵ساله
فقط غم چهره ی ذوالجناح...
#شعر_و_کودکی
@roozikenemidanam
النُّجومُ لم تمُت، لاکّنها تغیب؛ کحُبّی اِلیك...
@roozikenemidanam
من پیرِ سال و ماه نی ام، یار بی وفاست...
«درخت زمستانی در تابستان»
@roozikenemidanam