دُرّ حُسَینی
منقول است در بیابانهای اطراف نجف دُرّی یافت شد که بر روی آن به زبان عربی با خطی خوش نوشته شده بود:
《اَنا دُرّ مِنَ السَّماءِ نَثَرُونی/یَومَ تَزویجِ وَالِدِ سِبطَین/کُنتُ اَصفی مِنَ اللُّجَینِ بَیاضا/صَبَغَتنِی دِماءُ نَحرِ الحُسَین》
《من دُرّی بودم که از آسمان بر زمین ریخته شدم زمان ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه زهرا(س). امّا من از آن سفیده تخم مرغ سفیدتر بودم زلال تر بودم. امّا خونهای رگ گردن امام حسین(ع)😭من را رنگی کرد که عقیق شدم 》
در حرم امیرالمؤمنین بودم و این شعر یادم آمد و در ذهنم با خودم مرور میکردم که حالا که تا نجف آمده ام دُرّی به تبرّک از شهر نجف خریداری کنم و با خودم گفتم ای کاش یک دُرّی گیرم بیاید و یا بخرم.
از کنار ضریح که خارج شدم در صحن کنار باب القبله که میخواستم بروم بیرون سمت شارع الرسول همین که میخواستم بیرون بروم و خداحافظی کنم شخص عرب زبانی که از بندگان خدا بود آمد سمت من و دستش را به سمت من دراز کرد و گفت: 《هَدِیّه》منم خیلی خوشحال شدم و خیلی تشکر کردم و بدون اینکه به آن نگاه کنم، هدیه را گرفتم.
وقتی آن بنده خدا رفت نگاه کردم دیدم سنگ و دُرّی است که دو قسمتی است. یعنی یک قسمتش قرمز هست و یک قسمتش شفاف و بی رنگ به رنگ دُرهای نجف هست.
خداوندا توفیق را یارمان کن برای زیارت پیاده اربعین حسینی و کاممان را شیرین به چنین تحفه آسمانی.
در کتاب کشکول شیخ بهائی ص۲۲۱ و در کتاب سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار شيخ عباس قمی ج۸ ص181 این شعر و داستان نقل شده است.
✍مجتبی میرزایی
به نقل از حجت الاسلام والمسلمین مقدّس
#دُرّ_حسینی
#اربعین
#زیارت