نور علی نور
سکوتی که شکست.
سرها خمیده و غرق در کلمات کتاب.
چشمان دوان دوان کلمات را دنبال می کردند تا با سخنان استاد تطبیقشان دهد.
یک لحظه سرم را بالا آوردم.
کودکی به همراه پدر در جلسه درس شرکت کرده بود و سرش را روی بهترین مکان ها، روی پای بابا قرار داده بود و در خوابی ناز فرو رفته بود.
بعضی از روزها مادرش منزل نیست و پسر کوچیکه وقتی از خواب بیدار می شود، احساس تنهایی می کند و بهانه می گیرد و این شد که همراه پدر شده و از این همراهی لذت هم می برد.
نورانیت او مضاف شده است با نورانیت آفتاب و سرمای در آغوش گرفته ما را، کنار زده و صفا و عشق به وجود پدر را برای خود برگزیده است.
✍مجتبی میرزایی
#پدر
#خواب
#کودک
#درس
@roozneveshthayeman