eitaa logo
روشنا
11هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
1.3هزار فایل
مرکز عملیات فرهنگی انقلاب اسلامی روشنا، پنجره ای به سوی امید، معرفت و بصیرت •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• به کانال روشنا بپیوندید.... ارتباط با مدیر کانال @IRroshana1 @Tasnimi110
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی گذاشتم برود طلبگی ، ولی او آن قدر گریه و زاری کرد که حوصله ام را سربرد و عاقبت رضایت دادم که برود مدرسه ی رضویه . بعضی شب ها نفت نداشتیم که چراغ روشن کنیم ، غلامحسین زیر نور مهتاب درس های اول طلبگی را می خواند . بعضی روزها از صبح که می رفت تا فردا برنمی گشت ، یک قِران نان و یک قران ماست برای ناهار می خرید و شب ها در حرم می ماند تا درس بخواند .... 🌹 شهید غلامحسین حقانی 🌹 •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:
در بحث کار فرهنگی و کار بیرون از خانه، یکسری ملاحظات داشتند. همان ابتدای جلسات خواستگاری، وقتی به ایشان مطرح کردم که می‌خواهم بیرون از خانه کار کنم، ایشان تأکید می‌کردند که من هر کاری را نمی‌توانم اجازه بدهم. یکی از چیزهایی که برای ایشان مانعی نداشت، معلّمی و کار در مدارس بود. می‌گفتند این تأثیرگذار است. باید کاری باشد که تأثیرگذار باشد، نه فقط درآمدزا باشد. اگر شما بخواهید بحث درآمد داشته باشید، من در این صورت، اصلاً‌ موافق کار بیرون از منزل نیستم. ولی کاری که قرار باشد تأثیرگذار باشد، از لحاظ فرهنگی بتوانید کسی را تربیت کنید، بتوانید تأثیری روی جامعه بگذارید، روی بچه‌ها بگذارید، من مانعی ندارم. 🌹 شهید مصطفی صدرزاده🌹 •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:۰
بهروز در آخرین عملیاتی که شرکت کرد به اسارت نیروی‌های بعثی عراق در آمد و ۵ سال در اسارت بعثی‌ها بود و بارها مورد شکنجه‌ قرار گرفت. ترکاشوند در یکی از سفرهای زیارتی به کربلا که همراه دیگر اسرا برده شده بود شعارهای انقلابی و مذهبی می‌دهد که بهمراه همرزمانش مورد ضرب و شتم شدید قرار می‌گیرد. ترکاشوند در سال ۱۳۶۹ همزمان با ورود آزادگان عزیز به میهن اسلامی بازگشت و یک ماه پس از ازدواجش به علت شکنجه‌های دوران اسارت و مجروحیت که به ایشان تحمیل شده بود به یاران شهید خود می‌پیوندد.... 🌹 شهید بهروز ترکاشوند 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زودتر از بقیه فهمید بنی‌صدر در خط امام نیست و روزی در برابر امام خواهد ایستاد. وقتی نماینده مجلس شد ، با اینکه چند روز بیمار بود ، اما آن روز تمام اسنادش را جمع کرد تا به مجلس برود و علیه میرحسین موسوی اعلام موضع کند ، اما پایش به مجلس نرسید! دکتر صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ جلوی درب منزلش به ضرب ۶۰ گلوله به شهادت رسید... 🌹 شهید دکتر حسن آیت 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مسئولین اصرار کرده بودند که عباس به حج برود ، گفت: امنیت خلیج فارس و کشتی‌ های ایران فعلاً برای من واجب‌تر است ‌ به همسرش قول داده بود با آخرین پرواز به حج برسد ، به قولش عمل کرد ، اذان ظهرِ روز عید قربان لبیک گویان در کابین هواپیما گلویش اسماعیل‌وار ذبح شد و به ملاقات خدا رفت ... سرلشکر خلبان 🌹 شهید عباس بابایی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهید آبشناسان می گفت، اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دلباخته به اسلام و روح ا... خمینی وجود داشته باشد ، محمود کاوه است و هر رزمنده‌ای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود باید با تیپ ویژه شهدا پیش برود .... 🌹 شهید محمود کاوه 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کنار خیابون داشتیم با ابراهیم صحبت می کردیم که یهو دیدم صورتش سرخ شد. رد نگاهش رو دنبال کردم دیدم چشمش خورده به یه زن بد کنار کیوسک تلفن. ابراهیم با دلخوری رویش را برگردوند و با ناراحتی گفت . غیرت شوهرش کجا رفته؟؟ غیرت پدرش کجا رفته؟؟ غیرت برادرش کجا رفته؟؟ بعد رو کرد به آسمان و با حالی پریشان گفت . خدایا تو خودت شاهد باش ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف دینی رو توی این مملکت ببینیم، نکنه به خاطر اینها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت رو بر سر ما نازل کنی... 🌹 شهید ابراهیم امیرعباسی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عید نوروز بود و میخواستیم برا جلال الدین لباس نو بخریم، اما قبول نکرد. من ناراحت شدم و گفتم ، چرا قبول نمیکنی؟ گفت ، افراد زیادی هستند که توانایی خرید لباس ندارند. شما برید برا من لباس بخرید و اون رو بدین به نیازمندان؛ لباسهای من خوب هستند و لزومی نداره که لباس نو بخرم... سردار 🌹 شهید جلالدین موفق یامی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
با داداشش رفته بود خونه همسایه رادیو روشن بود و صدای ترانه اش بلند رفت رادیو رو خاموش کنه اما قدش نرسید با همون شیرین زبونی کودکی اش به همسایه گفت: فاطمه خانم می خواهید خدا شما رو جهنمی کنه؟؟ همسایه پرسید: برای چی جهنمی کنه؟ محمود گفت: چون ترانه رو خاموش نمی کنید...‌ 🌹 شهید محمودرضا وطنخواه 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عکس‌های زمان جبهه و جنگش را گاهی تماشا می کرد و گریه می‌کرد و می گفت: دلم برای دوستان شهیدم تنگ شده است. همیشه به شوخی می‌گفتم: شما هیچ وقت شهید نخواهی شد. چون من آنقدر دعا می کنم که گمان نمی کنم خداوند تو را از بین ما ببرد. خدا به خاطر دل شکسته من هم شده تو را از بین ما نمی برد. سیدحمید فرمانده میدان‌های سخت بود. در عمل شبیه یک سرباز ساده رفتار می‌کرد نه یک فرمانده..... 🌹 شهید سیدحمید طباطبایی مهر 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهید سیدحمیدرضا هاشمی جواز شهادت خود را در دعای ندبه گرفت و روز جمعه به آرزوی دیرین خود رسید.... سردار 🌹 شهید سید حمیدرضا هاشمی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمانی که اردبیلی در آمریکا دوره خلبانی را می‌گذراند، در پاسخ به یکی از استادانش که از او خواست شهروندی آمریکا را بپذیرد و در نیروی هوایی آمریکا خدمت کند، پاسخ داده بود: دوست دارم کفن‌ام پرچم ایران باشد. در روز نیروی هوایی آمریکا در حضور زبده‌ترین خلبانان جهان در نیویورک داوطلبانه برای حضور در خطرناک‌ترین مانور هوایی جهان با نام «چهارراه مرگ» به نمایندگی از ایران اعلام آمادگی می‌کند. پس از اجرای موفقیت‌آمیز عملیات، تماشاگران به احترام او از جای خود بلند می‌شوند و این خلبان ورزیده را تشویق می‌کنند. به او تقدیرنامه و هدیه می‌دهند و می‌گویند که تو می‌توانی در آمریکا زندگی کنی، ولی غفور می‌گوید من عاشق ایران هستم و جای دیگری زندگی نخواهم کرد..... سرهنگ خلبان 🌹 شهید غفور جدی اردبیلی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زمانی که دشمن بعثی ؛ به کشور ما حمله کرد منصور به همراه دیگر مهاجرین جنگ تحمیلی به اردکان آمد و در سال ۱۳۵۹ در روستای “سرچاه وراعون” از توابع اردکان با دختری از خانواده ای مذهبی ازدواج کرد. منصور پس از تشکیل جهاد سازندگی وارد جهاد سازندگی شد و در جهاد سازندگی استان هرمزگان به خدمت مشغول شد. زمانی که احساس کرد جبهه‌های جنگ تحمیلی به وجود او نیاز دارد، زن و فرزند و خانه و کاشانه خویش را رها کرد و راهی جبهه شد و به عنوان جهادگر مشغول سنگر سازی و پشتیبانی از رزمندگان اسلام شد و به عنوان رانندۀ بلدوزر مشغول خدمت گردید..... 🌹 شهید منصور آتش فراز 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
محمّدرضا در کلاس چهارم متوسطه بود که با نیاز جبهه‌های جنگ عراق بر علیه ایران به رزمنده در بسیج ثبت‌نام نماید. پس از فرا گرفتن آموزش نظامی راهی جبهه شد. ۴دفعه به جبهه اعزام شد و مدّت ۸ ماه از بهترین ایّام جوانی و زندگی خود را در راه جهاد و دفاع از میهن اسلامی گذراند. در سال ۱۳۶۱ از ناحیه پا و لگن مجروح شد؛ امّا پس از بهبودی به سوی جبهه شتافت. در جبهه مسئولیّت ‌هایی چون تک‌تیراندازی، آر‌پی‌جی زنی و تیربارچی را به عهده گرفت..... 🌹 شهید محمدرضا رحمتی احمدآبادی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
قبل از پیروزی انقلاب ، در زنجان یک مانوری برگزار شد که تعدادی از ژنرال‌های آمریکایی هم حضور داشتند. بخشی از مانور مربوط به عملیات آزمایشی جنگنده‌های نیروی هوایی بود. چون خلبانان نیروی هوایی در آن زمان، آموزش دیده آمریکا بودند ژنرال‌های آمریکایی با دقت نظر بیشتری نحوه پرواز و عمل کرد خلبانان ما را زیر نظر داشتند. اردستانی که علی‌رغم سابقه کم در فن خلبانی، از مهارت بی‌نظیری برخوردار بود، لذا در این مانور با فاصله کمی از سطح زمین و بالای سر ژنرال‌های آمریکایی ظاهر شد به طوری که آن‌ها خود را جمع و جور کردند و به تعبیری شوکه شدند یکی از آن‌ها بی‌درنگ دستگاه ارتباطی را گرفت و به زبان انگلیسی با هواپیمای اردستانی ارتباط برقرار کرد و مرتب می‌گفت: خیلی خوب بود !! اما این تعریف و تمجید ظاهری بود و آن‌ها که تحمل دیدن نبوغ استعداد ایرانی‌ها را نداشتند آن شهید بزرگوار را یک ماه از پرواز منع کردند.... سرتیپ خلبان 🌹 شهید مصطفی اردستانی 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اکبر حمزه ای می ‌گوید : آوازه پیچک در غرب کشور پیچیده بود . هر کجا که می ‌رفتی ، او را می ‌شناختند ؛ از سومار تا ارتفاعات بمو . همین شهرت باعث شد که جذب او شوم . رفته رفته با او که آشنا شدم پای صحبت ها و سخنرانی ‌هایش نشستم . بینش سیاسی خوبی داشت . وقتی از سیاست حرف می‌زد ، گویی یک سیاستمدار برجسته ای است که سالها در عرصه سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناسایی ‌ها را خودش انجام می ‌داد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ می ‌کرد . در عملیات بازی ‌دراز آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب ‌نشینی کرد .... سردار 🌷 شهید غلامعلی پیچک 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
عبدالعلی هم یتیم بود و هم به قول خودش یک مستضعف‌ و اونقدر فقیر بودند که بخاطر مشکلات مالی فقط تونست تا سوم راهنمایی درس بخونه . چون شهرشون شیرخوارگاه نداشت ، یه روز برادر بزرگش چندتا یتیم آورد خونه ، عبدالعلی مدام به مادرش می گفت ، مادر! نکنه رختخواب یا غذا و ظروف. ما بهتر از این یتیم ها باشه. نکنه تفاوتی احساس کنن. نمی خوام به جز درد یتیمی ، درد دیگه ای رو حس کنن... 🌷 شهید عبدالعلی مرادی 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃 امیر در یادداشتی از اعزامش به جبهه نقل می‌کند: اواسط سال ١٣۶٣ بود که حال و هوای جنگ به کله ما افتاد، چون سنمان کم بود تصمیم گرفتیم تا شناسنامه‌هایمان را دستکاری کنیم. اما به دلیل اینکه جثه‌هایمان خیلی کوچک بود این کار شدنی نبود‌. با این حال فکر دیگری به سرمان زد. خودمان را در یکی از کابین‌های قطار مخفی کردیم. مسئول قطار متوجه ما شد اما با اصرار ما رو به رو شد و بالاخره کوتاه آمد و ما را برد. یک روز فرمانده ما را دید و گفت می‌خواهید برید جلوتر ما هم گفتیم بله و ما را سوار اتوبوسی کرد و هنگامی که رسیدیم دیدیم تهرانیم و پدر و مادرمان برای برگرداندن ما به آنجا آمده بودند.... 🌷 شهید امیر جمشیدی 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ابتدا مجروحیتش هنوز نمی‌دانستيم شيميايی چيست و چه عوارضی دارد. دكترها هم تشخيص نمی‌دادند. هر دفعه می‌رفت بيمارستان، يک سرم می‌زدند، دو روز استراحت می‌دادند و می‌آمديم خانه. سال ۶۹ مصدوميتش شديدتر شد. عملی روی منوچهر انجام دادند تا تركش‌های سمی را از بدنش خارج كنند از همان موقع شيمی درمانی هم شروع شد. روزها به سختی می‌گذشت و منوچهر حالش روز به روز بدتر می‌شد به‌طوری كه تا شش ماه نتوانست حركت كند بعد از آن هم با عصا راه می‌رفت. مدتی بيناييش را از دست داد و بعد از استفاده از آمپول‌های زياد تا حدودی بهبود يافت. بدنش پر از تاول بود طوری كه نمیتوانست بخوابد. سال ۷۹ سال سخت و طاقت‌فرسایی بود و منوچهر دیگر نمی‌توانست درد را تحمل کند و می‌گفت: از خدا خواستم شهید شوم ولی دیگر روحم نمی‌تواند این دنیا را تحمل کند.... 🌷شهیدمنوچهر مدق🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حسین، ۱۸ ساله بود که به فرماندهی گردان ۴۱۶ عاشورا از لشکر ۴۱ ثارالله (ع) رسید. به این ترتیب وی جوان‌ترین فرمانده گردان نیروی زمینی سپاه محسوب می‌شد. حاج قاسم سلیمانی توانایی‌های حسین را دیده، به او اطمینان کرده و فرمانده گردانش کرده بود. شهید نادری در طول دفاع مقدس جواب این اعتماد را داد و یکی از بهترین فرماندهان لشکر ۴۱ ثارالله به شمار می‌رفت. حسین قبل از اینکه به جبهه برود، بار‌ها گفته بود می‌خواهد دکتر شود؛ ولی وقتی جنگ شروع شد، به منطقه رفت و ماندگار شد. پدر وقتی از رفتن پسرش به جبهه مطلع شد، رو به حسین گفت: تو که می‌خواستی دکتر بشوی، حالا چرا رفتی جبهه و درس را رها کردی؟ حسین لبخندی زد و با هوشمندی تمام چنین پاسخ داد: جبهه خودش دانشگاه است. از دکتر شدن هم بهتر است.... سردار 🌹 شهید حسین نادری 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران محسن بعد از معاینه ی دکتر پرسید ، آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ می تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید ، برای چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟ محسن گفت ، چشمی که برا امام حسین(ع) گریه نکنه بدرد من نمی خوره‌...... 🌷 شهید محسن درودی 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دوستانش در آسایشگاه تعریف می‌کردند که ، اکبر با وجود اینکه از ناراحتی کلیه مدت‌ها رنج می‌برد و مشکلات و دردهای جسمانی‌اش بی‌اندازه شده بود اما هیچوقت صدایش را از حد معمول بلندتر نمی‌کرد و وقتی که خیلی ناراحت بود و زجر می‌کشید یا اینکه وقتی منتظر ماشین می‌ماند تا برای دیالیز برود و ماشین دیر می‌کرد برخلاف دیگران که بر سرپرستارها و کارکنان داد و فریاد می‌کردند اکبر فقط خدایش را صدا می‌زد . در سال ۱۳۷۲ مقاومت بدن او در مقابل جراحات و صدمات ناشی از جانبازی به پایان رسید و این در حالی بود که آخرین واحدهای درسی خود را می گذراند و همچنان تلاش خود را برای به پایان رساندن تحصیلاتش می‌کرد و بالاخره در محرم سال ۱۳۷۳ گسترش عفونت‌های ناشی از مجروحیت او را در بستر بیماری انداخت و باعث شد تا زودتر از آنچه تصور می‌شد پرپر شود.... 🌷 شهید اکبر عربزاده 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿فاطمیه🌿•✾•••┈┈•
🍃 محمد علاقه قابل ستايشی به حضرت صديقه كبری فاطمه زهرا (س) داشت و بدين جهت او را سردار زهرايی (س) می‌خواندند. محمد در یکی از عملیات‌ها چشمش آسیب دیده بود و دکترها گفتند بینایی‌اش را از دست داده است و دیگر جراحی هم فایده‌ای ندارد. 🔹️ محمد اصرار کرد که پزشکان عمل کنند و کاری به نتیجه‌اش نداشته باشند. اسلامی نسب به پزشکان معالجش در خصوص عمل چشمهایش می‌گوید: فقط با ذکر یا زهرا (س) عمل را شروع کنید. بعد از عمل پزشکان از نتیجه‌ی جراحی حیرت زده شدند، عمل جراحی با رمز یا زهرا سلام الله علیها موفقیت آمیز بود..... 🌷 شهید محمد اسلامی نسب 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿فاطمیه🌿•✾•••┈┈•
با اصرار فراوان پدر را راضی کرد تا وانت خود را به جبهه بیاورد و با خوشحالی به پدر گفت ، وانت در جبهه خیلی به کار می آید ، تازه خیلی هم اجر دارد و خمس آن را هم پرداخت می‌شود..... 🌷 شهید محمدمهدی آفرند 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
جنازه‌ی ابراهيم را از انگلستان آوردند. بايد او را غسل می‌داديم. وقتی لباس‌هايش را بيرون آوردند، خط باريکی روی بدنش به چشمم می‌خورد. جلو رفتم و با دقت نگاه کردم. بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند. جنازه را برگرداندم. آه از نهادم برآمد. سر تا سر پشتش را نيز شکافته بودند. کار از کار گذشته بود. در آن شرايط به خاطر آرامش دل داغدار پدر و به ويژه مادرم نمی‌توانستم حرفی بزنم. ( دانشمندان انگليسی به کمک پزشکان بيمارستان «ولينگتن‌لندن»، ابراهيم را کالبد شکافی کرده بودند تا نتيجه‌ی تاثير گازهای شيميایی را که خودشان ساخته و در اختيار صدام قرار داده بودند، بر روی اندام‌های داخلی او ببينند.....) 🌷 شهید ابراهیم هندوزاده 🌷 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•