#خاطرات_شهدا
ایام نوجوانی در یه مدرسه درس می خوندند. یه روز بین شون حرف شد و محمدرضا رو به علیرضا گفت ،
به بابا بگم؟
علیرضا هم بهش گفت ، اگه بگی میزنمت.!
نگران شدم ؛ ترسیدم به راه بدی کشیده شده باشه. یه روز به محمدرضا گفتم: اون روز چی میخواستی بگی؟ اونم گفت ،
علیرضا با پول توجیبی که شما بهش میدی ، برا بچه های فقیر مدرسه دفتر و خودکار و...میخره.
با شنیدن این حرف خوشحال شدم و پول توجیبیِ علیرضا رو زیاد کردم...
( علیرضا و محمدرضا موحد دانش هر دو شهید شدند )
#شهیدعلیرضا_موحددانش
📕 موحد ، ص١۰
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
#حجاب
#سبک_زندگی_شهدا
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خـــاطرات_شهدا
توی شرایط حساس، یه شب نگهبانها پست شون رو بدون اجازه ترک کردند؛ محمود دستور داد وسط محوطه سینه خیز بروند و غَلت بزنند تا تنبیه بشن و حساب کار دستشون بیاد. تنبیهِ نگهبانها که شروع شد، یه مرتبه دیدیم محمود هم لباسش رو در آورد و همراه اونا شروع کرد به سینه خیز رفتن، وقتی هم نگاه های متعجب ما رو دید، گفت: یک لحظه احساس کردم از روی هوای نفس میخوام اینا رو تنبیه کنم؛ به همین خاطر کاری کردم که غرور بر من پیروز نشه...
🌹 شهید محمود دولتی مقدم 🌹
📕 مقصود تویی، ص۴۵
#سبک_زندگی_شهدا
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خاطرات_شهدا
در بحبوحه ی جنگ بابایی به دیدار امام آمد و از ایشان درخواست مرخصی داشت .
وقتی امام علت مرخصی آن هم در آن زمان را پرسیدند ، عباس جواب داد که الان #محرم است و من نذر دارم به هیئت های ناشناس میروم و استکان های چای را میشویم.
امام گفتند به شرطی مرخصی میروی که به نیت من هم چند تا استکان بشویی....
🌹 شهید عباس بابایی 🌹
( سالروز شهادت ۱۵ مرداد ، روحش شاد )
#سبک_زندگی_شهدا
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خاطرات_شهدا
شدت باران قبرش را خراب کرده بود باید تعمیرش میکردیم .
سنگ قبر رو که برداشتیم زیرش خالی شده بود و جنازه معلوم بود .
برادرم و پسرم رفتند توی قبر ، جنازه رو که خواستند بردارند ، دستشان خونی شد !!
۹ سال از شهادت و دفنش گذشته بود سالمه سالم !! ، بوی عطر میداد !!
یاد حرفش افتادم که میگفت دوست دارم روضه خوان امام حسین علیه السلام بشم .
محرم که میشد ، مردم رو جمع میکرد و برایشان روضه میخواند .
عبدالحمید هرچه دارد از برکات امام حسین دارد.....
🌹 شهید عبدالنبی بحیایی 🌹
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خاطرات_شهدا
بهروز در آخرین عملیاتی که شرکت کرد به اسارت نیرویهای بعثی عراق در آمد و ۵ سال در اسارت بعثیها بود و بارها مورد شکنجه قرار گرفت.
ترکاشوند در یکی از سفرهای زیارتی به کربلا که همراه دیگر اسرا برده شده بود شعارهای انقلابی و مذهبی میدهد که بهمراه همرزمانش مورد ضرب و شتم شدید قرار میگیرد.
ترکاشوند در سال ۱۳۶۹ همزمان با ورود آزادگان عزیز به میهن اسلامی بازگشت و یک ماه پس از ازدواجش به علت شکنجههای دوران اسارت و مجروحیت که به ایشان تحمیل شده بود به یاران شهید خود میپیوندد....
🌹 شهید بهروز ترکاشوند 🌹
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خاطرات_شهدا
میدانست طاقت دوری اش را ندارم ، همسرم بینهایت صبور بود. وقتی بحثمان میشد من نمیتوانستم خودم را کنترل کنم ، یکسره غر میزدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری ، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمیزد ، وقتی هم میدید من آرام نمیشوم میرفت سمت در چون میدانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را میگرفتم. او هم نقطه ضعفم را میدانست و از من دور میشد تا آرام شوم. روی پله جلوی در مینشست و میگفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود.....
🌹 شهید رضا حاجی زاده 🌹
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خاطرات_شهدا
بهش گفتم ،
آق ابراهیم چرا جبهه رو
ول نمی کنی بیایی دیدار امام خمینی!
برگشت گفت ،
ما رهبری را برای تماشا نمی خواهیم ،
ما رهبری را برای اطاعت می خواهیم.....
🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹
#سبک_زندگی_شهدا
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خاطرات_شهدا
نمی گذاشتم برود طلبگی ، ولی او آن قدر گریه و زاری کرد که حوصله ام را سربرد و عاقبت رضایت دادم که برود مدرسه ی رضویه .
بعضی شب ها نفت نداشتیم که چراغ روشن کنیم ، غلامحسین زیر نور مهتاب درس های اول طلبگی را می خواند . بعضی روزها از صبح که می رفت تا فردا برنمی گشت ، یک قِران نان و یک قران ماست برای ناهار می خرید و شب ها در حرم می ماند تا درس بخواند ....
🌹 شهید غلامحسین حقانی 🌹
#سبک_زندگی_شهدا
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:
#خـــاطرات_شهدا
در بحث کار فرهنگی و کار بیرون از خانه، یکسری ملاحظات داشتند. همان ابتدای جلسات خواستگاری، وقتی به ایشان مطرح کردم که میخواهم بیرون از خانه کار کنم، ایشان تأکید میکردند که من هر کاری را نمیتوانم اجازه بدهم. یکی از چیزهایی که برای ایشان مانعی نداشت، معلّمی و کار در مدارس بود. میگفتند این تأثیرگذار است. باید کاری باشد که تأثیرگذار باشد، نه فقط درآمدزا باشد. اگر شما بخواهید بحث درآمد داشته باشید، من در این صورت، اصلاً موافق کار بیرون از منزل نیستم. ولی کاری که قرار باشد تأثیرگذار باشد، از لحاظ فرهنگی بتوانید کسی را تربیت کنید، بتوانید تأثیری روی جامعه بگذارید، روی بچهها بگذارید، من مانعی ندارم.
🌹 شهید مصطفی صدرزاده🌹
#سبک_زندگی_شهدا
•┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈•
eitaa.com/roshana_ir
rubika.ir/roshana_ir
•┈┈••••✾•:۰