#برشی_از_خاطرات 📜
همش میگفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم رقیه (س) ست. شب سوم محرم باهم حرم بی بی جان بودیم. روضه و عزاداری که تمام شد.گفت: عجب شبی بود امشب،انگار خود حضرت رقیه (س) بین عزادارا بود.
و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند… را زمزمه میکرد و با خانم درد دل می کرد.الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد...
#شهید_نوید_صفری
#روشنا
🕯#روشنا مرجع روشنگری استان تهران
https://eitaa.com/roshana_tehran
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#برشی_از_خاطرات 📜
خیلی بر بیت المال حساس بود و قبل از اینکه ساکن نجف شود گاهی در پایگاه درس میخواند و هنگامی که می خواست درس بخواند از پایگاه خارج میشد و در راهرو می رفت. در راهرو لامپ هایی داریم که شب نیز روشن است و انجا در سرما مینشست و درس می خواند و وقتی به ایشان می گفتیم که چرا اینجا درس می خوانی می گفت: من این درس را برای خودم می خوانم و درست نیست که از نوری که هزینه ان از طریق بیت المال پرداخت می شود استفاده کنم.
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#روشنا
🕯#روشنا مرجع روشنگری استان تهران
https://eitaa.com/roshana_tehran
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•