eitaa logo
روشنا استان همدان
4.1هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
"قرارگاه و آمادگاه شبکه روشنگران فرهنگی" 🔹️لینک ارتباط با مدیر کانال👇 https://eitaa.com/yaas18 🔆 همـــــراهـــان ارجمنـــد؛بعلــــت رســــالت و هویّـتـــــــ تبیینیِ کانال، از انجام هرگونه تبلیغات و تبادل معذوریم - ارادتمندِ همه ی همسنگران ارجمند 🌹🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️اخلاق فرمانده: 🔹توی ماشین داشت اسلحه خالی می‌کرد؛ با دو-سه تا بسیجی دیگر. از عرق روی لباس‌هایش می‌شد فهمید چه قدر کار کرده. کارش که تمام شد همین که از کنارمان داشت می رفت، به رفیقم گفت: «چه طوری مشد علی؟» به علی گفتم: «کی بود این؟» گفت: «مهدی باکری؛ جانشین فرمانده تیپ.» گفتم: «پس چرا داره بار ماشین رو خالی می کنه؟» گفت: «یواش یواش اخلاقش می‌آد دستت.» 🌓 روشنا استان همدان 🆔 https://eitaa.com/roshanahamedan
✔️ماجرای مریضی فرمانده: یکی از برادرهام شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود. وقتی با خانواده‌ام از اهواز برمی‌گشتیم، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های غروب رسیدیم به لشکر. باران تندی هم می‌آمد. من رفتم دم چادر فرماندهی، اجازه بگیرم برویم تو. آقا مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت: «قدمتون روی چشم. فقط باید بیاین توی همین چادر، جای دیگه ای نداریم.» صبح که داشتیم راه می‌افتادیم، مادرم بهم گفت: «برو آقا مهدی رو پیدا کن، ازش تشکر کنم.» توی لشکر این ور و اون ور می‌رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم. یکی بهم گفت: «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.» گفتم: «چرا؟» گفت: «دیشب توی چادر جا نبود تا بخوابد. زیر بارون موند و سرما خورد.» 🌓 روشنا استان همدان 🆔 https://eitaa.com/roshanahamedan