eitaa logo
روشنایی_مومنی
455 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
روشنایی مسایل مهم و مطالب آموزنده به سوالات شرعی پاسخ داده میشود ارتباط با مدیر کانال ۰۹۳۵۹۴۵۶۲۳۳ تبلیغ و تبادل ۰۹۳۵۹۴۵۶۲۳۳ @fb_girll هرگونه کپی برداری جایز است لینک کانال عمومی @roshanaie_momenie
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمدمومنی
❗️ 🌹بسیار عجیب و آموزنده ، حتما بخوانید . 🍃سلیم تنها پسرم بود ، دوست داشتم با دخترخواهرم ازدواج کنه اما عاشق دختر فقیر همکاسیش شد و ازدواج کرد ، من اصلا نمیتونستم با عروسم ، سکینه ارتباط بگیرم ، این بود که با کمک پسرخواهرم نقشه شومی کشیدیم و قرار شد فردی اجیر شه و بگه من با سکینه قبلا رابطه داشتم . با این تهمت ها سلیم رو به زنش بدبین کردیم و طلاق گرفت و بلافاصله دخترخواهرم رو به عقد پسرم دراوردیم ، اما حاصل ازدواجشون دوتا بچه معلول شد و عروسم که حوصله این وضعو نداشت بعد ۱۵ سال به پسرم خیانت کرد و ما رو با دو تا بچه معلول رها کرد . خیلی عذاب وجدان داشتم و دائم زندگیمو مرور میکردم و دنبال نشونه ای از عروس قبلیم بودم که حلالیت بطلبم و تنها راه این بود که برم مشهد از امام رضا(ع) کمک بگیرم ، همه ماجرا از آنجا شروع شد که یه روز بعد از زیارت از حرم برمیگشتم که هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت تصادف کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم. سکینه با مهربانی از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با شرمندگی برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه بزرگی شده ام ، او با لبخندی معصومانه دستم را بوسید و گفت: مادرجان حتما قسمت این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را بخشیدم. درد اورترین لحظه داستان ما این جا بود که میدیدم دو تا دختربچه زیبا تو بیمارستان مشغول بازی بودند و یدفه اومدن سمت سکینه و با گفتن کلمه مامان به سکینه فهمیدم که خدا جای حق نشسته ، حالا من بودم و دو تا بچه معلول و سکینه و دو دختر زیبا و یه عمر پشیمونیم..❗️ 👇👇👇 حجت الاسلام محمدمومنی روشنایی اخبار روز و مسایل مهم و مطالب آموزنده و طنز https://eitaa.com/roshanaiee