💔
ته دلمان قرص بود
که #جواد هوای بچه هایمان را دارد...
✍ میشود هوای ما را هم داشته باشی؟
#برادر همانجور که میدیدی رفقایت با حرف، سر براه نمیشوند یک چَک شان میزدی، بیا ما را هم سربراه کن
حتی با سیلی
هر چند که میدانم با نگاهی از طرف تو
این دست و پا بسته به زنجیر گناه
رها خواهد شد 🕊
قسمت هایی از کتاب زیبای #دخترها_بابایی_اند
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
قرارمان این بود که شب، بعد از مراسم عروسی، با ماشین سادهای برویم تا خانه خودمان، گفتیم ماشین را گل نزنیم اما دخترهای فامیل قبول نکردند. آقا جواد گفت پس شیشهی جلوی عروس را کامل گل بزنید. این طوری هم ماشین را گل زده بودند، هم جلوی دید #نامحرم گرفته میشد.
به فامیل هم تاکید کرده بود دنبال ماشین عروس نیایند. میگفت میآیند بوق میزنند و مزاحم استراحت مردم میشوند.
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
از خبر بارداری ام روی پاهایش بند نبود، مرتب خدا را شکر میکرد.
رفت از حاج آقا مجتبی #تربت گرفت و داد بهم که هر از گاهی بخورم.
هر پنجشنبه میرفت خانه حاج آقا و دستورات معنوی و اخلاقی جدیدی برایم میگرفت.
میگفت در این مدت هر چه نگاه پاکتر باشد بهتر است.
من قبول میکردم چون می دانستم واقعا به تاثیر #نگاه خیلی باور دارد...
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
موقع زایمان که رسید، زنگ زد به حاج آقا مجتبی و و پرسید تو این شرایط چه کاری بهتر است؟
گفته بودند به کمی آب، ۷۰ حمد بخوانید و با تربت امام حسین علیه السلام بدهید بهشان بخورند.
همانجا کنار بیمارستان نشست حمدها را خواند به یک بطری آب و با کمی تربت داد بهم.
سفارش کرد هر وقت #تشنه شدم از آن آب بخورم.
با لحنی از نگرانی و شوخ طبعی میگفت: "اول اینکه حمد با تربت امام حسین است👌
دوم اینکه باعشق برایت خواندمش😉. برای همین اثرش بیشتر است."
✍🏻بمیرم برای لحظه شهادتت، با زبان روزه🥀
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
بعد از زایمان، وقتی رفتیم خانه، #فاطمه را بغل کرد، خدا را شکر کرد و همان جا توی گوشش اذان و اقامه گفت.
دهه دوم #فاطمیه بود، شب ها میرفت هیئت؛ سفارش میکرد شام نخورم تا برایم از هییت شام بیاورد.
میگفت: #نذر حضرت زهراست، با بقیه غذاها فرق دارد...
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
موقع روضه خواندن هیئت که می شد همه کارهایش را کنار میگذاشت و مینشست پای روضه؛ حال و هوایش عجیب میشد. موقع سینه زنی هم میانداری میکرد.
این سال های آخر نمیرفت وسط، میرفت آخر مجلس که تنها باشد.
میگفت: "بهتر میتوانم خلوت کنم میخواهم حواسم به خودم باشد..."
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
#فاطمه دوست داشت هر شب برایش دو تا کتاب بخوانیم، #آقاجواد حرف زدن هر شخصیتی را با لحن و صدای متفاوت میخواند که باعث میشد فاطمه بخندد.
روزها بعد از ناهار هم توی اتاق #توپبازی سه نفره داشتیم، اگر هم هوا گرم بود، فاطمه تفنگ آب پاش را آب میکرد و دور حیاط میدویدند تا به بابایش آب بپاشد...
راوی: همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#شهیدجوادمحمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
گفتم: الان واجب است بروی سوریه؟
گفت: وقتی رهبرمان میگوید باید بروید اسلام را یاری کنید، معنی اش واجب بودن نیست؟
گفتم: حالا رهبر کجا این حرف را زده است؟
گفت: رهبر باید بیاید درِ خانه تک تک مان را بزند و بگوید آقا شما بیا برو وظیفه ات را انجام بده؟ ما باید #فهم و #بصیرت داشته باشیم، باید وقتی آقایمان اشاره میکند که از #مظلوم حمایت کنید، بفهمیم کجا باید برویم؟ کِی باید برویم؟
راوی: مادر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#شهیدجوادمحمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
میگفت:
من لیاقت #شهادت ندارم، ولی جان میدهم برای #جهاد. خیلی کارها از دستم برمیآید. شما هم به خاطر صبری که میکنی، توی جهاد من شریکی.
راوی: همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#شهیدجوادمحمدی
@lashkar70 🍂