چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مىبرند؟
از آنجا كه خداوند اولیاى خود را دوست دارد، لذا اگر خلافى كنند، فوراً آنان را با قهر خود مىگیرد تا متذكّر شوند، چنانكه خداوند در قرآن مىفرماید: اگر پیامبر سخنى را كه ما نگفتهایم به ما نسبت دهد، با قدرت او را به قهر خود مىگیریم: «لو تقوَّل علینا بعضَ الاقاویل لأخذنا منه بالیمین»( سوره حاقّه، آیه 44 - 45) و همچنین اگر مؤمنین خلافى كنند، چند روزى نمىگذرد مگر آنكه گوشمالى مىشوند.
امّا اگر نااهلان خلاف كنند، خداوند به آنان مهلت مىدهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك مىكند: «و جعلنا لمهلكهم مَوعداً»( سوره كهف، آیه 59) و اگر امیدى به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر مىاندازد و به آنان مهلت مىدهد تا پیمانه شان پر شود. «انّما نُملى لهم لیزدادوا اثماً»( سوره آل عمران، آیه 178)
به یك مثال توجه كنید:
اگر قطرهاى چاى روى شیشه عینك شما بریزد، فوراً آن را پاك مىكنید.
امّا اگر قطرهاى چاى روى لباس سفید شما بچكد، صبر مىكنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض كنید.
و اگر قطرهاى روى قالى زیر پاى شما بچكد، آن را رها مىكنید تا مثلاً شب عید به قالى شویى ببرید.
خداوند نیز با هركس به گونهاى رفتار مىنماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگى روحش، كیفر او را به تاخیر مىاندازد.
#استادقرائتی ✅
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️شبهه
می گویند امام علی چنان غرق در نماز می شدند که دیگر متوجه دنیا نبودند چگونه متوجه درخواست فقیر شدند؟
یا صدقه،یا نماز!!
❇️پاسخ رو ببینید👆👆
#امام_علی
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | مطالعه کتاب "داروهای سرطان" توسط رهبر انقلاب که باعث تحسین اساتید شد!
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
#گناه_جاریه_چیست ؟ 👇
گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمی شود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه می شود
گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا منتشـر می شود و منتشـر می شود و منتشـر می شود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمی کردی
آیا این ها گناهان من است؟
من که اصلا این اشخاص را نمی شناسم !
چرا من مسئول گناهشان هستم و
در آن شریکم؟
مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس حدیث دروغ، تصویر ترانه های مبتذل و...دعوت به کارهای منکر و...یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد
پستهای سیاسی دروغ وآنچه به صحت آن مطمئن نیستی و برای خوشایند وخنده دیگران ارسال می کنی...
چه بسیار کسانی که به وسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر ،گناهی به گردن شماست..
احتیاط کنیم
مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد
پـاک کن آنچه را که روز حساب بر علیه تو شهادت می دهد🤳
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استادهاشمی_نژاد
💎 #راز جوانی #امام_زمان علیه السلام ..
💫 اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج💫
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
از یک تجار ورشکسته کربلا
نقل می کرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ می شه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند می شن میان کربلا، ما از کربلا بلند شیم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درست می شه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسین می خواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
می گفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون می ره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همین جوری که استرس داشتم و نمی تونستم یه جا بند بشم و هی خودمو می خوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
*آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...*
*بازم کار خودشو می کرد و به من توجهی نمی کرد.*
*تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه می شدن و هی من نگران تر...*
*اذان مغرب شد...*
*وایستادن نماز خوندن...*
*عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ان شالله از فردا شروع می کنیم...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*می گفت:*
*شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.*
*رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...*
*من دیگه تحمل موندن و آبروریزی رو ندارم...*
*می رم نجف و تو کربلا نمی مونم...*
*فقط تو کربلا یه کار دارم!*
*زنم گفت: چی کار؟*
*گفتم: الان می رم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، می رم حرم عباس...*
*به عباس می گم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*هرچی زنم گفت: بمون نرو...*
*منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمی رم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...*
*(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)*
*خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور می شه یه حجره باز باشه.*
*تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آسید حسینه...*
*آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیِ همین آسید حسینو می کردم...*
*خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو*
*آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.*
*گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟*
*بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!*
*اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو می دونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم انداخت گفت:*
*چی می خوای؟*
*گفتم: چیو چی می خوام؟*
*گفت:برای روضت چی لازمته؟*
*گفتم:برنج می خوام،شکر می خوام، چایی می خوام، گوشت می خوام، هیزم می خوام، سیب زمینی می خوام، پیازمی خوام.فلان و *فلان و فلان می خوام ...*
*بهم گفت: بیا بردار برو گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:*
*همینایی که الان گفتی هرچه قدر می خوای ببر،*
*نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که می خوام...*
*گفتم: من پول ندارم آسید حسین*
*گفت: کی پول خواست از تو؟*
*سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی می خوای بار گاری کن بردار برو همه چیو بار گاری زدیم تموم شد*
*گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره...ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟*
*اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش*
*روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید*
*تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگرداشا...*
*تا این موقعم بیدارن شاگرداش...*
*خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره*
*وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟*
😭 😭 😭 😭 😭 😭
*اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...* ادامه👇👇👇
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
از یک تجار ورشکسته کربلا
نقل می کرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ می شه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند می شن میان کربلا، ما از کربلا بلند شیم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درست می شه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسین می خواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
می گفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون می ره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همین جوری که استرس داشتم و نمی تونستم یه جا بند بشم و هی خودمو می خوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
*آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...*
*بازم کار خودشو می کرد و به من توجهی نمی کرد.*
*تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه می شدن و هی من نگران تر...*
*اذان مغرب شد...*
*وایستادن نماز خوندن...*
*عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ان شالله از فردا شروع می کنیم...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*می گفت:*
*شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.*
*رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...*
*من دیگه تحمل موندن و آبروریزی رو ندارم...*
*می رم نجف و تو کربلا نمی مونم...*
*فقط تو کربلا یه کار دارم!*
*زنم گفت: چی کار؟*
*گفتم: الان می رم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، می رم حرم عباس...*
*به عباس می گم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...*
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
*هرچی زنم گفت: بمون نرو...*
*منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمی رم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...*
*(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)*
*خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور می شه یه حجره باز باشه.*
*تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آسید حسینه...*
*آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیِ همین آسید حسینو می کردم...*
*خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو*
*آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.*
*گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟*
*بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!*
*اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو می دونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم انداخت گفت:*
*چی می خوای؟*
*گفتم: چیو چی می خوام؟*
*گفت:برای روضت چی لازمته؟*
*گفتم:برنج می خوام،شکر می خوام، چایی می خوام، گوشت می خوام، هیزم می خوام، سیب زمینی می خوام، پیازمی خوام.فلان و *فلان و فلان می خوام ...*
*بهم گفت: بیا بردار برو گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:*
*همینایی که الان گفتی هرچه قدر می خوای ببر،*
*نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که می خوام...*
*گفتم: من پول ندارم آسید حسین*
*گفت: کی پول خواست از تو؟*
*سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی می خوای بار گاری کن بردار برو همه چیو بار گاری زدیم تموم شد*
*گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره...ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟*
*اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش*
*روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید*
*تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگرداشا...*
*تا این موقعم بیدارن شاگرداش...*
*خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره*
*وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟*
😭 😭 😭 😭 😭 😭
*اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...* ادامه👇👇👇
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
✅خزانه بى انتها
✍#استادقرائتی: به خانه پدر دو شهید در همدان رفتم، ایشان نقل مى كردند كه روز عیدى به منزل آخوند ملاعلى همدانى رفتیم. مردم به زیارت آقا مى آمدند، نوبت به فقرا كه مى رسید آقا از زیر تشك پولى برمى داشت و به آنها مى داد. گفتیم: به یقین آقا پول زیادى زیر تشك ذخیره كرده است. از قضا آقا براى كارى از اتاق بیرون رفت، ما شیطنت كردیم و تشك را برداشتیم تا ببینیم چقدر پول هست، دیدیم هیچ نیست! گفتیم: لابد تمام شده است.
آقا برگشت و سرجاى خود مستقر شد و فقیرى وارد شد، دیدم آقا دست كرد زیر تشك و به او پولى داد، فقیر بعدى آمد باز هم آقا از زیر تشك به او پولى داد! فهمیدیم قصّه از جاى دیگرى آب مى خورد.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸💐اگر خواستید در این کانال عضو شوید بسیار مفید جالب و اموزنده است امید وارم رستگار و سلامت باشید💐🌺🌺🌺
باگلچین بهترین مطالب آموزنده و جذاب پذیرای شما مومنان عزیز هستیم
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
حاج اسماعیل کلاهدوزان در هنگام استراحت در مسیر پیاده روی نجف به کربلا درگذشت.
به گزارش خبرگزاری برنا از اصفهان ، حاج اسماعیل کلاهدوزان از خادمان و پیرغلامان اهل بیت شهر اصفهان در مسیر پیاده روی نجف به کربلا برای زیارت اربعین درگذشت.
حاج اسماعیل کلاهدوزان 60 ساله ، سه شنبه 15 شهریور در عمود 600 مسیر پیاده روی اربعین بین نجف تا کربلا در هنگام استراحت دار فانی را وداع گفت.
پیکر این زائر بنا بر وصیتش در جوار بارگاه ملکوتی امیر المومنین (ع) تشییع و در وادی السلام نجف به خاک سپرده خواهد شد.
خدا رحمتش کند خوشا به سعادتش
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
3.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دختر عراقی نتونست بره کربلا باباش چادرشو تبرک کرده آورده بقیه رو ببینید
ننگ و عار سلبریتی ها معرفت و شخصیت به خودنمایی و آوازه نیست سلبریتی های ایران این تذهبون؟
🇮🇷لَبَّیڪ یاخامَنہاے لَبَّیڪ یاحُسَین است
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
📹 واکنش بامزه و جالب رهبر معظم انقلاب به کودکی که پیش از سخنرانی صدا میزد:
پفک میخوام ☺️
👧🧒 ۱۶ مهر روز جهانی کودک گرامی باد 🥳
#لبیک_یا_خامنه_ای
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #استادحدائق
عنایت #امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
به مردی که چهل سال در راه دین نبود و....
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷