eitaa logo
روشنای ویگل
117 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
31.4هزار ویدیو
787 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨ 📗کشتی پهلو گرفته 4⃣ ✿بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنوز بر زمین بود که ابرهای تیره در آسمان پدیدار شد و باران فتنه باریدن گرفت. دین در کنار پیامبر ماند و دنیا در سقیفه بنی ساعده متجلی شد. ❀در لحظه ای که هارون در کار مشایعت موسی به طوری جاودانه بود، مردم در سقیفه سامری آخرت می فروختند بی آن که حتی به عوض دنیا بگیرند. خَسِرَ الدُّنْیا وَ الاخِرة، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین. ❖معن بن عدی و عویم بن ساعده آمدند و به عمر گفتند: ➖حکومت رفت، قدرت رفت. کجا؟ ➖از جاده سقیفه پیچید و رفت به سمت انصار. کاروان سالار؟ سعدبن عباده ➖عمر به ابوبکر گفت: تا دیر نشده بجنبیم. ➖بر سر راه، ابوعبیده جراح را هم برداشتند و شتابان عازم سقیفه شدند. در سقیفه، سعدبن عباده، عبا پیچیده، شتر حکومت را در جلوی خود گذاشته بود و با تظاهر به کسالت و بی رغبتی، آن را به سمت خود می کشید. ❖وقتی این سه وارد سقیفه شدند، شتر را اگر چه مجروح و پیر شده از چنگال انصار بیرون کشیدند و به دندان گرفتند و این در حالی بود که صاحب شتر، عزادار و داغدار، افسار و شتر را از یاد برده بود. ▪️عمر طبق معمول بنا را بر خشونت و دعوا گذاشت و با سعد به مشاجره پرداخت، اما ابوبکر یادش آورد که: «اَلرِفْقُ هُنا اَبْلَغ» اینجا نرمش، بیشتر به کار ما می آید. ❖و ابوبکر خود، عنان را در دست گرفت، از مهاجرین و انصار هر دو تمجید کرد اما مهاجرین را برتر شمرد آن چنان که آنان را شایسته امارت و انصار را شایسته وزارت قلمداد کرد. ▪️بعدها عمر گفت که من در این راه هیچ مکری نیندوخته بودم مگر آن که ابوبکر مثل آن یا بهتر از آن را به کار برد. 🌟پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از این گفته بود: «امت من را این دسته از قریش هلاک خواهند کرد.» ▫️پرسیده بودند: تکلیف مردم در این شرایط چیست؟ فرموده بود: ای کاش می توانستند از آن برکنار بمانند. ❖قرار بر این شده بود که ابوبکر، حکومت را به عمر و ابوعبیده جراح تعارف کند و آن ها با تواضع آن را به او برگردانند. ▪️ابوبکر بعد از اتمام سخنرانی گفت: یا با عمر یا با ابوعبیده جراح بیعت کنید و کار را تمام کنید. ➖عمر گفت: نه به خدا ما هیچ کدام با وجود شما این کار را نمی کنیم. دستت را پیش بیاور تا با تو بیعت کنیم. ❖ابوبکر بی درنگ دست پیش آورد و اول عمر و بعد ابوعبیده جراح و بعد سالم غلام حذیفه با او بیعت کردند . ▪️ سپس عمر با زبان تازیانه از مردم خواست که وحدت مسلمین را نشکنند و با خلیفه پیامبر! بیعت کنند. ❀پدر هنوز در کار تغسیل و تدفین پیامبر بود که از بیرون در صدای اللّه اکبر آمد. ✿پدر مبهوت از عباس پرسید: عمو معنی این تکبیر چیست؟ ➖عباس گفت: یعنی آن چه نباید بشود شده است. ✨ادامه دارد... 📌سید مهدی شجاعی @roshanaivigol