eitaa logo
روشنای ویگل
117 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
31.5هزار ویدیو
787 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
23.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازعمری که سپری کردی چه چیز یادگرفتی
📚 یک داستان کوتاه و واقعی: من در خانواده‌ای بسیار فقیر و در روستای "گلی خون" در حوالی "پاگچ امام رضا" زندگی می‌کردم . هنگامیکه از بچه‌های مدرسه خواستند که برای رفتن به اردو یک ریال با خود بیاورند، خانواده‌ام به رغم گریه‌های شدید من، از پرداخت آن عاجز ماندند. یک روز قبل از اردو، در کلاس به یک سؤال درست جواب دادم و معلمِ من که از اهالی "کلگیر" بود و از وضعیت فقرِ خانواده ما هم آگاه بود، به عنوان جایزه به من یک ریال داد و از بچه‌ها خواست برایم کف بزنند. غم وغصه ی من، تبدیل به شادی شد و به سرعت با همان یک ریال در اردوی مدرسه ثبت نام کردم . دوران مدرسه تمام شد و من بزرگ شدم و وارد زندگی و کسب و کار شدم و به فضل پروردگار، ثروت زیادی هم به دست آوردم و بخشی از آن را وارد اعمال خیریه نمودم. در این زمان به یاد آن "معلم کلگیری" افتادم و با خود فکر می‌کردم که آیا آن یک ریالی که به من داد، صدقه بود یا جایزه ؟! به جواب این سئوال نرسیدم و با خود گفتم: نیتش هرچه که بود من را خیلی خوشحال کرد و باعث شد دیگر دانش آموزان هم نفهمند که دلیل واقعی دادن آن یک ریال چه بود . تصمیم گرفتم که معلمم را پیدا کنم و پس از جستجوی زیاد، او را  در بازار "نمره یک" یافتم. در زندگی سختی به سر می‌برد و قصد داشت که از آن مکان هم کوچ کند . هنگامیکه اورا دیدم، بعد از سلام و احوال پرسی به او گفتم: استاد عزیز، شما حق بزرگی به گردن من دارید. او گفت: من اصلاً به گردن کسی حقی ندارم! من داستان کودکی خود را برایش بازگو نمودم و او به سختی به یاد آورد و خندید و گفت: لابد آمده‌ای که آن یک ریال را به من پس بدهی؟ گفتم آری و با اصرار زیاد، او را سوار بر ماشین خود کردم و به سمت یکی از ویلاهایم در چم آسیاب به راه افتادم . هنگامیکه به ویلا رسیدم، به استادم گفتم: "استاد، این ویلا و این ماشین را به ازای آن یک ریال از من قبول کنید و مادام العمر هم حقوق ماهیانه ای نزد من خواهید داشت. استاد که خیلی شگفت زده شده بود گفت: "اما این خیلی زیاد است" من گفتم: نه به اندازه ی آن شادی و سروری که در کودکی در دل من انداختی. من هنوز هم لذت آن شادی را در درونِ خودم احساس می‌کنم‌... این  داستان جالب داستان "بهرام گرامی" معروف به "بهرام قصاب است میلیاردر ایرانی که بزرگترین کوره ی آجر پزی خصوصی در منطقه " تمبی" مسجدسلیمان را با‌ بیش از 200 هزار سفال و آجر، وقف خیریه کرده است. پ.ن: در سرزمین خاطره‌ها، آنان که خوبند همیشه سبزند و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد می‌مانند.
19.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حضور و اجرای عیدانه محمد امین سلمانی خواننده محبوب نسل جواب آران و بیدگلی ور ویژه برنامه تحویل سال شبکه جهانی جام ویژه برنامه شب روشنی نوروز و تحویل سال 1403 💢 برای همراهی با ما روی لینک زیر کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/2283471151Cfe134958b2
18.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه ای با خادمان رضوی خادم الرضا محمود آذرنگ نوجوان خبرنگار نفیسه آذرنگ
هرگز بچه ها را مجبور نکنید کسی را ببوسند مامان برو یه بوس به عمو بده ! برو بغل دایی جان ! و . . . بگذارید یاد بگیرند برای بوسیدن و در آغوش کشیده شدن اجازه خودشان شرط است .
نیم رو 😊😊😊😊
19.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببینید | 📌 پدرِ قهرمانِ من 🔷️ دقایقی همراه با فرزندان شهدا در مراسم سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب در روز اول فروردین ۱۴۰۳ در حسینیه امام خمینی
💠 فواید روزه گرفتن از نظر علم پزشکی: ✨ در ۶ روز نخست ماه مبارک رمضان حرارت بدن حدود ۱/۵ درجه پایین می آیدو افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدنشان کاهش پیدا می یابد . ✨ از روز ۶ اُم ماه مبارک رمضان تا ۱۰ اُم، عفونت های بدن دفع می شوند و نیز کلسیم مازاد از بدن خارج می گردد، معده پاکسازی می شود وتمام مواد زائد را خارج می کند . ✨ از روز ۱۰ اُم تا ۱۴ اُم ماه مبارک رمضان، پاکسازی و تقویت سیستم عصبی انجام می گیرد . ✨ از روز ۱۴ اُم تا ۲۱ اُم ماه مبارک رمضان پاکسازی عروق و قلب انجام می گیردو غلظت خون نیزبرطرف می گردد . ✨از ۲۱ اُم تا ۳۰ اُم ماه مبارک رمضان تمامی عفونت ها و مواد زائد ازتمامی سطح بدن بیرون می رود . ✨ در پایان ماه مبارک رمضان با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو می شوید(به شرط تغذیه ای صحیح ومتعادل درطول ماه مبارک رمضان).🌙 @Ahkameshariy
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❕❕❕ 🟣 چند سخن پیرامون دوره پهلوی 👈🏻 عبدالله آذربُرزین (جانشین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی): نظامیان آمریکایی که در ایران بودند، زنان ایرانی را به زور از دست شوهرانشان می‌گرفتند و می‌بُردند...⁉️😱 😔 👈🏻 امیرهوشنگ آریانپور (معاون نیروی دریایی شاهنشاهی): مستشاران نظامی امریکایی که در ایران بودند، حقوق‌های بالایی داشتند. حتی از حکومت شاه حق توحش می‌گرفتند. یعنی چون ایران یک کشور وحشی و بی‌فرهنگ است، پس منِ نظامیِ امریکایی که در ایران مستقر هستم، باید حقوق بیشتری دریافت کنم. 👈🏻 عزت‌الله اسماعیلی شریف (سرهنگ بازنشسته هوانیروز) نظامیان امریکایی، از ما حقوق می‌گرفتند، ولی چیزی به ایرانی‌ها یاد نمی‌دادند چون می‌خواستند ما را وابسته به خودشان نگه دارند⁉️😔 @TahaAmin313
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابتدا با دیدن کلیپ پشت پرده کامل ماجرای اخیر آقای صدیقی را ببینید سپس لحظه ای به این نکته توجه داشته باشید مریم، دختری شوهرندیده که صوت و صیتِ عبادت و اشک و دعای او گوش فلک را کر کرده بود، ناگهان با نوزادی که پدرش مشخص نبود، به میان شهر آمد! سبحان الله! مگر می‌شود قدیسه معابد شهر، بدون شوهر رسمی صاحب فرزند شود؟ شاید هنگام قرائت قرآن، هرگاه به این آیات می‌رسی با خود می‌گویی خدایا چه خوب شد که من آن روز نبودم! وگرنه معلوم نبود در امتحان حلال‌زاده‌انگاری عیسی علیه السلام قبول شوم! بی‌گمان هرگونه قضاوت زودهنگام، برخلاف منش انسانی و سلوک اخلاقی است بویژه در جایی که با جَوَلان مخالفان کینه‌ورز و منتقدان بی‌کینه‌ی آیت الله صدیقی، فعلا فضا چنان غبارآلوده شده ‌که نه به سود ایشان مستندات کافی وجود دارد و نه به زیان ایشان. پس انصاف و وجدان حکم می کند که قضاوت نابجا در مورد ایشان نداشته باشیم
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه شهید محمود زاهدی بیدگلی در سال ۱۳۶۲ در مورد پشتیبانی از انقلاب و رهبر همچنین شرکت در نماز جماعت بخصوص نماز جمعه
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ●وقتے ضارب علی رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم، یک پیرمرد اومد گفت: خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟ علی با همان بدن بی جان گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم. 📎پ ن : 3 فروردین، سالروز آسمانی شدن شهید امر به معروف و نهی از منکر، را گرامی می داریم. برای رهبرش نوشت: آقا جان! من و هزاران من در برابر دردهای شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد... بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی آن روزهای سخت این حرف ها بوی جراحت می‌داد، بوی درد، بوی نای سوخته‌، بوی زخم شاهرگ... علیِ قصه‌ی ما این حرف ها را نه از گوشه‌ی امنِ احساس و شعار که وقتی عمل به تکلیف مؤمنانه کرد برای رهبرش نوشت و از او پرسید:آقاجان از من راضی هستی؟... و چهار سال بعد، بهترین پاسخ را با تشییع بر شانه های سیاهپوش از عزای فاطمیه و آرام گرفتن در قطعه شهدا گرفت... 🌷🕊 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋