#یادی_از_شهدا
🌷🌷🌷مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که «این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته».
اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمیخورد همیشه برای من قهوه درست میکرد.
میگفتم: «واسه چی این کارو میکنی؟ راضی به زحمتت نیستم».
میگفت: «من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم».
همین عشق و محبت هاش رو میدیدم که احساس میکردم رنگ خدایی به زندگیمون داده.🌷🌷🌷
#یادی_از_شهدا
🌷مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم را میآزارد و صدایشان را در میآورد وجود تبعیضات ناروا و سوءاستفاده از بیتالمال است و بس!🌷
#شهید_محمد_علی_رجایی
#یادی_از_شهدا
🌷 شهید میثمی: توان ما به اندازهی امکاناتِ در دستِ ما نیست، توان ما به اندازهی اتّصال ما با خداست...🌷
#شهید_عبدالله_میثمی
#یادی_از_شهدا
وعده حق امام رضا (ع)
🌷🌷🌷 یه نوجوان 16 ساله بود از محلههای پایینشهر تهران
چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود...
خودش میگفت: گناهی نشد که من انجام ندم...
تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلامالله علیها زیر و رویش کرد...
بلند شد اومد جبهه
یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیهالسلام نرفتم.
میترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیهالسلام زیارت کنم و برگردم
اجازه گرفت و رفت مشهد
دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه
توی وصیتنامهاش نوشته بود:
در راه برگشت از حرم امام رضا علیهالسلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم
آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام میبرمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود
نیمه شبا تا سحر میخوابید داخل قبر
گریه میکرد و میگفت: یا امام رضا علیهالسلام منتظر وعدهام
آقا جان چشم به راهم نذار...
توی وصیتنامه ساعت شهادت، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود
شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده
دقیقاً توی روز، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیتنامهاش نوشته بود...🌷🌷🌷
راوی: همرزم شهید، حاج مهدی سلحشور
#شهید_حمید_محمودی
#یادی_از_شهدا
🌷شهید مرتضی آوینی: دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین🌷
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#یادی_از_شهدا
🌷۱۵ سالش بود که برادرم از آلمان یک دست لباس مارک دار آدیداس براش فرستاد
یک بار هم نپوشید
گفتم: چرا؟
بی درنگ جواب داد: من تابلوی استعمار نمیشوم🌷
#شهید_علی_اکبر_رکابساز
#یادی_از_شهدا
🌷می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست🌷
#شهید_مصطفی_چمران
#یادی_از_شهدا
🌷ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصی کردن که شهید شدن...
ولی نه رفیق...
واقعیتش اینه که "خیلی کارها رو نکردن" که شهید شدن...
از خیلی لـــــــذت ها گذشــتند...🌷
https://eitaa.com/roshanayazd
#یادی_از_شهدا
📝 خاطره ای از سردار شهید حاج احمد کاظمی
🍌 یک کیلو موز به جای یک موز
🔹 خیلی کم پیش می آید که بچه هایش را همراه خود لشکر بیاورد. آن روز ظاهراً خانواده حاجی جای رفته بود و حاجی مجبور شده بود، محمد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمد مهدی را پیش ما گذاشت.
🔹جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود یکی را به محمد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم نمی دانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد. محمدمهدی هم پشت سر من وارد دفتر او شد.
🔹 وقتی بچه را دید چهره اش برافروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم، با صدای بلند گفت: کی به شما گفت به او موز بدهید؟
گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچ چیز نخورده یه موز که بیشتر به او نداده ایم تازه از سهم خودم هم بوده.
🔹 نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان می روی و جای آن موز را می خری و می گذاری البته گفت به جای یک موز یک کیلو!؟
https://eitaa.com/roshanayazd
#یادی_از_شهدا
🌷 یـه روز یـه رزمنده
توی عملیـات آزادسازی سوسنـگرد
تنها مونـده بــود با لشکـری از
تکـاوران و تانـکهای بعثـی !
در میـان نبــرد پاهاش مجـروح شــد !
با پـای مجـروح خـودش شروع بـه راز و نيـاز کرد :
«اي پـای عزيــزم،
ای آنـكه همـه عُمـر وزن مـرا متحمل كـردهای،
و مـرا از كـوهها و بيابـانها و راههای دور گذرانـدهای،
ای پـای چابــک و توانــا،
كه در همه مسابقـات مرا پيروز كــردهای،
اكنـون كه ساعت آخــر حيات مـن است
از تو میخواهم كه با جراحت و درد مدارا كنی،
مثـل هميشـه چابــک و توانـا باشـی،
و مرا در صحنــه نبــرد ذليـل و خـوار نكنـی»
و به خـون خــود نهيب زد :
«آرام باش، اين چنيــن به خـارج جـاری مشـو،
من اكنون با تــو كـار دارم
و میخواهـم كه به وظيـفهای درست عمل كنـی !»
به نبــرد ادامـه داد و حماسـهای خلق کـرد
که زبانــزد خـاص و عـام شـد !
تک و تنــها یـک لشکر از تانکهــا،
زرهپــوشها و تکاوران بعثــی را
مجبـور به عقب نشینـی کرد !
اون شخص کسی نبــود جــز
"شهیـد دکتــر مصطفـی چمــران"🌷
#شهید_مصطفی_چمران
📚 شادی روحشان صلوات
https://eitaa.com/roshanayazd