eitaa logo
روشنگری
2.6هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
14.6هزار ویدیو
78 فایل
‌˼ بـسماللّٰھ ˹ #السلام‌علیك‌یابقیھ‌الله!.. 📌مقام معظم رهبری: روشـ‌نگرے یک جــهاد اسـ‌ت 👈تحلیل تازه ترین رویدادها و اتفاقات روز ایران وجهان بیان مسائل #بصیرتی، #سیاسی، #مذهبی #آخرالزمانی جهت ارتباط @shahiid61 @sadate_emam_hasaniam
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ 💥 بر ما نشود مگر این که زن ها در حالی که لباس پوشیده اند اما برهنه هستند چون لباسهای آنها و بدن نما بوده و نظر نامحرمان را به خود جلب میکند و همچنین لباسهای رنگارنگ آنها بیشتر از خودشان نظرها را به خود می کند. 💥 در اجتماع آنقدر زیاد شود که مردی از آنچه که زنش از حرام کسب میکند روزی میخورد و نه تنها ننگی برای خود ندانسته و همسر خود را مانع نمیشود بلکه تشویق و ستایش بر این کار هم مینماید 💥 در آن زمان خود را و بزک کرده و در راه ها و بازارها با مردها برخورد می نمایند و این را هم نشانه نظافت و فرهنگ و اجتماعی بودن خود می دانند... .... @roshangari_114
پاسخ به تمام شبهات فاطمیه () ✍حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم 🔻اخیرا در ایام کلیپی از یک فرد ظاهراً وهابی منتشر می‌شود که با طرح سوالاتی، سعی در ایجاد تردید در شهادت حضرت زهرا دارد. در این کلیپ تمام شبهات وی پاسخ داده می‌شود. 9⃣ اگر خلیفه دوم این جنایت ها را مرتکب شده، پس چطور امیرالمومنین دختر خود ام کلثوم را به ازدواج با او در آورده است؟ ✅ پاسخ ابتدا باید دانست که در وجود دختر دومی به نام ام کلثوم برای حضرت زهرا و امیرالمومنین علیهما السلام تردید وجود دارد. بسیاری معتقدند ام کلثوم کنیه حضرت زینب بوده است و اگر این نظر صحیح باشد، ادعای فوق از اساس مردود است. اما بر فرض که علاوه بر حضرت زینب، دختر دیگری با نام ام کلثوم برای حضرت علی وجود داشته باشد، اولاً روایات مربوط به ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم اشکال سندی دارد و خود اهل سنت، آن روایات را صحیح نمی دانند. ثانیاً بر فرض اینکه صحیح باشد، آن ام کلثومی که با عمربن خطاب ازدواج کرده دختر امیرالومنین نبوده بلکه دختر خلیفه اول بوده است که د دامن حضرت علی بزرگ شده است، زیرا حضرت علی با اسماء بنت عمیس که قبلاً همسر خلیفه اول بوده ازدواج کردند. (خاطرنشان می شود که اسماء ابتدا همسر برادر امیرالمومنین یعنی جعفر طیار بود و از طرفداران اهل بیت به شمار می رود.) طبق برخی نقل ها این ازدواج همراه با تهدید و نهایتاً وساطت عباس بن عبدالمطلب بوده و لذا هیچ گونه دلالتی بر رفاقت میان امیرالمومنین و عمربن خطاب ندارد. (برای مشاهده مستندات مراجعه کنید به تهذیب الاسماء نووی شارح صحیح مسلم ج 2 ص 630 و شرح مرحوم مرعشی بر احقاق الحق ج 30 ص 315) 0⃣1⃣ خانه های آن زمان اصلاً چوبی نبوده است که بتوان آن را آتش زد! ✅ پاسخ من نمی دانم شبهه افکن طبق چه دلیل و مستندی این ادعا را مطرح می کند، اما کافی است قرآن را که هیچ مسلمانی در آن شک ندارد، ملاک قرار دهیم. در سوره نور آیه 61 آمده است: (.... اگر کلید خانه ای در اختیارتان بود، می توانید از آن خانه بخورید....) پر واضح است که کلید مربوط به خانه ای است که درب آن چوبی باشد نه پرده. مضافا اینکه در گزارشات متعدد تاریخی از جمله منابع اهل سنت، به وجود درهایی از جنس چوب اشاره دارد که نشان می دهد، خانه های مردم مدینه در آن زمان درب هایی شبیه دربهای کنونی داشته است (بنگرید به صحیح مسلم ج 7 ص 118، صحیح مسلم، ج 2 ص 187 و ...) 1⃣1⃣ طبق قانون اول نیوتن، قرار گرفتن حضرت زهرا بین در و دیوار غیر ممکن است! ✅ پاسخ هرکس چنین ادعایی دارد من حاضرم این آزمایش را بر وی امتحان کنم و اگر ادعای شبهه افکن صحیح بود، از تمام سخنان قبل عقب نشینی می کنم و شبهه های او را عین حقیقت می دانم. اما اگر پس از ضربه بین در و دیوار قرار گرفت، دست از شبهه افکنی بردارد و در برابر این همه پاسخ و دلیل دست از لجاجت بردارد و حقایق را پذیرفته و بر اشتباه خود اقرار کند. ..{کانال روشنگری} ⚫@roshangari_114
🌷 !!! 🌷....سوزش پا و بوی سوختگی گوشت را تحمل کردم تا کرم‌ها یکی یکی روی زمین افتادند. چندتایی هم با کمک چوب کبریت بیرون کشید و حفره‌ی دهان‌باز روی رانم را نشان داد: «مواظب باش خاک به زخمت نرسه، وگرنه....» تکان دادن سرش این معنا را می‌داد که یا می‌میرم، یا در اثر گندیدگی، پایم را از دست می‌دهم. پوزخندی تحویلش دادم که: «بابا بی‌خیال، ما را نترسون.» هنوز جای شعله‌های کبریت می‌سوخت که پایم را کمی پیچاند و با فشار به محل زخم، خونابه‌ی بیرون ریخت. شدت درد زیاد بود، اما وقتی چرک و خونابه بیرون ریخت، پایم سبک‌تر شد و احساس راحتی کردم. ـ تحملش را داری؟ ـ می‌خوای چه کار کنی؟ 🌷جوابی نداد و به رضا که تند تند به سیگار پک می‌زد و خاکسترش را میان دست یکی از اسرا خالی می‌کرد، اشاره کرد تا دست‌هایم را از عقب بگیرد. دو نفر هم روی زانوهایم افتادند. برای این‌که حواسم را پرت کند، شروع به صحبت کرد: «نگاشون کن؛ بعد از یه هفته گرسنگی و تشنگی، حالا هم که اومدیم بیرون، از ما آدمای لخت می‌ترسن.» سر رضا نزدیک گوشم بود و درحالی‌که جواب امدادگر را می‌داد، به دست‌هایش خیره شده بود: «دیروز که اومدن سراغ بچه‌های گردان کماندویی۷۵۰، خیلی ترسیدم. چند نفرشون رو زیر شلاق و زنجیر، سیاه کبود کردن. بدنش بدجوری ورم کرده و نمی‌تونه درست راه بره. فکر کنم با زنجیر زدنش. حالا هم اون‌جا نشسته. رد نگاه رضا را دنبال می‌کردم که.... 🌷رد نگاه رضا را دنبال می‌کردم که درد توی کمرم پیچید و دندان‌هایم روی هم فشرده شد. رضا با شنیدن فریادم، دست‌هایم را بیشتر عقب کشید و دو نفر دیگر، روی زانوهایم فشار آوردند. «بابا به هرکس می‌پرستید قسم، یه مسکنی، آمپولی....» درد دوباره توی ستون فقراتم کمانه کرد و معده‌ی خالی‌ام بالا آمد. آب زرد رنگی از دهانم بیرون ریخت و تلخی‌اش باعث شد لحظه‌ای درد را به فراموشی بسپارم. چقدر ضعیف شده بودیم. حقوق طبیعی یک انسان را هم نداشتیم. جای اعتراضی هم نبود و اگر حرفی می‌زدیم، گلوله‌ی سربی جواب‌مان بود. مثل همان روز اول که خیلی از مجروحان را با تیر خلاص به شهادت رساندند. کسی خبر از وجود ما نداشت و.... ↔️ادامه دارد ان شاءالله ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷❁ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌