فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدود پنج دقیقه گوش کنید تا
1️⃣ از تاریخ درس بگیرید
2️⃣ مظلومیت ولایت را متوجه شوید
و 3️⃣ فایل تقطیع شده ی استاد #پناهیان را به طور کامل گوش دهید
#نشر_دهید
#سحر_بیست_و_ششم
#ماه_رمضان
#شبکه_سه
#قسمت_اول
#قسمت_اول
🔴مقابله بزرگ جاسوسان تهران و تلآویو
🔹بررسی مقاله تایمز در رابطه با جنگ اطلاعاتی ایران و اسرائیل
🔘جمهوری اسلامی ایران تلاش می کند به اسرائیلی های آسیب پذیر رشوه بدهد تا به اسرائیل خیانت کنند. طبق ادعای تایمز، ایران صدها هزار پوند به صورت ارز دیجیتال به اسرائیلی ها کمک کرده تا از سایت های نظامی حساس اسرائیل عکس بگیرند.
▪️روزنامه تایمز در گزارشی که اخیرا نوشته به «جنگ جاسوسی» اخیر ایران و اسرائیل و جزئیات آن پرداخته است. در روزهای اخیر خبرهای زیادی در رابطه با دستگیری جاسوسان مرتبط با ایران در فلسطین اشغالی به گوش می رسد. از آن سو، اسرائیل نیز توانسته از طریق نفوذی های خود، فعالیت های تروریستی زیادی را در تهران و بیروت و دمشق انجام دهد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که جنگ اطلاعاتی ایران و اسرائیل مانند جنگ سیاسی و نظامی آنها با قدرت و شدت زیاد در جریان است. به همین دلیل، تایمز به موضوع جنگ جاسوسی تهران و تل آویو پرداخته و سعی کرده به زوایای این نبرد مهم و حساس بپردازد.
#روشنگری_عمار
🇮🇷 علیرضا پناهی / روشنگری عمار
@roshangari_ammar313
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_اول
آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری
زیاد برام مهم نبود که قراره چه اتفاقی بیوفته حتی اسمشم نمیدونستم ،
مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد....
فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم
_ عادت داشتم پنج شنبه ها برم بهشت زهرا پیش“ شهید گمنام ”
شهیدی که شده بود محرم رازا و دردام رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی
برام پیش میومد کمکم میکرد ...
”فرزند روح الله“
این هفته بر عکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا
چند شاخه گل گرفتم
کلی با شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصی داشتم پیشش
_ بهش گفتم شهید جان فردا قراره برام خواستگار بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه
خوب که چی الان این چی بود من گفتم ....
من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر مامان...
احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت ، پاشدم
دیر شده بود سریع برگشتم خونه
تا رسیدم مامان صدااااام کرد
- اسمااااااااء
_ )ای وای خدا ( سلام مامان جانم
_ جانت بی بال فردا چی میخوای بپوشی
_ فردا
_ اره دیگه خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یه چادر مگه چه خبره یه آشنایی سادست دیگه عروسی که
نیست....
اینو گفتم و رفتم تو اتاقم
یه حس خاصی داشتم نکنه بخاطر فردا بود
وای خدا فردا رو بخیر کنه با این مامان جان من...
همینطوری که داشتم فکر میکردم خوابم برد....
چیزی نمونده بود که از راه برسن
من هنوز آماده نبودم مامان صداش در اومد
_ اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگه الان که از راه برسن انقد منو حرص نده
یکم بزرگ شو
_ وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الان.....)یدفعه زنگ رو زدن
#روشنگری_عمار
🇮🇷 علیرضا پناهی / روشنگری عمار
@roshangari_ammar313