eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.2هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
12.3هزار ویدیو
68 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺این داستان: بی دینی اجباری در تاجیکستان!! 🔺 یه سری پیج ها مثل قارچ زیاد شدن، که از آمریکا و اروپا گرفته تا عربستان و امارات و تاجیکستان رو بزنن تو سر ایران و ایرانیها.. تم اصلی شون و به به چهچه کردن از کشورای دیگه اس.. یه عده ایرانی ساده و دهن بین هم همیشه زیر پست هاشون میزنن تو سر خودشون 😐😜 👉 @roshangarii 🚩
🔺 ! این داستان.. اعدام در تاریخ و امروز ❌حک شدن تصویر اعدام شورشیان روی کتیبه های بیستون... برای ماندن همیشگی در تاریخ! واکنش روغنفکران: اوه مای گاد! عظمت هخامنشیان رو می بینی؟ 😐 ❌ خبر اعدام شورشیان مسلح در جمهوری اسلامی: واکنش روغنفکران: اعدام کلا بده! مرگ بر اعدام!😐 (البته اگه کسی به من بگه بالا چشت ابروئه و تو رانندگی حتی از من جلو بزنه! روزی هزار بار تیرباران بشه کمه)!😐 👉 @roshangarii 🚩
🔶 روغنفکرها عامل بدبختی ایران.. روغنفکرها عامل روی کار امدن روحانی.. روغنفکرها مقلدان بی بی سی و منوتو.. روغنفکرها دنباله رو سلبریتی های بیسواد.. روغنفکرها عامل کج فهمی و جهل ملت 👉 @roshangarii 🚩
🔶خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب: روز بود و در مراسمی به عنوان سخنران دعوت داشتم ،مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح و البته تعدادی از مردم عادی،نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند،برای همین نمیخواستم،فعلا کسی متوجه حضورم بشود،هرچه بیشتر فکر میکردم ،کمتر به نتیجه می رسیدم،ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: ببخشید شما استاد هستید ؟گفتم:استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم خوشحال شد،شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته،بنده را از نزدیک ببیند،همین طور که صحبت میکرد،دقیق نگاهش می کردم،این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند پرسیدم:حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟گفت:سؤالی داشتم و سپس پرسید:شما به اعتقاد دارید؟گفتم:خب بله،صددرصد گفت:ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم:من چه کاری میتونم انجام بدم؟از من چه خدمتی بر میاد؟ ( مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم) گفت:خیلی دوست دارم معتقد شوم،یک زحمتی برای من می کشید؟گفتم:اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه گفت:یک برام بگیر گفتم ولی من پیشم نیست بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت:بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم،نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز ) چی می گه ؟؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال حافظ ..عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💚زان یار دلنوازم شکریست با شکایت /گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان را آبی نمی‌دهد / کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/ جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود /از گوشه‌ای برون آی ای از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم /یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم / جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت💚 🌸خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست،پس چیست؟سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل،از این زاویه نگاه نکرده بودم،این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد،طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده،حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم. بلند شدم،دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم،دستش را به نشانه ادب بوسیدم.گفت معتقد شدم، معتقد بووودم،ایمان پیدا کردم استاد،گریه امانش نمی داد! آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این را بخوانید. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با عرض معذرت. اینجا هلند. بهشت رویایی روغنفکرها. که مرتب تو سرمون میزنن شادترین و متمدن ترین کشور جهانه و فلان.. اینجا فستیوالی در آمستردام هلنده و این مرد قلاده به گردن که کنار دستشویی های مدرن!!! شهرشون ایستاده داره از ادرار بقیه استفاده میکنه. به غربزده ها توصیه میشه استفاده کنند چون باعث پیشرفتشون میشه. جاهلیت مدرنی که بشر غربی رو روز به روز بیشتر در منجلاب فرو میبره منبع:روزنامه سان انگلیس 🔺 با عرض پوزش، افراد حساس نبیینند 👉 @roshangarii 🚩
🔺 طرف روشنفکره.. دخترای مشروب خوار رو گول میزده بهشون تجاوز میکرده!! اینا مگه قرار نبود با یه تار مو تحریک نشن؟ و آزادی براشون زندگی بهتری بیاره؟ پس چرا از وقتی ملعون اومد، و شعار آزادی داد، آمار طلاق و خیانت و تجاوز و اعتیاد و افسردگی و همه بلاها بالا رفت؟ 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنی دایون نماینده رژیم صهیونیستی در مقر سازمان ملل در آمریکا به دانشگاه هاروارد رفته بود تا رژیمش رو حکومتی مشروع نشون بده اما قبل ازینکه سخنانش رو آغاز کنه تمام دانشجویان به یکباره بلند شدند و بعد شعار دادن سالن رو ترک کردند و حال این نماینده تروریستها گرفته شد کاش میشد زیباکلامو بدیم اینارو بگیریم 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا که می بینید اینجوری معترضا رو وحشیانه کتک میزنن، برلین پایتخت آلمان هستش یادتونه لیلا حاتمی رفته بود شکایت پلیس ایرانو اینجا ناله میکرد 😐 5 تا نیروی امنیتی رو دراویش با اتوبوس و قمه های خاردار شهید کردن، این مافنگی رفته بود پیش اونا ناله نوله میکرد🤕 بفرستین برا سلبریتی ها این کلیپ رو عزیزان.. ☺️ 👉 @roshangarii 🚩
🔺 ایشون یکی از اون روغنفکراییه که میگه زن باید آزاد باشه هر طور خواست لباس بپوشه و هر کی هم تحریک بشه مریضه!! دخترای جنبش سبزی و بی بندوبار رو توی توییتر و اینستاگرام گول میزده که املید و مشروب نمیخورید! دخترای ندیدبدید هم برا اینکه ثابت کنن امل نیستن و مشروب میخورن، مشروب مسموم میخوردن و آقای روغنفکر بهشون تجاوز میکرده و از اثر هنری خودش فیلم میگرفته!! 😐😞 این ته روشنفکریه.. ته آزادی.. 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانش آموزان مدرسه ای در گوتنبورگ سوئد، چندین بار با زنجیر دوچرخه به معلمینشون آسیب زدند و حالا معلمین دیگه میترسن به مدرسه بروند پلیس هم معلمین رو به آلارم شخصی مجهز کرده تا مستقیما به پلیس وصل باشند هفته گذشته هم معلمی در اوپسالا توسط دو دانش آموز مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود از بچگی به ما اموختند که معلمی شغل انبیاست و به انها احترام بگذاریم البته ما بی فرهنگ و غیرمتمدنیم و این غربیها مهد تمدن و نهایت فرهنگند!! 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک معلم و مربی ورزشی 46 ساله بنام شاون فیتزجرالد، در فلوریدا بخاطر سواستفاده جنسی از 408 کودک و نوجوان بازداشت شده است از موبایل و کامپیوتر متهم صدها فیلم و عکس مستهجن از جمله تصاویر کودک ۱۰ ماهه یافته شده است چشم و دل سیرها به کودکان هم رحم نمیکنند 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسیم نوروزی استاد ایرانی دانشگاه کانادا: چه زمانی ایرانی ها شکست می خورند؟ مسئولیت ایرانیان خارج از کشور در مقابل ایرانی هایی که با نیروی خارجی هم پیمان می شوند و قصد دارند جنگ را به داخل کشور بیاورند چیست؟ مسیح علینژاد دنبال چیست؟ 👉 @roshangarii 🚩
🔴 یه زمانی به کسی میگفتن که به خدمت نکنه. را به اخم و لبخند نفروشه.. برای خارجی غش و ضعف نره.. اما حالا نشسته جای روشنفکر.. اگه به کشورش خوش خدمتی نکرده باشی، توی خونه ات چکار میکنه؟! راستی این رو از کجا آوردی؟ حقوق ویلا میاره یا زلزله زده های یا جاهای دیگه م هست؟! اف بر دانشگاهی که به این مزدور حقوق و کرسی درس میده؟ اگه یک جو غیرت داشت این و امثالش رو برای همیشه از دانشگاههای اخراج میکردن توی خود اگه یه استاد دانشگاه فقط و فقط یک جمله علیه و در دفاع از بگه، اخراج میشه.. اما ما به این بی وطن ها حقوق میدیم تا ژست بگیریم.. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇 👉 @Roshangarii 🚩
چرا ذهنیت مردم ایران نسبت به روشنفکران و روشنفکری، منفی است؟ 🤔 چرا در تاریخ معاصر ایران، اغلب یک فحش است؟🤔 ✅ چون از همان اول، جریان روشنفکری در خدمت بیگانگان و خیانت به ایران بوده 👆 یک قلمش 👆 حرفای ملکم خان، شما رو یاد کیا میندازه 😟 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کپی همه مطالب آزاد است روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇 👉 https://eitaa.com/joinchat/1244856320Ccc8cd009b9 🚩
🔴‌‏بیشترین بیماران روانی و اخلاقی، افراد لامذهب هستند اما متأسفانه جملات این روان پریش ها به همراه یک نخ سیگار و قهوه نشانه روشنفکری در کشور ماست،دین نعمت بزرگیست،قدرش را بدانیم..... •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کپی کن روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇 👉 https://eitaa.com/joinchat/1244856320Ccc8cd009b9 🚩
🔶خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب: روز بود و در مراسمی به عنوان سخنران دعوت داشتم ،مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح و البته تعدادی از مردم عادی،نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند،برای همین نمیخواستم،فعلا کسی متوجه حضورم بشود،هرچه بیشتر فکر میکردم ،کمتر به نتیجه می رسیدم،ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: ببخشید شما استاد هستید ؟گفتم:استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم خوشحال شد،شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته،بنده را از نزدیک ببیند،همین طور که صحبت میکرد،دقیق نگاهش می کردم،این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند پرسیدم:حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟گفت:سؤالی داشتم و سپس پرسید:شما به اعتقاد دارید؟گفتم:خب بله،صددرصد گفت:ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم:من چه کاری میتونم انجام بدم؟از من چه خدمتی بر میاد؟ ( مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم) گفت:خیلی دوست دارم معتقد شوم،یک زحمتی برای من می کشید؟گفتم:اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه گفت:یک برام بگیر گفتم ولی من پیشم نیست بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت:بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم،نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز ) چی می گه ؟؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال حافظ ..عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💚زان یار دلنوازم شکریست با شکایت /گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان را آبی نمی‌دهد / کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/ جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود /از گوشه‌ای برون آی ای از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم /یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم / جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت💚 🌸خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست،پس چیست؟سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل،از این زاویه نگاه نکرده بودم،این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد،طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده،حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم. بلند شدم،دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم،دستش را به نشانه ادب بوسیدم.گفت معتقد شدم، معتقد بووودم،ایمان پیدا کردم استاد،گریه امانش نمی داد! آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این را بخوانید. 👉 @roshangarii 🚩