eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.3هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
13.3هزار ویدیو
70 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اوج رذالت دولت در ساخت بیولوژیکی آمریکا کشوری که حتی از سلاح میسازد😓😱 هر جا پای و ها در میان است، اسم میدرخشد.. راست گفت آیت الله مشکینی: ذکر است، عبادت است👌 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ايشون مجرى شبكه لندنى است شبانه روز نان استاپ دارن و رو تحقير و رو مسخره ميكنن حالا بلا افتاده به جون كشورشون ديگه دوران آبجو خورى تو كافه هاي مانمس و سِيكرِد شهر لاندن و خنديدن به ريش ملت ايران گذشته حالا بايد بدويي دنبال . قوطى كنسرو و اقلام خشك تو كشورهاى و ی ابرقدرتشون😐 دیگه گير نمياد اینجا تو ياد ميگيريم چطور به هم نوعمون كمك كنيم يادميگيريم چطور در مواقع سختى از لقمه هاي خودمون بزنيم و بديم به هم نوعمون ترتيبت يافتگان امروز دارن شبانه روز تو پايگاه ها و بي مزد و منت و گمنام به مردمشون خدمت ميكنن و شك نكن اگه حتي دشمنمون هم از سر ناچاري دست كمك به سمتمون بلند كنه كمكش ميكنيم و اونجا میگه ! 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از روشنگری عربی
🔺 #السعودیة عطلت #عمرة #بیت_الله و #زیارة #مرقد_النبي باعتذار شیوع #فایروس_کرونا. ولکن شکلت مجالس لل #موسیقی و لغناء #المطربین #الخائنین للوطن! سدوا باب بیت #الله الحرام و فتحوا باب بیت #الشیطان! هذه خلاصة الحکم #السعودي #الشیطاني! #کعبة #مکة #مکة_المکرمة #مدینة #مدینة_المنورة #وهابي #Lebanon #IRAQ #saudiarabia 👉 @altanwir40 🚩
هدایت شده از روشنگری عربی
👆 ترجمه👆 عربستان سعودی به بهانه کرونا! عمره و زیارت مسجد نبوی را تعطیل کرد. اما جشنواره کنسرت خوانندگان وطنفروش را به راه انداخته! در خانه خدا را بستند. در خانه شیطان را باز کردند. این است چکیده حکومت شیطانی سعودی. کانال روشنگری عربی را دنبال فرمایید👇 🔹 https://eitaa.com/altanwir40 🔸 https://www.instagram.com/altanwir40/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشیدن برای مقابله با ویروس 🙄🙄 یه ور دنیا میخورن! یه ور دنیا ! قرن 21.. بشر همچنان در فرومانده.. مظلوم گیر همچین احمقایی افتادن! 👉 @roshangarii 🚩
یه ور دنیا میخورن! یه ور دنیا ! قرن 21.. بشر همچنان در فرومانده.. مظلوم گیر همچین احمقایی افتادن! 👉 @roshangarii 🚩
✍️ 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟» پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.» 💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟» در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :« نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.» 💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!» اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!» 💠 و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد :«ان‌شاءالله می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد. 💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون بیارن!» نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.» 💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط و پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :« با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!» 💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!» 💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟» من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای به شهر باز شد...» 💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.» با دست‌هایی که از تصور داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. 💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد :«ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...» دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت. 💠 او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما دارید؟»... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
يكى اومد بهم گفت: كاش تو همان كنترل مي شد و از بين ميرفت، مجبور نبوديم الان اينجا باهاش مواجه بشيم. گفتم: بله، دقيقا مثل . هنوز به ما ميگن چرا رفتيد . 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️حمله به گیت برای ورود به صحن😭😞 پاره کردن پوستر کنار گیت حرم! بابت ها عذرخواهی می‌کنم ولی ماهیت این زائرنماها را خوب ببینید شما ید یا ؟ درو میشکونن که برن تو صحن! با طعم نفرین و یک کشور! مسئولین عزیز! در حرم را نبندید.. هر کس برای جان خودش ارزشی قائل نیست، بگذارید بره.. 👉 @roshangarii 🚩
🔺تو مسمومیت ها و فوتی های مصرف بیشتر از مبتلایان وفوتی های ست. و این یعنی، کشنده تر از هر است😐 👉 @roshangarii 🚩
از شکستن و آتش زدنِ در خاطره خوبی ندارند.... 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
🔴پاسخ ساده به یک سوال درباره جنگ بیولوژیک بودن 🔰از ابتدای شیوع کرونا در و خصوصا ، گمانه زنی هایی درخصوص فرضیه و دست ساز بودن ویروس کرونا توسط آمریکا یا اسرائیل وجود داشت. در مقابل روایت غالب رسانه ای که بیان می کند ایجاد این ویروس، اتفاقی بوده و مربوط به خوراک خفاش و جوجه تیغی و ... است. 🔰اما شواهد متعددی احتمال اینکه کرونا، سلاح بیولوژیکی و زیستی باشد، را تقویت می کند: 1⃣سابقه تاریخی جنگ بیولوژیک:  و جنگ های بیولوژیک به دلیل هزینه پایین و اثرگذاری بالا سالهاست دو محور برنامه ریزی راهبردی است. سلاح‌های بیولوژیک می توانند از طریق اثرات بسیار مخرب روحی و روانی و جسمی، جامعه هدف را درگیر بحران و کشتار کنند. خصوصا در جنگها نمونه های زیادی وجود داشته است: اسپانیا (شیوع در جنگ پانصدسال پیش)، آلمان (گسترش در آمریکا، رومانی و ... در جنگ جهانی دوم)، ژاپن ( در جنگ جهانی دوم)، انگلستان (بمبهای سیاه زخم در جنگ با اسکاتلند)، آمریکا (حمله شیمیایی به ، ساخت میکروب ، ساخت با کمک زئیر و..) 2⃣ آغاز و شیوع کرونا در کشورهایی که آمریکا آنها را دشمن خود می داند. کرونا از چین آغاز می شود. در ایران شیوع گسترده ای می یابد. و بیشترین مبتلا و مرگ و میر را در سه کشور چین، ایران، ایتالیا تاکنون رقم زده است. گزارش هایی نیز وجود دارد که چند ماه پیش از شیوع کرونا آمریکایی ها رفت و آمدهای گسترده ای به داشته اند. 3⃣ نشانه هایی دال بر تاثیر بیشتر کرونا بر ژن و نژادهایی خاصی وجود دارد و این فرضیه طراحی کرونا برای ژن های خاصی را قوت می بخشد. به عنوان مثال، نقشه پراکندگی کرونا در ایران با نقشه پراکندگی نژادها در استانهای مختلف انطباق زیادی دارد. سکانس ژنتیکی و کمتر دچار شده اند. ترکیه و پاکستان و افغانستان در همسایگی ایران، تاکنون آمار ابتلای بسیار اندکی داشته اند. در حالی که ایتالیایی ها که نزدیک ترین سکانس ژنوم با ایرانی ها را داشته اند، شاهد شیوع و مرگ و میر بالا بوده اند.  3⃣بسیاری از مقامات و چهره های سیاسی و پزشکی جهان، بر جنگ بیولوژیک بودن کرونا تاییدیه گذاشته اند. وزارت دفاع رسما اعلام کرد آمریکا و مشخصاً وزارت دفاع این کشور ( ) مسئول انتشار ویروس‌ها یا «سلاح‌های میکروبی» است که با پهپاد‌های حامل حشرات مبتلا به ویروس، بیماری‌ها به نقاط هدف منتقل می‌شوند. چین نیز رسماً آمریکا را به حمله بیولوژیک از طریق ویروس کرونا متهم کرد. ژائو لیجیان سخنگوی وزارت خارجه چین ضمن ابراز تردید در ابتلای مردم آمریکا به کرونا، در حساب توییتر خود نوشت: «ممکن است ارتش آمریکا اپیدمی کروناویروس جدید را به ووهان آورده باشد. شفاف باشید ؛ اطلاعات خود را در اختیار عموم قرار دهید! آمریکا یک توضیح به ما بدهکار است.» لوی ابکاسیس کاندیدای وزارت بهداشت رژیم صهیونیستی نیز افشا کرد که ویروس کرونا در جهت جنگ بیولوژیک ساخته شده است. 4⃣حملات بیولوژیک به ایران طی ماه های گذشته، چندین مرتبه در ابعاد کوچکتر، تست زنی و تمرین شده است. در مهرماه، شیوع ایدز در یکی از روستاهای خبرساز شد. در آذرماه بوی تعفن گسترده ای در تهران منتشر شد، و خبر جاسازی قرصهای مسموم در کیک های صنعتی پخش شد. خرده عملیات هایی احتمالا برای سنجش توان بهداشتی کشور. 5⃣به مجرد شیوع کرونا در ایران، جنگ رسانه ای گسترده و مهلکی علیه ایران هراسی، و انزوای تجاری و سیاسی ایران شدت گرفت. در یک شبیه سازی با پاکت های سیاه زخم که بهانه حمله به عراق شد. صدای آمریکا، رسانه رسمی وزارت خارجه آمریکا حتی در ادعایی عجیب، اعلام کرد کرونا از ایران به چین رفته! هرچند (رسانه ای، سیاسی، اقتصادی، بهداشتی)، با شیوع کرونا در کشورهای اروپایی و خود آمریکا منفعل تر شد. اما همچنان امپریالیسم رسانه ای مشغول حمله به ایران به بهانه کروناست. 🔰ممکن است مطرح شود که چطور کرونا می تواند سلاحی بیولوژیک باشد درحالیکه کشورهای و خود آمریکا فعلا به آن دچار شده اند؟ 🔰پاسخ ساده است. آمریکا برای اجرای طرح های تروریستی خود حتی جان مردم خود را نیز نادیده گرفته است. هدف، می تواند کاهش جمعیت جهان، کاهش جمعیت ژنوم های خاص، سود سرشار مافیای دارو و واکسن، و شیوع بیماری های مهلک دیگر در آینده باشد. همه احتمالات را باید در نظر گرفت. 🔰درست به همین دلیل، رهبر انقلاب در فرمان تشکیل ، فرماندهی این قرارگاه را به نیروهای مسلح سپردند و در متن فرمان به احتمال وجود جنگ بیولوژیک و لزوم مانورهای متقابل تصریح کردند. این یادداشت را در خبرگزاری فارس بخوانید 👇 http://fna.ir/dflrrj ☑️ @abdollahy_moh
🔴 حتی از هم میشه درس گرفت.. کرونا به ما یاد داد یک نفر به همه ربط داره.. یک میتونه همه جامعه را درگیر کنه 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از روشنگری عبری
👆 זהו סיכום סוגיית פלסטין ציונים הגיעו עם כל שנאה ונשק למדינה שלווה וגם עתיקה ואילצו אותם לצאת ! ואחרי כל השנים , מי שמתנגד להתייחסות זו ; טרור! 👆This picture is a summary of Palestine issue. The savage armed #zionists came with arms, and occupied the flourishing land of an ancient nation who were living their life in peace and progress by force. 👆هذه الصورة خلاصة قصة فلسطین... #الصهاینة المحتلون جاءوا من بقاع الارض مسلحین بالقسوة والعنف واحتلوا أرضا عامرة خضراء لشعب أصيل عنوانه محبة السلام والهدوء وشعاره الزرع والحصاد . 👆این عکس، خلاصه ماجرای #فلسطین است.. صهیونیست ها با اسلحه از کشورهای دیگر آمدند، و سرزمین آباد و سرسبز یک ملت کهن، بی سلاح و عاشق صلح و آرامش و کشاورزی را با زور اشغال کردند.. و بعد به هر کس جلوی زور و اشغال بایستد، گفتند تروریست! #גזעני #הנאצים #אנושיות #פלשתינה #אמת #מצחיק #צבא #ישראל #ישראל #שחקנית #Palestine #Israel #FreePlaestine #BDS #Israeli #ignorance #Zionaism #Racism #Human ________ ✅پیج #روشنگری_عبری تلاش میکند با زبان #عبری برای اسرائیلی ها روشنگری کند. شاید حقیقت و #انسانیت، یکی را بیدار کرد. با بازنشر پستها، به آرمان مقدس #رزمندگان_بدون_مرز کمک فرمایید👇👇 🔸 https://eitaa.com/Modeut40 🔹 https://www.instagram.com/Modeut40/ 👉 @modeut40 🚩
🔴 اثرات بحران #دستمال_توالت بر #پرچم_آمریکا 😄👆 میگن #زیباکلام بعد از این حرکت #آمریکایی ها با پرچم شون رفته تو یخچال قایم شده، درو باز میکنن جیغ میزنه! 😆 #آمریکا #ابرقدرت #سلبریتی #ترامپ #قحطی #کرونا #دستمال #US #America #Corona #Flag #اصلاحات #دانشگاه #دانشجویان #دانشجو #طنز #شوخی #خندوانه #دورهمی #بازیگران 👉 @roshangarii 🚩
🔴 خواندن #دعا برای رفع #کرونا؟ ! 👆 تو #ایران یا #آمریکا؟! 👆 واکنش #غرب_لیس ها فقط 😎 #تعارض #نفاق #دورویی #تناقض #ملحد #آتئیست #خرافات #خرافه #جهل #رهبر #ترامپ #نیویورک_پست #عبادت #استمداد_الهی #بلا #صحیفه_سجادیه #آیت_الله_خامنه_ای #خامنه_ای #بی_بی_سی #منوتو #صدای_آمریکا #آخوند 👉 @roshangarii 🚩
🔴 #تناقضات_روغنفکری! این داستان: واکنش #بی_بی_سی #منوتو #سلبریتی ها و #مقلد هاشون😐 در مورد #قرنطینه و #پرواز_چین تو #ایران با بقیه کشورا👆 #قم #آزادی #انگلستان #امیرحسین_رستمی #صداوسیما #بازیگر #بازیگران #چین #آلمان #فرانسه #کره_جنوبی #وزارت_بهداشت #قرارگاه #کرونا #سلبریتی_خفه_شو #سلبریتی_مالیات_بده #عنوتو #ایران_اینترنشنال #روحانی #اصلاحات #سرطان_اصلاحات 👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از  محمد عبدالهی
🔺عیبی ندارد یک مثلا بیاید و در تلویزیون انتقاداتی را مطرح کند؛ 🔺به شرطی که انتقاد کند نه اینکه پژواک صدای بی بی سی و منوتو باشد. 🔺به شرطی که آن سلبریتی از کسانی نباشد که با جزء عاملین وضع موجود باشد؛ 🔺به شرطی که یک نفر که توانایی یا جایگاه پاسخ گویی به نقدهایش را دارد در آن برنامه حاضر باشد؛ 🔺به شرطی که مدیران صداوسیما پیش از این از پخش زنده ی برنامه های انتقادی کارشناسی مثل و جلوگیری نکرده باشند؛ 🔺به شرطی که آن سلبریتی وسط صحبت هایش سوتی ندهد که حرف هایش دیکته شده هستند... ☑️ @abdollahy_moh
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe