eitaa logo
روشنگران
114 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
32 فایل
✨🎇 کانال روشنــگران 🎇✨ 🛑پاسخِ شایعات‌ و شبهات 🛑مطالب روشنگرانه در موضوعات مختلفِ 🛑فرهنگے، اعتقادے ، سیاسی واجتماعی ...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 🚦لقب اوج مظلومیت امام 🔸ویژه سالروز ولادت حضرت علیه السلام 📍هشتم ربیع الثانی بنابر نقل مشهور سالروز ولادت خجسته یازدهمین امام و پیشوای بر حق مسلمانان جهان وجود مقدس حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام است. آن وجود مقدس در چنین روزی به سال ۲۳۲ هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمدند و در همان سنین خردسالی که برخی گفتند که سه ساله یا چهار ساله بودند همراه با پدر بزرگوار خود به شهر سامرا احضار شدند و در این شهر مستقر گشتند. 📍در حقیقت امام عسکری علیه‌السلام در شهر سامرا نشر و نما یافتند و به سبب آن که دستگاه جبار خلافت عباسی و به ویژه خلیفه وقت متوکل لعنه الله بر وجود مقدس امام هادی علیه السلام پدر آن حضرت سخت گرفته بود و می‌خواستند که آن حضرت را از داشتن ارتباط با بدنه جامعه و وکلا و نائبان خود در عالم اسلام محروم کنند و ارتباط آنها را قطع کنند، امام هادی علیه‌السلام را به پایتخت خود سامرا آورد که امام عسکری علیه‌السلام هم در چنینی سنی همراه با پدر به سامرا آمد و همه عمر شریف خود را از این به بعد در این شهر گذراند. 📍آن وجود مقدس در سن ۲۲ سالگی در سال ۲۵۴ و در پی شهادت پدر عظیم الشأنش امام هادی علیه السلام به امامت رسید و دوران امامت آن حضرت کوتاه‌ترین دوره در بین تمام امامان ما هست. یعنی شش سال بیشتر طول نکشید و عمر شریف حضرت هم ۲۸ سال بود. 📍اینکه چرا آن حضرت را عسکری نامیده‌اند ظاهر امر به این نکته برمی‌گردد که آن حضرت همراه با پدربزرگوارشان در منطقه ای نظامی تحت نظر شدید بودند و چون عرب لشکر و نظامی را عسکر می‌خواند به این دلیل عسکری نامیده شده‌اند. 📍اما برای خود بنده جای سوال بود که ما امامانمان را به بهترین القابشون می‌شناسیم مثلاً میگویم علی مرتضی حسن مجتبی یا محمد باقر که باقرالعلوم است، جعفر صادق، موسی کاظم یا امام علی‌بن‌موسی را رضا می نامیم به معنای پسندیده. اما چرا به این وجود مقدس که می رسیم آن حضرت را عسکری می‌نامیم. عسکری بودن یعنی در یک منطقه نظامی بودن که فضیلتی نیست حال آنکه القاب دیگری هم آن وجود مقدس داشته است. 📍 تصور و تحلیل بنده این است که اتفاقاً عسکری که بر سایر القاب آن وجود مقدس غلبه پیدا کرده، نشان دهنده عمق مظلومیت این امام هست که آن حضرت چنان در فشار و مظلومیت بوده است که بارها به زندان افتاده و حتی تلاش بر این بوده است که از ازدواج آن حضرت جلوگیری شود و از پیداش آخرین حجت خدا ممانعت به عمل آید و همچنین فشار زیاد بر آن وجود مقدس باعث گردید که تنها امامی باشد که در طول عمر کوتاه خود حتی یک حج و یا یک عمره هم به جا نیاورد. لذا عسکری بودن نه به عنوان یک فضیلت بلکه به عنوان بیان عمق مظلومیت و فشارها بر ساحت مقدس آن حضرت است. 🔸میلاد با سعادت آن امام همام را به ساحت مقدس فرزند عظیم الشأنش منجی عالم بشریت وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه و نائب آن حضرت، رهبری معظم انقلاب حفظه‌الله‌تعالی و عموم شیعیان و منتظران امام عصر ارواحنا فداه تبریک عرض می کنم. @roshangeran
⭕️ آقای برند چرا برای تبلیغ دست به هر کاری میزنید؟ چرا مردم رو بخاطر بُردن جایزه به خرید بی رویه و فراتر از نیاز تشویق میکنید؟ مگه نمیبینید این فرهنگ غلط در جامعه باعث کم اومدن ناگهانی رب و روغن و دیگر محصولات میشه؟ فروش به چه قیمتی؟! @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《اثر مظفر سالاری قسمت هفدهم ....... ابوراجح را هیچ وقت مانند آن بعد از ظهر، خوشحال ندیده بودم. هنگامی که ماجرای رفتن به سیاهچال و دیدن صفوان و حماد را مو به مو برایش تعریف می کردم، با چنان شور و شعف به حرف هایم گوش می داد که انگار داشتم افسانه ای هیجان انگیز را نقل می کردم. وقتی گفتم که چگونه قنواء دست ها را به کمر زد و به رئیس زندان گفت که حماد و صفوان را به زندان عادی منتقل کند و غذا و لباس به آنها بدهد، نیم خیز شد و مرا در آغوش کشید. --- تو کار بزرگی کرده ای، هاشم. همسر صفوان از شدت نگرانی نزدیک است دیوانه شود.او حتی نمی داند که آنها زنده اند یا مرده. باید بروم به آنها خبر بدهم و خوشحالشان بکنم. به من خیره شد و ادامه داد: فکرش را بکن که چقدر خوشحال خواهند شد و تو را دعا خواهند کرد. ما همه اینها را به تو مدیون هستیم. من حداکثر، امیدوار بودم که از آنها خبری بیاوری؛ اما تو با کمک قنواء آنها را از آن دخمه وحشتناک نجات دادی. چگونه می توانم این لطف و فداکاری تو را جبران کنم؟ دلم میخواست شجاعت آن را داشتم که به چشم هایش نگاه کنم و بگویم: من فقط ریحانه را از تو می خواهم. ابوراجح از نزدیک به من نگاه می کرد؛ ولی نمی توانست راز عذاب دهنده ای را که در دل داشتم ببیند مسرور روی سکوی مقابل ، مرد تنومندی را مشت و مال می داد. معلوم بود مثل همیشه کنجکاو شده است بفهمد که من و ابوراجح در باره چه موضوعی حرف می زنیم. از زمانی که از ریحانه جواب رد شنیده بود، دیگر دل و دماغ چندانی نداشت. نمی دانم چرا احساس می کردم بیش از آنکه به ریحانه فکر کند، به حمام پدرش می اندیشید. زمانی که ابوراجح در اتاقش بود، مسرور چنان با مشتری ها برخورد می کرد که انگار صاحب اصلی حمام اوست. چند بار تصمیم گرفته بودم این چیزها را به ابوراجح بگویم؛ ولی میگفتم شاید اشتباه کرده باشم. از سویی ابوراجح از غیبت بدش می آمد و چهره در هم می کشید. --- این جمعه تو و پدربزرگت میهمان من خواهید بود. امیدوارم دعوتم را بپذیرید. این نهایت آرزوی من بود که بتوانم به خانه ابوراجح بروم. امید می رفت که بتوانم ریحانه را ببینم. تا جمعه چهار روز مانده بود. دلم گواهی می داد که اتفاقات خوبی در پیش است؛ هر چند با حساب های عادی، بن بستی تیره در مقابل خود می دیدم. با همه اینها از دعوت ابوراجح خوشحال شده بودم. گفتم: با کمال میل دعوت شما را می پذیرم. پدربزرگم نیز مانند همیشه از دیدن شما خوشحال خواهد شد. دقیقه ای بعد با ابوراجح در راه خانه صفوان بودیم. به او که تند و بلند گام بر می داشت، گفتم: من تا نزدیکی خانه صفوان همراهی تان می کنم. سوالی دارم که باید جوابش را از شما بشنوم. --- بپرس. اگر بدانم جواب می دهم. مرا ببخش که تند راه می روم. هر لحظه که زودتر خانواده ای را از نگرانی برهانم بهتر است. سوالت را بگو. --- چرا امام زمان(عج) شما، شیعیانی را که در سیاهچال مرجان صغیر گرفتارند نجات نمی دهد؟ گویی جواب را از پیش آمده کرده بود. بی درنگ گفت: قرار نیست که ایشان در هر کاری دخالت مستقیم داشته باشند. اراره خداوند چنین است که خود مردم شرایط خویش را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگی شان بکوشند. اگر غیر از این باشد، همه دست روی دست خواهند گذاشت و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت خواهند نشست. از میان هیاهوی بازار می گذشتیم. من به اطرافم توجه نداشتم و همه حواسم به حرف های ابوراجح بود. --- البته این به معنای آن نیست که ایشان هیچگونه دخالتی در کارها ندارند. دخالت دارند؛ ولی معمولا محسوس نیست. برای همین، آن حضرت را مانند خورشید پشت ابر تشبیه کرده اند. گاهی خورشید را نمی بینیم؛ اما روشنایی و گرمای آن همچنان باعث ادامه زندگی موجودات روی زمین است. در مورد نجات شیعیان در بند نیز ممکن است آن امام مهربان به طور نا محسوسی مقدمه چینی کرده باشند. تو مطمئن هستی که آن حضرت در نجات صفوان و فرزندش، نقشی نداشته اند؟ امیدوارم با دعای ایشان، مقدمات نجات بقیه نیز فراهم شود. از راهی فرعی از بازار بیرون آمدیم. هیاهو و ازدحام بازار را پشت سر گذاشتیم و از سکوت و آرامش کوچه ای خلوت، لذت بردیم. ابوراجح به نفس نفس افتاده بود، ولی سعی می کرد از سرعتش کاسته نشود. گفتم: هنگامی که آن حضرت به داد کسی چون اسماعیل هرقلی می رسند و جراحت پایش را شفا می دهند، طبیعی است که انتظار داشته باشیم به فکر دهها شیعه ای که در سیاهچال های خوفناک گرفتارند نیز باشند. --- بی شک آن حضرت به فکر ما هستند و دعا هایشان بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور می کند. اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود، شیعیان تا کنون به دست کسانی مانند مرجان صغیر از بین رفته بودند. اما اسماعیل هرقلی، همان طور که برایت تعریف کرده ام، در شرایط دشوار و ناگواری قرار گرفته بود. ‌👇👇👇
سید بن طاووس او را به جراحان حلّه و بغداد نشان داد؛ آنها گفتند که نمی شود برایش کاری کرد. در آن وضعیت، اسماعیل هرقلی دریافت که مداوا و نجات جانش تنها به دست خداست و بس. به جای بازگشت به حلّه، به سامرا می رود و با چنان معرفت و همتی، امام زمان(عج) را در درگاه الهی واسطه قرار می دهد و ایشان نیز سرانجام با اذن خداوند به کمکش می شتابند. از کنار کاروان کوچکی از شتران گذشتیم. نفس های صدادار ابوراجح، رشته صحبتش را مرتب قطع می کرد. --- اگر دقت کرده باشی، می بینی که شفای اسماعیل هرقلی، تنها یک مسئله شخصی و خصوصی نیست. بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه، به پیروان امام زمان (عج) پیوستند و برای شیعیان هم قوت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده است. دشمنان شیعه، هر از گاهی ما را ملامت می کنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است چرا به فکرتان نیست و کمکتان نمی کند. معجزه های غیر قابل تردیدی مثل شفا یافتن اسماعیل هرقلی، جواب دندان شکنی است به یاوه های آنان. دست ابوراجح را گرفتم. مجبور شد بایستد. گفتم: من طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم. قنواء بدون شک اسب ها را آماده کرده و منتظر من است. اگر چنین قولی به او نمی دادم نمی توانستم به سیاهچال بروم. ابوراجح پیشانی ام را بوسید و گفت: اگر پرهیزکار باشی، خدا به تو کمک می کند. من پس از انجام کاری که در پیش دارم، به مقام امام زمان(عج) می روم و برای تو دعا می کنم. امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت، تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی! به سوی دارالحکومه که می رفتم در پوست خود نمی گنجیدم. دلم می خواست روزهایی که بین من و جمعه، فاصله ایجاد کرده بودند، هرچه زودتر بگذرند و مرا با جمعه تنها بگذارند......... پایان قسمت ........ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | "بانو" نه، جسارت نمی کنم اما گاه من را خطاب کن، بانو چیزی از دیگران نمی خواهم تو مرا انتخاب کن بانو ▪️در وصف حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ▫️با صدای حاج حنیف طاهری (س) ▪️ @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜ شفاعت یعنی چه ؟ ⚜ چگونه کسی می‌تواند شفیع تمام اهل محشر شود؟ ⚜ آیا ما نیز می‌توانیم شفیع کسی باشیم و به قدرت شفاعت‌گری دست پیدا کنیم ؟ چگونه؟ ❌⭕️کلیپ ویژه⭕️❌ @roshangeran
💠 معصومه بهشت 🏴 رهبر انقلاب: ما باید از علیها‌السلام، بیشتر استفاده کنیم. ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در زیارت نامه ایشان آمده: ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی.» ۲۸/۴/۷۱ @roshangeran