هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ یکی از دوستان وکیل نقل میکرد:مردی به اتهام قتل عمد در نوبت اعدام در زندان بود. بیگناهی او بهراحتی قابل اثبات بود ولی متهم نهتنها تلاشی برای اثبات بیگناهی خود نمیکرد، بلکه تمام موارد اتهامی را قبول کرده بود.شب قبل از اعدام، اعدامی را به انفرادی میبَرند و یک روحانی وصیت او را میگیرد و از او میخواهد در لحظات آخر توبه کند و پزشکی بر بالین او حاضر شده و وضعیت جسمی و روحی او را کنترل میکند.
این دوست ما نقل میکرد، وکلای زیادی حاضر شدند بدون دریافت حقالوکاله، در دادگاه حاضر شده و او را تبرئه کنند. ولی متهم هیچ اعتراضی به رأی صادره نداشت و درخواست بررسی مجدد را نمیکرد. در شب قبل اعدام در انفرادی به او گفتم: «با من راحت باش و قبل از مرگ خود به من راز این عدم تلاش برای رهاییات از مرگ را بگو.»
تبسمی کرد و گفت: «سالها پیش مادرم با همسرم در خانهام حرفش شد. مادرم را زدم و از خانه بیرون به حیاط انداختم، نصف شب که آتش غضبم خوابید. پشیمان شدم و سراغ مادرم رفتم. دیدم در زیر نور ماه از سرما خود را در گوشهای جمع کرده و گریه میکند. از او حلالیت خواستم. اشکی ریخت و در آغوشم جان داد. از ترس آبرویم او را وارد خانه کردم در اتاق خواباندم و دوستان و فامیل را گفتم مرده است. این تنها گناه من نبود، هر کسی حرفی میزد که خوشم نمیآمد در گوشش میخواباندم...
من به مکافات عمل یقین پیدا کردهام. این نیست من از مرگ نمیترسم و دنبال آزادی خود نمیروم، بلکه میدانم اگر اینجا هم تبرئه و آزاد شوم، بدتر از این زیر کامیونی له خواهم شد. اگر همه اینها هم نباشد، یقین دارم در بستر بیماری سالها افتاده و به طرز وحشتناک و نفرتانگیزی خواهم مرد. پس تلاش من برای رهایی از مرگ بیفایده است. چون مکافات اعمال من است و اعدام سادهترین مرگ و لطف خدا در حق من است...»
🎗این را گفت و به زیر طناب اعدام سر خود را سپرد.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
#یک_داستان_یک_پند
✍مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید و بر زمین نشست. هر چقدر تلاش کردند الاغ نتوانست برخیزد. مردی از دور این صحنه را دید و گریست. پسرش علت را پرسید.
گفت: بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از گناهان بر دوش میکشم و این بارِ گناهان حالِ عبادت را از من گرفتهاند. چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی بارِ گناهان من نیز نمیگذارند برای نماز صبح از بسترم برخیزم.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir